«سلبريتي» چرا؟
رضا صديق/ انگار تبديل به رسم شده است كه نويسندگان و منتقدان را گره بزنند به چهرهها و «سلبريتي ها» و هر زمان كه جشني برگزار ميشود، در آن ميانه ترازوي چهرهها و ستارهها سنگينتر شود از نويسندگان و منتقدان. چهرهها را صف كني روي سن به بهانه تقدير و بزرگداشت و چه و چه اما مگر ساحت نويسندگان و منتقدان خود چهره ندارد كه بايد دست به دامان چهرههاي سينما و تلويزيون شد؟
وقتي جشني مستمسك نام نويسندگان و منتقدان است در شكل ارايه نيز بايد اجرا را به سمتي پيش ببرد كه چهرهها و سلبريتيها ناظر جشن باشند نه ويترين آن. به اين معنا كه مظروف در ظرفي به نام نويسندگان، اهالي قلم باشند و ويترينش نيز منتقدان كه اگر چنين نشود اين شائبه در ذهن پيش ميآيد كه مگر قرار است چهرهها و سلبريتيها باشند كه بر قلم اين اهالي نظارت كنند؟ وقتي مظروف جشني را كه ظرفش به نام نويسندگان است را سلبريتيها تشكيل دهند شكل اجرا و فرم ارايه به سمتي پيش ميرود كه اصحاب قلم گويي با همين چهرهها معني پيدا ميكنند و اگر هم اين قصد نبوده ناگزير شده است. تكرار مكررات آوردن چهرههاي سينمايي و تئاتري در اينگونه جشنها نقد اين رفتار مهم را ميطلبد چرا كه جايگزين اين ويترين بايد رجعتي باشد به پيران نوشتار و پيشكسوتان نقد و آنهايند كساني كه بايد سكاندار چنين مراسمهايي باشند.
نكته ديگر اما اتفاقياست كه چهارشنبه شب در جشن منتقدان و نويسندگان تئاتر رخ داد؛ تجليل از «استندآپ كمدي» كه ميتواند در حيطه نگاه منتقدان تئاتر باشد اما اختصاص دادن 45 دقيقه تحسين و تسخير سن توسط عوامل «خندوانه» هيچ توجيهي به غير از مقهور سلبريتيها شدن ندارد. سوال اين جاست كه آيا جشن منتقدان و نويسندگان تئاتر جايي براي اينگونه نمايشهاست يا بهتر است بپرسيم جايي بهتر از جشن نويسندگان و منتقدان نبود براي اين بزم؟ اين به معناي نفي نقاط مثبت و ارزشمند برنامه «خندوانه» نيست بلكه اصل حرف اشاره به ساحت چنين جشني دارد؛ نكته اصلي تاكيد بر شأن و منزلت يك جشن است كه نام نويسندگان را يدك ميكشد و مقام و شأن واژه و كلمه در ساحت تئاتر؛ و غرض، طرح اين سوال است كه آيا فضاي اجرايي تئاتر براي تقدير از اتفاقي كه آن را «توجه به تئاتري ها» ميخوانند، اينقدر فقير شده كه براي تقدير بايد به سراغ جنابخان با آهنگ بندري رفت؟
فقير است، فضاي نقد تئاتر و اين را در مروري حتي سرسري در اين سالهاي نوشتار تئاتر ميتوان فهميد. فقير شده سطح نقد و مقاله در اين ساحت و اين را از فضاي تئاترهاي گيشهاي كه كرور كرور ساخته و نمايش داده ميشوند ميتوان فهميد. فقير شده بستر پويايي نويسندگاني كه تئاتر را فارغ از روابط و روابط عموميها و عكسهاي سلفي فهم ميكنند و مينويسند و اين را با ورق زدن همين نشريات و روزنامههاي در دسترس ميتوان فهميد؛ و اين پيام را جشن منتقدان و نويسندگان به خوبي به گوش تئاتريها و نويسندگان و نشريات رساند وقتي كه براي اخذ جايزه بهترين يادداشت و نقد كانديد داشت اما برندهاي خير. وقتي جايزهاي در اين بخش به كسي اختصاص نيافت نفياي رخ داد كه در نام اين جشن متبلور است؛ جشن نويسندگان و منتقدان تئاتر در بخش نقد و يادداشت و مقاله هيچ برندهاي نداشت.
و مگر جز با توجه به ساحت كلام و واژه ميتوان به نقد رسيد و چگونه به اين ساحت رسيدن مگر جز با نقدِ نقادي و انجمنها و بازتعريفشان ميسر ميشود؟