حمله سايبري به مشاور اقتصادي وزير فقط براي 3نمره
مهدي خاكيفيروز
حميدرضا استاد تمام اقتصاد در دانشگاه و مشاور برجسته يكي از وزراي دولت، روزهاي پرمشغلهاي را سپري ميكرد. او افزون بر اينكه در جلسات هيات علمي دانشگاه حضور داشت، در اتاقهاي شيشهاي وزارتخانه هم نقش پررنگي ايفا ميكرد. به نظر ميرسيد كه براي حميدرضا هيچ چيزي غيرممكن نباشد. او ميخواست در آيندهاي نزديك وارد عرصه سياست شود و حتي برنامههايش را براي انتخابات مجلس آينده آماده كرده بود. در هر جمعي كه وارد ميشد، با لبخندي مرموز و كلامي قاطع، درباره توسعه اقتصادي، رفاه عمومي و سياستهاي كلان حرف ميزد. اما حميدرضا در يكي از چالشهايش با دنياي آكادميك، به مشكلي غيرمنتظره و تا حدي طنزآميز مواجه شد.
مژده، يكي از دانشجويانش، سالها بود كه در كلاسهاي اقتصاد حميدرضا حضور داشت. او اغلب نمرات ضعيفي در امتحانات ميگرفت؛ ولي در عين حال از يك خصيصه خاص برخوردار بود: توانايي به راه انداختن انواع آشوبهاي ديجيتال! وقتي مژده متوجه شد كه حميدرضا به او نمره 7 از 20 داده، به طرز دلسوزانهاي تصميم گرفت كه به هر قيمتي نمرهاش را تغيير دهد. او به هيچوجه حاضر نبود كه يك «عدم قبولي» از استاد مشهور و مشاور وزير بگيرد. اما مشكل اينجا بود كه حميدرضا نه فقط استاد اقتصاد، بلكه مشاور اقتصادي وزير بود و در سياستهاي كلان هم نقش پررنگي داشت. چنين فردي كه قرار بود روزي نماينده مجلس شود، بايد حتما نمرات دانشجويانش را شفاف و با دقت ارزيابي ميكرد!
مژده كه اين وضعيت را كمي غيرمنصفانه ميديد، به دنبال راهي بود تا به حميدرضا نشان دهد كه «دانشجو هم ميتواند به استاد درس بدهد.» او به سرعت تحقيق كرد و متوجه شد كه فقط تحريمها و مشكلات تكنولوژيك، اساتيد محترم و دولتمردان را تهديد نميكند و گاهي هم ميتوان يك سلاح ديجيتال به دست داشت. مژده تصميم گرفت براي رسيدن به نمره قبولي، روشهاي جديدي را امتحان كند: ايميلهاي بالك!
يك شب وقتي حميدرضا در حال كار روي مقالهاي بود كه قرار بود در سمينار بينالمللي اقتصاد ارايه دهد، مژده با دقت و تمركز، بيش از صد ايميل با نشانيهاي مختلف ساخت و از هر كدام، ايميلي براي استاد خود فرستاد. هر ايميل به زبان فني يا فلسفي، از درخواست نمره قبولي تا عواقب عدم تغيير نمره، حكايت داشت. البته همه به يك نقطه واحد اشاره ميكردند: «آقاي دكتر، ما از شما انتظار نمره قبولي داريم.»
حميدرضا كه در آن روزها مشغول برنامهريزي براي سخنراني در سميناري بينالمللي درباره راهكارهاي اقتصادي براي توسعه كشور بود، به هيچوجه انتظار نداشت كه «چالشهاي اقتصادي»اينبار از جانب دانشجويي كه نمره قبولي نداشت، سراغش بيايد. ايميلها يكي پس از ديگري در ايميلباكس او انباشته ميشد و به زودي سيستم او ديگر قادر به پذيرش اين حجم از ايميلها نبود. از صبح تا شب، اعلانهاي ايميل در گوشي و لپتاپش ظاهر ميشد و هيچ چيزي نميتوانست جلوي اين موج ايميلها را بگيرد.
حميدرضا كه در حال تكميل مقاله خود براي سمينار بود، اولينبار متوجه شد كه چيزي بسيار نگرانكننده در حال رخ دادن است. او براي ارسال مقاله جديدش به كنفرانس بينالمللي عجله داشت؛ اما هر بار كه تلاش ميكرد ايميل مقاله را ارسال كند، سيستم او از كار ميافتاد. صفحات سفيد و پيغامهاي خطاي تكنيكي به نظر ميرسيد كه در حال شبيهسازي يك فيلم علمي-تخيلي بودند.
حميدرضا در حالي كه دستش را به پيشانياش ميزد و به سرعت ايميلهاي جديد را بررسي ميكرد، يك پيام خاص از مژده در بين ايميلها به چشمش خورد: «آقاي دكتر، اگر نمره قبولي را به من ندهيد،کاری میکنم تا در سمينار بينالمللي شركت نكنيد. اين ايميلها فقط يك نشانه از قدرت دانشجويان است. اميدوارم اين درس را به خوبي به ياد داشته باشيد.»
اين پيام باعث شد كه حميدرضا كمكم به اين فكر بيفتد كه شايد مژده در دنياي جديد ديجيتال يك استاد واقعي باشد. به هر حال، به جاي اينكه براي شركت در سمينار خود آماده شود، به فكر يافتن راهي براي باز كردن ايميلباكسش افتاد. روز سمينار فرا رسيد و حميدرضا در حال تلاش براي رفع مشكل ايميلها بود، اما نتوانسته بود مقالهاش را ارسال كند. همين مساله، نقشه او براي ورود به عرصه سياست را هم با چالشهاي جدي مواجه كرد. درست در لحظهاي كه با چهرهاي دلسرد در دفترش نشسته بود، وزير براي مشاوره اقتصادي به او زنگ زد و از او خواست كه به جلسهاي فوري برود. حميدرضا كه بهشدت از وضعيت پيش آمده ناراحت بود، لبخندي زد و به خود گفت: «شايد اگر ميخواستم وارد سياست شوم، بايد كمي بيشتر به ايميلهاي اين دانشجويان توجه ميكردم!»