رويكردهاي اقتصادي و همبستگي مسوولان
فردين آقابزرگي
دوران حجتالله صيدي به عنوان يك دوره زماني كوتاه اما تاثيرگذار، به وضوح با رويكردهاي مثبت و اتحاد مسوولان در اقتصاد كشور همراه بود. آنچه در اين زمان مشاهده ميشود، همفكري و تعامل ميان مديران مختلف بود كه انگيزهاي براي پيشرفت و بهبود وضعيت بازار سرمايه ايجاد ميكرد. رييس جديد سازمان بورس به مانند يك پلزن، توانست با استفاده از تجربيات خود و نظرات كارشناسان، چالشهاي موجود را شناسايي و به نيازهاي سرمايهگذاران، به ويژه سهامداران خرد، پاسخ دهد.
در مقابل، در دوران مجيد عشقي، مشكلات اساسي بيشتري به چشم ميخورد. ايشان به نظر ميرسيد كه بيشتر به منافع سهامداران بزرگ، به ويژه نهادهاي وابسته به دولت، توجه دارند. اين وضعيت موجب ايجاد يك شكاف عميق بين هدفگذاريهاي سازمان و انتظارات سرمايهگذاران خرد شد؛ سهامداران احساس كردند كه مورد غفلت قرار گرفتهاند و اين موضوع به كاهش اعتماد عمومي نسبت به بازار سرمايه انجاميد.
يكي از موارد اصلي كه در زمان مجيد عشقي بيشتر نمود پيدا كرد، كاهش شفافيت اطلاعات و عدم حضور مديران در تصميمگيريهاي كلان بود. مسائلي نظير افشاي اطلاعات نهاني و عدم شفافيت در نرخ خوراك پتروشيميها، انتقاداتي را به دنبال داشت. بسياري از سهامداران خرد، احساس عدم اطمينان و ناامني ميكردند و اين به نوعي به كاهش سطح اعتماد عمومي نسبت به بازار سرمايه منجر شد. اين در حالي بود كه دكتر سعيدي با ايجاد فضا براي گفتوگو و درك نيازهاي جامعه سرمايهگذاري، موجب بهبود اين شرايط شد.
در زمان حجتالله صيدي، تصميماتي كه در سازمان بورس اتخاذ ميشد با توجه به منافع كلي بازار و سرمايهگذاران خرد صورت ميگرفت. به عنوان مثال، ايشان به منظور جلوگيري از زيانهاي احتمالي، برخي نمادهاي بورسي را به مدت چندين ماه متوقف كردند تا به بررسي عميقتري درباره سود و زيان بپردازند. اين نوع شفافسازي و در نظر گرفتن منافع سرمايهگذاران خرد نشاندهنده رويكرد واقعگرايانه دكتر صيدي در اداره بازار سرمايه است. در مقابل، در دوران مجيد عشقي، رييس اسبق سازمان بورس بعضا تصميماتي اتخاذ ميشد كه به شكل مستقيم به نفع برخي نهادهاي خاص بود و اين موضوع نگرانيهايي را در ميان سهامداران خرد ايجاد كرد. به عنوان مثال، عدم مديريت صحيح بحرانها و عدم تسهيل شرايط براي سهامداران خرد نشاندهنده ضعف در رويكرد ايشان بود.
بهطور كلي، ميتوان گفت كه عملكرد حجتالله صيدي در سازمان بورس به مراتب بيشتر در راستاي حفظ حقوق سرمايهگذاران، به ويژه سهامداران خرد بود. اين رويكرد نه تنها باعث افزايش سطح شفافيت و اعتماد در بازار سرمايه شد، بلكه زمينهساز توفيق در همكاريهاي اقتصادي و ارتباط نزديكتر با جامعه سرمايهگذاران گرديد. در نقطه مقابل، دوران دكتر عشقي به شكلي نامناسب به سمت ناديده گرفتن حقوق سهامداران خرد و وابستگي بيشتر به نهادهاي بزرگ حركت كرد كه اين واقعيت، آثار منفي خود را بر بازار سرمايه گذاشت و باعث كاهش اعتبار و اعتماد عمومي گرديد.