بريم اين ور بازار
ابراهيم عمران
از جمله خصوصيات ذاتي و دروني و «ماندگار» ما ايرانيها توجه به محيط اطراف و پرس و جو است كه در بسياري از موارد، شايد براي طرف مقابل از كنجكاوي محض به دخالت و «فضولي» بيش از اندازه معنا يابد كه براي نمونه بايد به موارد آشنايي اشاره داشت، از جمله اينكه «چه ساعت قشنگي و چه لباس برازندهاي و چه كفش مناسبي» و در پي اين بودن كه از كجا خريداري شده و قيمتش به چه شكلي است تا در اسرع وقت در اين برهوت «بيپولي» كه همه دم ازآن ميزنيم؛ ولي سر بزنگاه، وجه لازم براي بر طرف كردن حس كنجكاوي و در حقيقت «از فضا دور نبودن» به اندازه كافي موجود ميشود و آن كالاي مورد نظر به چشم برهمزدني خريداري ميشود... ! همه اين موارد گفته شد تا برسيم به اين موضوع كه چرا در اين امور «بصري» معتقد به پرسش و كند و كاو هستيم ولي بر فرض مثال اگر در مكان عمومي در مترو و تاكسي و اتوبوس كسي كتابي به دست داشت و روزنامهاي تورق ميكرد و مجلهاي ميخواند؛ موجب سوال كردن ما نميشود و اگر خيلي به خودمان همت دهيم از طرف مقابل ميپرسيم مگر روزنامهاي (روزنامههاي مطرح موجود) هم داريم؟ يا اگر در وادي قبول نداشتن هيچ كس باشيم با تفرعن و چشم و ابرو آمدن موصوف خودمان، نشان ميدهيم كه براي ما كمترين ارزشي ندارد، اگر كسي اهل كتاب و روزنامه و به طريق اولي خواندن باشد و پر بيراه نيست كه به افرادي از اين سنخ «واژههايي» نيز نسبت دهيم. بهراستي به كسي بر نخورد كه اگر ذرهيي از كنجكاوي مطرح شده در بالا دربسياري از ما وجود ميداشت براي كتاب و روزنامه؛ حاليه شمارگان مطبوعات و كتاب به شكل غمناك فعلي نميبود و به قول سعدي: « انگشت تعجب جهاني / از گفت و شنيد ما به دندان»