• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3333 -
  • ۱۳۹۴ پنج شنبه ۱۲ شهريور

ايرج كريمي،‌ روبه‌رو شدن با چشم‌انداز تازه

اميرحسين خورشيدفر

ايرج كريمي ديروز‌ دار فاني را وداع گفت. ايرج كريمي در سال‌هايي از دهه شصت و هفتاد، شمايل منتقدسينمايي را برمي‌سازد كه تفاوت و وجه مميزه‌اش با ايماژ عمومي منتقدان سينمايي ايران معلوم است. در حقيقت كريمي، نماينده طبقه تازه روشنفكران غيرسياسي است كه به عنوان محصولات باكيفيت طبقه متوسط ذايقه تربيت‌شده و سختگير و شامه تيز را دارند اما جد و جهدفردي براي اصالت يافتن، فهم هنر و پافشاري بر اصالت فرهنگ در آنان جايگزين جنبه‌هاي اجتماعي شكل اصيل روشنفكر شده است. (ريچارد رورتي رند را كمابيش در همين معنا پيشنهاد مي‌كند كه راديكاليسم به حوزه‌هاي فكري محدود شود.) پيش از كريمي، شميم بهار مثل شبحي در نقد سينمايي ظاهر شده و مثل همه اشباح (پدرهملت) وارثان جوان نقد را به آشوبيدن زنهار داده بود اما ايرج كريمي تحقق تصويري عمومي‌تر و واقعي‌تر و از اين رو تاثيرگذارتر از شميم بهار است. ايرج كريمي در اردوي پر جار و جنجال سينما و مجله فيلم كه محل بده بستان جذابيت و بازار در عرصه عمومي است در مجاورت ستاره‌ها و زرق و برق كه قلم نويسندگان سينمايي را هم بيش از هرچيز به خودنمايي و هورمونيزه كردن مواضع و احساسات مجبور كرده، دست‌كم در مقطعي مثل يك راهب سرگردان، حجره شخصي‌اش را در دوره طلايي مجله فيلم برپا مي‌كند و انزوا و ملال مقدس ادبيات را به مثابه دارايي رشك‌برانگيز پيش چشم سينمايي سودازده و پرهياهو مي‌گذارد. ايرج كريمي منتقد، از چهره‌هاي مجله فيلم دوره طلايي است. طلايي بودن اين دوره در وهله اول نتيجه انسجام محيط سينمايي است كه پس از انقلاب به نقشي فرهنگي و فرهنگساز مقيد شده و بودجه دولتي او را از سليقه سينمادار دور كرده. براي اين سينماست كه مجله فيلم هم دوره طلايي دارد و كريمي مي‌تواند بدون اعتنا به فيلم‌هاي روي پرده خيال‌انگيزترين تجربه‌هاي نثر فارسي در حوزه نقد سينمايي را در ستايش از زيبايي نيكي كريمي يا مفهوم باغ در فرهنگ ايراني بنويسد. كريمي منتقد در بهترين دوران نقد نويسي خود آرام آرام از چارچوب ريوينويس فيلم‌هاي روز يا منتقد درس حفظ كرده شاهكارهاي سينمايي بيرون مي‌آيد، تماس مدام با ادبيات سبب مي‌شود كه بدون لرزش دست با يك بهانه سينمايي آغاز كند و حدود و ثغور نوشتن و انديشيدن منتقد سينمايي ايراني را نه در گرته‌برداري و تقليد از دولوز و بارت و ديگري بلكه در مسير طبيعي نوشتنش به جهان‌هاي اطراف، سينما، زيبايي و فرهنگ بكشاند. درست است كه كريمي از حيث نظري فاقد موضع و چارچوب و شيوه نظام‌مند است و گاهي در اين نوشته‌هاي خلاقانه به انشاهاي احساساتي و نوستالژيك فرو مي‌غلتد اما چشم‌اندازهاي تازه‌اي تجربه مي‌كند كه هرگز در نوشته‌هاي نسل پرمدعاي پس از او ديده نشد. كريمي همچنين نمونه منتقدي است كه با رويكرد ذايقه تربيت شده، بسياري از گردنه‌هاي تشخيص را كه ديگران درمانده يا به در و ديوار زده‌اند پيمود. مثلا در نقد عالي‌اش روي نمايش ايوانف اميررضا كوهستاني رابطه ذاتي ضعف بازي يك بازيگر را با درك كارگردان از نمايشنامه به شكلي مستدل و ساده بيان مي‌كند. در عوض كريمي، كارگردان چند فيلم متوسط گونه سينماي روشنفكري است، در دوره‌اي كه هيچ‌چيزش از طلا نبود.

 

شمايل نسبتا كامل ايراني است از يك كوشش مكرر و نافرجام كه به صورت يك كليشه در تاريخ هنر و ادبيات شناخته شده. كليشه هنرمندي كه هرچه مي‌كند قواره آثار هنري‌اش با ارزش‌ها و معيارهاي نقادانه‌ او منطبق نمي‌شود. فيلم روشنفكري ايرج كريمي را مي‌توان مقدمه فيلم‌هاي امروز صفي يزدانيان و علي مصفا و... دانست. كريمي كه شيفته فضاي قصه‌هاي مدرن واقع‌گراست نمونه ايراني آن را در موقعيت‌هاي مثل سفر، همراهي چند مرد ميانسال خوش مشرب، جايگزيني روابط دوستانه به جاي روابط خانوادگي، شوخ طبعي و گريز از شهر برمي‌سازد اما هرگز مجال برداشت نمي‌يابد. ايرج كريمي كه در بافت دهه‌هاي شصت و هفتاد به پويايي و معنادار شدن در مقام يك منتقد و نويسنده ايراني نايل آمد هرگز نتوانست روزگار طلايي خويش را در سال‌هاي پس از آن تكرار كند، چرا كه در يك دهه اخير كه رويكرد رتروي (Retro) صنعت فرهنگ گذشته را تهي شده از واقعيت تراژيكش با شوخ طبعي زننده و كاسبكاري محض احضار مي‌كند و بازماندگان گذشته از جمله افرادي‌ هستند كه از دور خارج شده و كارشان خريدار ندارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون