«آرمان سادگي» كامو باحضور نويسنده آلمانياش در ايران رونمايي شد
شايد مردم دوباره كامو بخوانند
آرمان سادگي كتابي درباره آلبر كامو است كه ايريس راديش آن را نوشته است؛ كتابي پژوهشي و اتوبيوگرافيك كه زندگي كامو، نويسنده فرانسوي را از ابتداي زندگي تا مرگ به تصوير ميكشد. در اين كتاب ريشههاي شكلگيري انديشهها و داستانهاي او را ميبينيم. نويسنده اين كتاب سالها سردبيري يكي از پر مخاطبترين برنامههاي ادبي تلويزيون آلمان را بر عهده داشته است ويكي از سرشناسترين منتقدان حال حاضر آلمان است. راديش اين روزها براي رونمايي كتاب آرمان سادگي كه مهشيد ميرمعزي آن را به فارسي برگردانده به ايران آمده است و عصر پنجشنبه 17 دي به نشر ثالث رفت تا در مراسم رونمايي كتابش به فارسي حضور داشته باشد. كتاب آرمان سادگي يكي از معدود زندگينامههاي جذاب درباره كامو است كه از سوي نشر ثالث منتشر شده و به گفته مترجم اين اثر با رعايت قانون كپي رايت در كشورمان منتشر شده است. كامران فاني و احمد سميعي گيلاني در اين مراسم درباره كامو و اين كتاب حرف زدند. كامران فاني گفت كه وقتي ديده اين كتاب سيصد صفحه است فكر كرده كه بخشهايي از آن را انتخاب كرده و بخواند اما با خواندن صفحات ابتدايي شيفته جذابيت اثر شده و تمام آن را خوانده است. او همچنين گفت كه كامو در ايران نويسنده خوششانسي بوده است زيرا همه آثارش ترجمه شده بود اما در اين كتابشناسي جاي يك زندگينامه خوب خالي بود كه حالا با كتاب خانم راديش آن جاي خالي پر شده است. احمد سميعي گيلاني هم در مورد ارتباط كامو و سارتر و مواضع كامو در جنگ الجزاير حرف زد و گفت كه اين زندگينامه حاوي جزييات زيادي در مورد زندگي اين نويسنده فرانسوي است. دراين نشست ارييس راديش توضيح داد كه چرا كامو را براي نوشتن زندگينامه ادبي انتخاب كرده است. او گفت كه از جواني آثار كامو را ميخوانده و به او علاقهمند بود. هر چه ميخواند علاقهاش به او بيشتر ميشد، بر اين اساس تصميم گرفت كه زندگينامه او را تاليف كند. او همچنين درباره تفكر انساني كامو حرف زد و گفت به خاطر همين نگاه انساني هنوز حرفهاي اين نويسنده، جديد وقابل درك است. راديش يادآور شد: «كامو از معاصرترين نويسندگان اين روزگار است و با وجود گذشت نيم قرن از مرگ او همچنان در بين نسل جوان خواننده و طرفدار دارد.»
مهشيد ميرمعزي: اين كتاب از صفحه اول مرا درگير كرد
به نظرم كامو از آن دسته نويسندگاني است كه از ديدگاه فلسفي و ادبي از زمان خودش جلوتر بوده است. من كامو را از خيلي سال پيش خوانده بودم و دوستش داشتم. وقتي اين كتاب را از كتابفروشي برداشتم صفحه اولش مرا درگير كرد و فكر كردم اين كتابي است كه بايد بخوانم. البته اين را بگويم كار ترجمه اين اثر برايم سخت بود چرا كه رفرنسها را بايد از ترجمههاي ايراني به همراه شماره صفحه، اسم مترجم و ناشر ميدادم. خود راديش ميگفت كه با نوشتن اين كتاب ميخواسته به جوانان انگيزه دهد كه دوباره كامو بخوانند. من هم همين فكر را داشتم كه مردم دوباره كامو بخوانند. اما چه شد كه كپي رايت اين اثر را گرفتم. هميشه تصورم اين بوده كه گرفتن كپيرايت كار درستي است اما هرگز تصور نميكردم كه راديش بگويد در رونمايي كتابم در ايران حضور مييابد. به نظرم كپي رايت گرفتن باعث ميشود كه چهره بهتري از ما ايرانيها به دنيا ارايه شود و بد نيست كه نويسنده بداند كه كارش در كشور ديگري ترجمه ميشود.