• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3435 -
  • ۱۳۹۴ شنبه ۱۹ دي

مكتبخانه جهان او بود

محمد سرير

در دهه پنجاه صحنه موسيقي ايران شاهد حضور هنرمنداني جوان در حوزه موسيقي ملي بود؛ هنرمنداني كه با شناخت عميق از موسيقي رديف دستگاهي انگيزه‌هاي قوي و چشم‌اندازهاي نويني را در خلق و ارايه آثارشان براي حضور موسيقي ملي در نسل نو با پايبندي به ريشه‌هاي موسيقي كه تدريجا مغلوب موسيقي جوانان غربي مي‌شد ارايه مي‌كردند. محمدرضا لطفي كه در دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران دوره موسيقي را طي مي‌كرد از همان اوان مصمم‌تر از ساير همراهان و همفكرانش حضور پررنگ داشت و سعي مي‌كرد تا از آموخته‌ها و تجربيات اساتيد مختلف محفوظات و ادراكات مختلف موسيقي را بياموزد و با آن تاليفي تازه از پيشينه موسيقي خلق كند. فعاليت‌هاي او در برنامه گلها در اين دهه با توجه خاص شاعر بزرگ هوشنگ ابتهاج دريچه خلاقيت ديگري بود به سوي مخاطبان وسيع در سراسر كشور كه در نهايت اقبال عمومي را براي اين آثار پديد آورد. مسلما پيشرفت و حضور موسيقي ملي و خلق آثار كلامي بدون ارتباط با شعر و ادب فارسي به عنوان يك هنر ملي كه طي هزاره‌ها جاري بوده امكان‌پذير نبود و لطفي در اين زمينه علاوه بر توجه خاص به اين موضوع و تاكيدش به آگاهي و دانش لازم از حضور استادان بزرگ نيز بهره گرفت. در سال‌هاي پس از انقلاب او مدتي به تصدي سرپرستي دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران به فعاليت دانشگاهي در كنار فعاليت‌هاي خلاقه در نشر آثار خودش نيز پرداخت. سفر طولاني او كه بايد آن را نوعي مكاشفه و مراجعه به خويشتن تلقي كرد 15سال به طول انجاميد و بازگشتش همراه با عزمي تازه و ديدگاهي متفاوت در نظرش همراه شد. به نظر مي‌رسيد موسيقي ملي و آن ادبيات كهن نه تنها بخشي از دانش او بلكه بخشي از وجودش شده بود و همه آن روحيات در نحوه مواجهه او با نقدهايي كه گاه از سوي اين و آن مي‌شد را گاهي مستقيم و بدون ملاحظه متداول پاسخ مي‌داد. او در كسوت يك معلم تمام‌وقت در مكتبخانه‌اش تمام روز و شب را مي‌گذراند و گروه‌هايي را از نوجوانان و جوانان تشكيل داد كه همان زيرساخت‌هاي ديرين موسيقي ملي را با برداشت‌هاي نوجويانه و مبتكرانه دنبال مي‌كرد. هيبت و هيات هنرمندانه‌اش بخشي از برداشت او از يك هنرمند موسيقي پايبند به منش عارفانه و رندانه به مفهومي كه حافظ معرفي كرده بود. محدوده او از جهان با همه حضوري كه سال‌ها در كشورها و سرزمين‌هاي مختلف داشت، همان كلاسش بود. آنجا جهان او بود، با همان بچه‌هاي كلاسش، نيمرو، چهارزانو نشستن و لباس سفيدي كه در نهايت آسودگي همواره به تن داشت و با همان هم در اجراهايش حاضر مي‌شد. در ديدار پاياني در بيمارستان دريغم‌ آمده بود به داخل اتاق بروم، فكر مي‌كردم شايد مزاحمتي براي او فراهم شود و هيجاناتي برايش به همراه داشته باشد كه مناسب حالش نباشد، اما صداي دوستانه او مرا به داخل كشيد و با همان حس و حال مصمم هميشگي‌اش با من صحبت كرد. محمدرضا لطفي به عنوان بخشي از فرهنگ و موسيقي ملي ايران علاوه بر آثار سودباري كه بر جاي گذاشته با حضور، منش و نگاهش به مقوله هنر به‌طور عام و موسيقي به‌طور خاص به گمان من نوعي تداوم است از آنچه در فرهنگ عارفانه ما باقي مانده است و قطعا اين نوع احساسات و باورهاي اينچنيني در موسيقي او هم تاثير عميقي بر جاي گذاشته است. آثار او در سي يا چهل سال گذشته هنوز هم همان تازگي، رواني و ماندگاري را داراست چرا كه هنر ايراني كه هنر لطفي نيز بود اگر پيوندش را با ريشه‌ها و پايه‌هايش حفظ كند مي‌تواند آينده و ماندگاري خودش را نيز تضمين كند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون