مرتضي پاشايي و ذايقهاي نوظهور
جواد ماهزاده
دو هفته پيش از توزيع آلبوم جديد مرتضي پاشايي، سالروز تولد او بود و تعدادي از طرفدارانش كه از طريق شبكههاي مجازي با هم در ارتباطند، در بهشت زهرا گرد آمدند، قبرش را گلآرايي كردند، گريستند و آهنگهايش را خواندند. در آن روز عدهاي هم بودند كه حتي خود را از شهرستانهاي دور و نزديك به مراسم رسانده بودند. البته از خانواده پاشايي- دستكم از ميان بستگان نزديكش- كسي حضور نداشت و آنها ساعاتي پيشتر رفته بودند. حالا چند روزي از توزيع آخرين آلبوم مرحوم پاشايي ميگذرد و استقبال از آن نشان ميدهد كه ماجراهاي آييني مربوط به مرتضي پاشايي هنوز ادامه دارد و موجي كه پس از درگذشتش در شبكههاي اجتماعي به راه افتاد، زمينهساز شكلگيري رابطه ميان هوادارانش و به نوعي تشكيل يك تشكل اجتماعي ذيل نام مرتضي پاشايي شده است. اگرچه شكل و سياق روابطي كه در اين ميان وجود دارد، از جنس روابط موجود در تشكلهاي سازمانيافته نيست و چنين انتظاري هم نميتوان داشت، اما ميل به حضور در اين حلقه، اطلاق شدن به عنوان هوادار پروپاقرص آن خواننده و رقابت در نمايش اين هواداري، ما را به اين نتيجه ميرساند كه موج اجتماعياي كه پس از درگذشت اين هنرمند جوان شكل گرفت، نه صرفا براساس جوسازي برخي رسانهها، بلكه برمبناي شكلگيري يك ذايقه جديد و سبك زندگي جديد در نسل جديد بوده است. بسياري از كساني كه در تشييع پيكر اين خواننده حضور يافتند و نيز كساني كه مرداد امسال در سالروز تولدش به بهشتزهرا رفتند، نوجوانهاي دبيرستاني – به خصوص دختران – بودند. اينكه چرا پاشايي به خواننده نسل نوجوان امروز تبديل شد و هرگونه انتقاد از او از سوي جامعه طرفدارانش با تندي پاسخ داده ميشود، ريشه در مسائل روانشناختي همين نسلي دارد كه در سكوت و بيبرنامگي بزرگترها (مسوولان، والدين و مربيان و معلمان) رشد كرده و سلايق و علايق متفاوتي پيدا كرده است. با نگاهي به جامعه مخاطب آثار پاشايي – به ويژه در ماههاي پس از فوتش – نميتوان او را فرضا نماينده مذهبيها يا غيرمذهبيها، متجددها يا سنتگراها، تهرانيها يا غيرتهرانيها و... قلمداد كرد. ميشد پديده تشييع پيكر مرتضي پاشايي را مبناي بحثهاي روانشناختي و جامعهشناختي قرار داد و دستكم از رهگذر آن اتفاق، به نتايجي رسيد كه حاصل آن به كار مسوولان صداوسيما و سياستگذاران آموزش و پرورش بيايد و بتوانيم براي نوجواناني كه از نگاه ما دور ماندهاند و شناختي نسبت به آنها نداريم، برنامهريزيهايي پژوهشمحور داشته باشيم. متاسفانه برخي اساتيد و صاحبان نظر نيز از آن پديده به عنوان دستاويزي براي كوبيدن يكديگر يا اثبات فلان نظريه و تقابل با حاكميت و... استفاده كردند و بعد از مدتي هم تب آنها خوابيد. اين درحالي است كه تب طرفداران پاشايي و موسيقي او كه موردپسند دختران و پسران نوجوان است، نخوابيده و در صورتي كه مجال بيابند، علاقهمندي و سليقه خود را بروز ميدهند. اين مجال ميتواند سالروز تولد يا مرگ آن خواننده باشد يا توزيع آخرين آلبوم او. نامگذاري اين آلبوم در نوع خودش بسيار جالب توجه است. نام آن منطبق با سن و سليقه و سبك زندگي قاطبه طرفداران پاشايي انتخاب شده است و اين نيز ميتواند ما را در فهم شكلگيري پديده مرتضي پاشايي كمك كند. «اسمش عشقه» در سه بستهبندي و با آهنگهايي مشابه منتشر شده است. اين آلبوم در سوپرماركتها با استقبال بسيار خوبي مواجه شده و بعضي از فروشگاهها ظرف سه چهار روز ناچار به سفارش مجدد آن شدهاند.
به نظر ميرسد واژه عشق و تم عاشقانهاي كه در آهنگهاي پاشايي وجود دارد، ارتباط مستقيم با محبوبيت او نزد قشر نوجوان داشته باشد.