• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3132 -
  • ۱۳۹۳ دوشنبه ۲۴ آذر

تاملي بر مجموعه داستان «باز هم پيش من بياييد» نوشته اميررضا بيگدلي

استحاله واقعيت‌هاي بيروني

 محمود معتقدي/  اميررضا بيگدلي در فضاي داستان نويسي اين روزها، چهره‌يي سختكوش و در قلمرو ادبيات داستاني از شناخت و تجربه‌هاي خوبي در حوزه واقع نگاري و پرداختن به موقعيت‌هايي از چشم‌انداز زندگي و نگرش‌هاي انساني برخوردار است. لذا فضاهاي آثارش به لحاظ سوژه و شكل روايت متنوع و با شروع و پايان‌بندي‌هاي متناسبي همراه بوده است. با اين همه به جهت ساخت، عناصر داستاني و شيوه‌هاي اجرايي و به كار‌گيري تكنيك، در هر يك از داستان‌هاي وي مخاطب با افت و خيزهاي چندي روبه‌رو است. به ويژه بهره‌گيري نويسنده اغلب از واقعيت‌هاي بيروني و به تبع آن، در ورز دادن وقايع به سمت فضاهاي داستاني، افراط و تفريط‌هايي ديده مي‌شود.
داستان «باكره» از مجموعه داستان «چند عكس كنار اسكله» داستان خوش‌ساختي است كه با شروع خوبي همراه است. البته در بخش‌هاي مياني به جهت مضمون‌پردازي از واقعيت بيروني بهره زيادي گرفته است. اما به جهت حس روايت و تصوير‌پردازي از ديدگاه و زاويه خوبي برخوردار است. ولي از منظر حادثه داستاني و شخصيت‌محوري چندان پررنگ نيست و گفت‌وگوها چندان عميق به نظر نمي‌رسند. نقطه روشن داستان بخش پاياني آن است به خصوص رواست از زن دهاتي و پايان رها شده آن. داستان «همه‌چيز يا هيچ» از همين مجموعه داستان زندگي مرد و زني را بازگو مي‌كند كه زن در وادي ديگري به سر مي‌برد و از واقعيت‌هاي خودش دفاع مي‌كند. اختلاف نگرش اين دو از جايي شروع مي‌شود كه مرد مي‌خواهد به جاي آرامي برود و زندگي كند. اما زن مقاومت مي‌كند و نمي‌پذيرد. در اين ميان واگويي زن از خاطره مرداني است كه پيش از اين هر كدام با دردهايي عجيبي مرده‌اند. وقتي زن نمي‌پذيرد با مرد برود، مرد هم از او مي‌خواهد به دنبال سرنوشتش برود. داستان داراي لحظات روانشناختي بهنگامي است. نويسنده در صيد لحظات و گفت‌وگوها موفق است. داستان «باز هم پيش من بياييد» در مجموعه داستان «آن مرد در باران آمد» از چشم‌انداز و روايت و پرداخت خوبي برخوردار است. به خصوص محوريت داستان گردشي است از گذشته تا به امروز. حضور و همزباني كسي كه روزگاري خانه‌اش همانجايي بود كه اكنون زن صاحبخانه آن را براي فروش گذاشته است. زمينه گفت‌وگوها و تداعي گذشته‌ها و از همه مهم‌تر «بن بست» قرار گرفتن خانه و يادآوري روزهاي انقلاب و همچنين موقعيت يابي نويسنده و پيوند دو آدم غريبه و رسيدن به حس مشترك و تقسيم شدن چشم‌اندازد متن ميان اين دو نفر و همچنين شرح روزگار از دست دادگي، در حوزه عشق و تنهايي و جمله معروف زن به مرد كه «باز هم پيش من بياييد» جايگاه اين داستان را فراتر از همه داستان‌هاي اين مجموعه كرده است. به ويژه در جنبه نمايشي و دراماتيك و شيوه گفت‌وگوي متقابل و فصل مشترك اين دو نفر از گذشته‌ها و تنهايي و تعلقات ويژه شان به آخرين پنجشنبه سال، زندگي و گورستان كوچك. البته هر چه به پايان داستان مي‌رسيم اين فضا ملموس مي‌شود. داستانِ «خانه دارد مي‌سوزد» از مجموعه داستان «آدم‌ها و دودكشها» با روايت اول شخص، زبان و شتاب خوبي شروع مي‌شود. شخصيت‌پردازي، دغدغه‌هاي انساني، زبان تصويري همراه با طنزي پنهان، چيزي ميان آمدن و نيامدن بچه‌يي كه نبايد به دنيا بيايد و درگيري داماد و مادر زن بر سر ماجرا و چشم‌انداز تقابل، از همه جدي‌تر شخصيت پدرزن و داماد. ازسوي ديگر جابه‌جايي زمان متن و تداعي‌ها به زيبايي نشسته است. جنبه استعاري خانه دارد مي‌سوزد از سماور روشن گرفته تا بچه‌يي كه مي‌تواند حضورش چراغ و روشنايي خانه صاحب خانه به حساب بيايد، در رفت و برگشت‌هاي متن با تخيل خاصي گره خورده است. جالب‌تر، بخش پاياني است. گستره يادآوري داماد خانه و تداخل موضوع‌هاي مختلف در اين داستا به خصوص بحث ميان دود و دم و اينكه اگر آتوسا بچه بياورد خواهد مرد و همين دستمايه باعث هيجاني در پايان كار مي‌شود. پايان كار با آمدن داماد (مرد پشت‌كوهي) به سمت خانه رها مي‌شود. گفتني است كه داستان خانه دارد مي‌سوزد در اين سومين مجموعه داستان بيگدلي داستان بهنگامي است. البته گاهي در اينجا و آنجا از واقعيت‌هاي استاني عبور مي‌كند. داستان‌هاي «پيش از اين»، «آلاچيق»، «آدم‌ها و دودكش ها» و «آلاسكا»، كه بعضا با شروع‌هاي خوبي هم همراه هستند، اما در بخش مياني و پايان‌بندي هم به لحاظ موضوع و هم به جهت روايت چندان جا افتاده نيستند و محوريت سوژه‌ها عميق و از واقعيت داستاني، كمي دور هستند. در داستان آدم‌ها و دودكش‌ها كه بيشتر جنبه گزارشي دارد و متحمل بودن آن چندان بهنگام نيست. صحنه‌ها شلوغ هستند و حرف‌ها و رابطه‌ها تمام‌عيار نيستند. اين داستان در فضايي متوسط جريان دارد.
سخن آخر اينكه چشم‌انداز داستان‌هاي «اميررضا بيگدلي» بر بستر واقع‌گرايي، نگاه خطي و نگرش اجتماعي حركت مي‌كند. زبان، اجرا، تكنيك سعي در به قاعده بودن دارند. توصيف، جزئي نگري، برجسته‌سازي فضاهاي محسوس و واقع نمايي همه و همه فرصت‌هايي هستند براي بازنمايي و پايداري عناصر داستاني تجربه‌هاي خوب و آشنايي را به ما نويد مي‌دهد.

از بيگدلي تاكنون كتاب‌هاي چند عكس كنار اسكله (1378)، آن مرد در باران آمد (1382) آدمها و دودكشها (1388) منتشر شده است.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون