• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3324 -
  • ۱۳۹۴ دوشنبه ۲ شهريور

از حكيم كهن تا طبيب متجدد

محسن آزموده

پيش‌تر در مطب پزشكان سن و سال‌دار معمولا يك كتابخانه كوچك يا دست‌كم يك قفسه كتاب بود كه در آن لابلاي كتاب‌هاي تخصصي پزشكي و هندبوك‌هاي انگليسي، لابد چندين كتاب فلسفي هم ديده مي‌شد، آثاري از فيلسوفاني بزرگ چون افلاطون، آگوستين، كانت و اسپينوزا. شايد اشارتي به اين درك و دريافت كهن كه طبابت تنها به جسم و تن خلاصه نمي‌شود و در ميان قدما پزشكان را نه فقط به دليل آشنايي با امراض بدن كه به علت بصيرت‌شان به رذايل جان حكيم مي‌خواندند و حكمت تنها سر در آوردن از طبايع اربعه و نسبت‌شان با مزاج‌هاي بسيط و مركب نبود، بلكه از قضا تناسب حالات تن تنها مقدمه‌اي بر تعادل روحيات جان بود. «تولد پزشكي باليني» چنان كه فوكو در كتابش به آن اشاره مي‌كند، تنها با تحول بنيادين در پزشكي به مثابه علم همراه نبود، بلكه آن درك و دريافت سنتي را نيز به حاشيه راند و با رويت‌پذير كردن درد در بافت جسماني و تخصصي شدن شاخه‌هاي پزشكي، سطح توقعات از طبيب را نيز كاهش داد. حالا ديگر پزشك حكيمي نيست كه انسان دردمند براي درمان دردهايش و كاهش آلامش، اعم از جسماني و روحاني به او مراجعه كند. طرفه آنكه اساسا در عصر پيشامدرن دوگانگي جسم و روح آن طور كه دكارت بر آن تاكيد كرد، براي انسان به اين معناي چالش‌برانگيز شناخته شده نبود.

حسين پسر عبدالله معروف به حجه‌الحق شيخ‌الرييس پورسينا (359-416 ه. ش.) كه روز نخست شهريورماه به بزرگداشت او روز پزشك ناميده شده، يك حكيم در معناي تام و تمام آن بود و مهم‌ترين اثرش شفا، كتابي پزشكي به معناي امروزيني كه از طبابت مي‌شناسيم، نبود. بلكه همچون طبيعيات و مابعدالطبيعه ارسطاطاليس، معلم اول داير\‌المعارف زمانه‌اش بود، كتابي كه از دانش طبيعي (فيزيك) آغاز مي‌شد و به مابعدالطبيعه (متافيزيك) و الهيات ختم مي‌شد. امروز نيز اگر نامي از اين نابغه شرقي در ميان جهانيان پيچيده تنها به دليل كتاب كبيرش در پزشكي يعني «قانون في الطب» نيست كه تنها در قرن شانزدهم ميلادي بيش از 20 بار در اروپا تجديد چاپ شد، بلكه اهميت و شهرت ابن‌سينا يا چنان كه غربيان مي‌خوانند، «اويسنا» (Avicenna) در نوآوري‌هايش در حكمت در معناي عام آن و تفاسير ژرفش از آثار فلاسفه بزرگ يونان است.

اين اشاره به معناي كهن حكمت و تقليل حكيم به پزشك در دوره جديد صدالبته به معناي كهنه‌پرستي و ناديده انگاشتن دستاوردهاي تجدد و تمناي محال به بازگشت به گذشته نيست. ترديدي نيست پزشكي جديد بسيار دقيق‌تر و درست‌تر از طبابت كهن دردهاي بشر را تشخيص مي‌دهد و اين حقيقتي است كه نه تنها آمار و ارقام مربوط به افزايش طول عمر انسان در دوره‌هاي جديد بر آن صحه مي‌گذارد كه هر عقل سليمي بر آن شاهد است. مساله اين است كه با اين دگرگوني ژرف برخي سويه‌هاي ارزشمند نظام قديم نيز از دست رفت. اين البته تنها به تخصصي شدن دانش‌ها به طور عام و پزشكي به طور خاص مربوط نمي‌شود. مساله مهم‌تر سيطره عقلانيت ابزاري و از دست رفتن جنبه رهايي‌بخش و روشنگرانه تمدن جديد نيز بود، چنان كه متفكراني چون ماكس وبر و يورگن هابرماس بر آن تاكيد كردند. در اين رويكرد پاتولوژيك جديد پزشكي حرفه‌اي به شغل گروهي متخصص بدل شد كه در بدبينانه‌ترين نگاه مي‌كوشيد با كنترل بدن‌ها و تبديل آنها به ماشين‌هاي كار در كارخانه‌هاي سرمايه‌دارانه، انسان‌هاي «مريض» را از انسان‌هاي «سالم» جدا كند.

در اين ميان هر روز بيش از پيش پزشكان از آن دانش عامي كه موجب پيدايش بصيرتي ژرف در انسان مي‌شود، فاصله گرفته‌اند و پزشكي شغلي شده در رديف ساير مشاغل كه در ازاي تشخيص و درمان دردهاي جسماني مزد دريافت مي‌كند. مثل هر شغل ديگري اين البته حق پزشكان شريفي است كه عمر گرانمايه‌شان را صرف شناخت بدن انسان و دردهاي آن و راه‌هاي درمان آن آلام كرده‌اند، تا در ازاي زحمات‌شان بهايي دريافت كنند. مساله بر سر تقليل معناي حكيم به پزشك است. در پزشكي جديد به دليل تخصصي شدن دانش آن درك و دريافت عام و جهانشمول كه بصيرتي ژرف (حكمت) را در طبيبان به وجود مي‌آورد، از بين رفت. اين فقدان شايد ظاهرا به چشم نيايد، اما پيامدهايش متاسفانه گاه و بيگاه به چشم مي‌خورد. انتشار عكس‌هاي «سلفي» چند پزشك جوان با پيكر بي‌جان يك بيمار درگذشته تنها نتيجه فراگير شدن موبايل‌هاي دوربين‌دار و شبكه‌هاي اجتماعي يا حتي خودشيفتگي انسان پسامدرن نيست، اين واقعه به ظاهر بي‌اهميت همچنين نشان‌دهنده از دست رفتن كرامت انساني و ارزش و اهميتي است كه در همه نگرش‌هاي كهن از ديرباز تاكنون به بدن انسان وجود داشت. شايد اين واقعه تكانه‌اي به وجدان پزشكي جديد باشد كه بدن انسان تنها موضوعي نيست كه روي آن كار مي‌كند و از آن كسب درآمد، بلكه تداوم وجود او و هستي تجسد يافته‌اش روي زمين است. بدن انسان خود انسان است و حرمت دارد و بايد احترامش را نگاه داشت، جسمي جامد و بي‌مصرف نيست كه بعد از مرگ بتوان با آن هر كاري كرد، بگذريم كه در نگرش حكماي قديم همه موجودات حتي اجسام ساكن و ثابت نيز حرمت داشتند و احترام‌شان واجب بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون