چرا فقط ايسلند؟!
در كشوري مثل عربستانسعودي كه نام رهبرش در اين افشاگري هست، چگونه ميتوان شكلگيري يك عمل مدني و جمعي را انتظار داشت؟ بنابراين فقدان استقلال رسانههاي رسمي در كنار متشكل نبودن مردم، موجب ضعف و ناكارآمدي رسانههاي رسمي ميشود كه در اين موارد ميتوانند نقش موثري ايفا كنند. علت ديگر، ميزان انتظار و تعجب شنونده از خبر است. وقتي كه ميشنويم يك پيرمرد معتاد و بيخانمان و احتمالا ايدزي فوت كرده است، حتي اگر وي جوان هم باشد، چندان تعجبي نميكنيم. ولي هنگامي كه يك جوان ورزشكار و بدون سابقه هر نوع بيماري، سكته و فوت كند همه دچار تعجب ميشويم و نوعي واكنش عاطفي نيز از خود نشان ميدهيم كه با شنيدن فوت آن فرد معتاد چنين واكنشي را نشان نميدهيم. مساله ايسلند نيز از همين نوع است كه موجب عصبانيت مردم آنجا شده و احساس ميكنند كه مورد خيانت واقع شدهاند. در حالي كه افشاي چنين اطلاعاتي درباره مقامات كشورهايي كه شاخص فساد در آنجا بالاست، به يك خبر رايج و عادي تبديل ميشود، گويي كه از شنيدن چنين خبري دچار تعجب نشدهاند.
علت ديگر، استقلال نهادهاي نظارتي رسمي در اين كشورهاست. وقتي كه دستگاه قضايي يك كشور به معناي واقعي مستقل باشد، هيچ فرد و هيچ مقامي به خود اجازه نميدهد كه در برابر آن سركشي كند. ترس از دستگاه قضايي مستقل و قانونمدار، بيش از هر عنصر ديگري در دل خلافكاران، به ويژه خلافكاران دولتي وحشت مياندازد. ولي اگر دادگستريهاي كشورها استقلال نداشته باشند يا مصلحتسنجي كنند يا ناكارآمد باشند؛ نتيجه همين ميشود كه فساد عادي خواهد شد و انجامش هزينهاي براي مرتكب آن نخواهد داشت و به امري شايع تبديل خواهد شد.