تلخي خلف وعده
سعيد رجبيفروتن
داستان از آنجا آغاز شد كه با جذابيت و ارزش خبري جشنواره فيلم فجر، برخي دستگاههاي دولتي و غيردولتي هوس كردند بر موج تبليغاتي جشنواره سوار شوند و سري در بين سرها بلند كنند.
كم افتخاري نبود كه در روز پاياني جشنواره و آيين اختتاميه به بهانه جايزه دادن به فيلم يا هنرمند منتخب، نام سازماني روي زبانها بيفتد و در رسانهها به واژه پربسامدي بدل شود.
سازمان مربوطه بياينكه هزينه تبليغات بدهد، ميتوانست فقط با تامين يك جايزه حداقلي اسم و عنوان خود را در رسانههاي زيادي ببيند. در واقع ارگان جايزهدهنده هم پز حمايت از هنر و هنرمند را ميداد و هم تصوير خوشايندي را از خود در افكار عمومي به نمايش ميگذاشت. بيراه نيست اگر بگويم هم فال بود و هم تماشا به قول شاعر: «چه خوش بود كه برآيد به يك كرشمه، دو كار/ زيارت شـه عبدالعظيم و ديدن يار».
در عين غفلت و بيخبري مسوولان جشنواره سال به سال بر تعداد نهادهاي داوطلب اهداي جايزه به فيلمها و هنرمندان منتخب اضافه شد. بهطوري كه مراسم اختتاميه از نظر زماني مرتب كش ميآمد و حوصله سر بر ميشد.
اين را هم بگويم كه نهادها حفظ ظاهر ميكردند و انتخابهاي خود را به تناسب اهداف سازماني انجام ميدادند تا هم گزك به دست منتقدان ندهند و هم وجاهت بيشتري به قضاوت و داوري خويش بخشند. در دورههايي كه سازمانها براي پيدا كردن فيلم مطلوب و ايدهآل خود در بين فيلمهاي بخش مسابقه جشنواره به مشكل برميخوردند و تورشان صيدي را نمييافت، با ريزبيني سراغ لايههاي زيرين يك فيلم يا مناظر و اتفاقات سطحي پسزمينه فيلم ميرفتند. داوران چنين نهادهايي با تاويلتراشي و نسبت دادن آن به اهداف سازماني به زحمت قلاب خود را گير داده و مجوز ورود به اختتاميه را كسب ميكردند.
بعد از مدتي وقتي كه صف نهادهاي جايزهدهنده طولاني شد، دبير جشنواره شستش خبردار شد كه با اين دستفرمان عنقريب سر رشته كار از دستش خارج ميشود. پس دست به كار شد و دو گزينه لازمالاجرا را روي ميز گذاشت. اولا ارزش جايزه هيچ نهاد و شركتي نبايد از حد مشخصي كمتر باشد و ثانيا خرج مراسم جايزه دادن سازمانها از اختتاميه جشنواره جدا و استقلال آن رسما اعلام شد.
تصميم اول به اين خاطر گرفته شد كه برخي نهادها و انجمنهاي كم بضاعت مثل تشكلهاي دانشجويي توان تامين جايزههاي ارزشمند را نداشتند و به اين ترتيب خود به خود از مدار اعطاي جايزه حذف ميشدند. ضمن آنكه كيفيت برخي جوايز برخورنده بود و باعث دلگيري و آزردگي خاطر گيرنده جايزه ميشد.
در همين دوره اداره ارشاد خراسان رضوي در مشهد به موازات جشنواره براي خود دفتر و دستكي راه انداخت و طي مراسمي به برگزيدگان خود هديه داد. آن هم چه هديهاي!
اداره ارشاد خراسان به قول يك سينماگر از گلفروش سر چهارراه چند دسته گل نرگس خريده بود و آن را به ضميمه يك لوح به سينماگران ميداد.
غرض آنكه در ادامه آييني تحت عنوان «جوايز جنبي جشنواره» و سپس با نام «تجلي اراده ملي» شكل گرفت و به مراسم مستقلي تبديل شد.
كار به همين جا خلاصه نشد و دبيرخانه جشنواره سازوكاري را براي آن نوشت. اعلام تركيب هيات داوري از بين افراد ذيصلاح و صدور حكم براي آنها از جمله اين كارها بود. مروري بر ادوار جشن تجلي اراده ملي نشان ميدهد كه تعداد سازمانها و انجمنهاي داوطلب اهداي جايزه چندان زياد نشد و در حد معقول و قابل قبولي باقي ماند.
اقدام تكميلي بعدي آن بود كه هياتهاي داوري از نوشتن و قرائت بيانيههاي طولاني و ملالانگيز خودداري كنند و اشتباها عرصه را به تبليغ سازمان جايزهدهنده و خدمات آن اختصاص ندهند.
گذشت و گذشت تا اينكه با اعلام دبير جشنواره چهل و سوم فيلم فجر، تجلي اراده ملي بعد سياسي نيز به خود گرفت و در كوران رجزخوانيهاي كشور مدعي مالكيت جزاير سهگانه ايراني و حاميان سياسي او، تصميم گرفته شد تا استثنائا سكوي مراسم امسال در جزيره زيباي بوموسي مستقر شود. اجراي آيين تجلي اراده ملي، در جزيره ميتوانست تعلق خاطر ملت را به همه بخشهاي سرزميني از جمله جزاير سهگانه نشان دهد.
پخش مستقيم تلويزيوني و اينترنتي مراسم به بدخواهان اين پيام را ميداد كه مزيتهاي استراتژيك جزيره بوموسي با اجراي برنامههاي هنري ميتواند ابعاد تازهاي به خود گيرد و زيباييهاي جزيره از زبان ستارگان سينما بازتاب گستردهاي به خود گيرد.
ظاهرا همه چيز براي انجام چنين امر مهمي آماده شده بود، اما در آخرين لحظه به دلايلي نه چندان قانعكننده، مسوولان جشنواره به برگزاري مراسم در بغل گوش خود در تهران رضايت دادند و وعدههاي پيشين خود را به يكباره از ياد بردند. عدهاي تغيير ناگهاني تصميم دبيرخانه جشنواره را به حواشي اختتاميه فجر امسال و محروم ماندن يكي، دو فيلم متعلق به ارگانهاي نظامي مربوط ميدانند كه سبب عدم حضور آنها در مراسم شد.
لغو مراسم در محل تعيين شده قبلي به هر دليل كه صورت گرفته باشد، اين واقعيت را تغيير نميدهد كه دلخوشي ساكنان جزيره بوموسي مثل يك رويا خيلي زود رنگ باخت. بعيد است داير كردن سينما در جزيره- البته اگر عملي شود- بتواند تلخي خلف وعده مسوولان امر را از بين ببرد.
تجلي اراده ملي در ادامه بايد مثل ديگر اجزاي جشنواره مورد بازنگري قرار گيرد و زمينه مشاركت نهادهاي دولتي و غيردولتي را براي حمايت از سينماي ايران و سرمايهگذاري در آن با اختصاص جوايز نقدي و غيرنقدي فراهم سازد.