در امتداد لغو كنسرتهايي كه هفته گذشته خبرساز شدند
پاكسازي شك و ترديد از روي گزارهها
نازنين متيننيا
رييسجمهور از لغو كنسرتها ناراضي است. وزيرارشاد تلاش ميكند كه سرنوشت فيلمهاي توقيفي عوض شود. رييس سازمان سينمايي كاري از دستش برنميآيد و هراز چندگاهي از همه ميخواهد كه سعهصدر داشته باشند تا بشود راهحلي براي توقيفها و پشتدرماندهها پيدا كرد. حتي سخنگوي وزارت ارشاد هم وقتي كار به توضيح و پاسخگويي ميرسد، نارضايتي از لغو كنسرتها، ممنوعيت فعاليت محمدرضا شجريان، توقيف فيلمها و مسائلي از اين دست را اعلام ميكند و قول ميدهد كه ارشاد تمام تلاشش را انجام دهد و مشكلات حل شوند... اينها گزارههايي است كه هرروز كه نه، اما حداقل ماهي يكبار با آنها مواجه ميشويم و در امتداد خبرهاي ناخوشايند توقيف در حوزه فرهنگ و هنر ميشنويم. گزارههايي كه ميگويند؛ جمعيت اكثريتي كه شامل مديران عاليرتبه دولتي، هنرمندان حوزههاي مختلف، مخاطبان و اهالي رسانه است، همه ناراضي از وضعيت موجود و اتفاقهاي پيشآمده هستند، يك جمعيت حداقلي هم موافق. گزارههايي كه باعث ميشود بپرسي: مگر وزارت ارشاد متولي اصلي نيست و مگر شرط اصلي موافقت يا مجوز رسمي ارشاد نيست، پس اين برچيده شدنها و اين خبرها از كجا ميآيد؟ اگر رييسجمهور هم ناراضي به لغو كنسرت است، چطور كنسرت بازهم لغو و نظرگاه رييسدولت هم ناديده گرفته ميشود؟ با اين شرايط تكليف اعتماد به حرفهاي رييسجمهور، وزير ارشاد، معاون هنري، معاون سينمايي و معاون فرهنگي چه ميشود؟ آيا ميشود خوشبينانه نگاه كرد و پذيرفت كه هيچكس توان مقابله با اين شرايط را ندارد؛ حتي رييسجمهور؟ اگر تمام اينها را بپذيريم، تكليف رييسجمهوري كه در ميان وعدههاي انتخاباتياش همراهي با اهالي حوزه فرهنگ و هنر بوده، چه ميشود؟ و سوالهايي از اين دست كه نهتنها اين چند روز كه در دو سال و نيم گذشته بارها و بارها شنيدهايم يا حداقل به ذهن خودمان رسيده. سوالاتي كه جايي براي شك و ترديد به نظرات و كاركرد دولت در حوزه فرهنگ و هنر به جا ميآورند و خب، نميشود گفت كه بيراه هستند يا غيرمنطقي. اتفاق افتاده و متوليان فرهنگ و هنر هم بدون دست داشتن در چرايي آن، در مركز توجه افكار عمومي قرار گرفتند و جز همين ابراز مخالفت و ناخشنودي كار ديگري از دستشان برنميآيد. گزاره ساده، قابل پذيرش و درك هم دقيقا همين است. گزارهاي يكخطي كه اگر شرايط را بداني يا از قوانين و آييننامهها سردربياوري؛ متوجهت ميكند كه وزارت ارشاد در مسير هدايت عرصه فرهنگ و هنر تا يكجايي اختيارات دارد و از يكجايي به بعد، چون مسووليتها تقسيم ميشود، ديگر مسوول نيست و وقتي وزارت ارشاد مسوول نباشد، حتي نارضايتي رييس دولت هم چندان فايدهاي ندارد. اين ما هستيم كه بايد اين گزاره ساده را بپذيريم و بدون شك و ترديد قبول كنيم؛ در عالم فرهنگ و هنر، تنها متولي ارشاد نيست و مجوز ارشاد هم تنها مجوز امن و مطمئن براي ادامه كار يك هنرمند نيست. اما چالش بزرگ دقيقا همينجاست؛ همين جايي كه من به عنوان يك روزنامهنگار با آرشيو ذهني از ماجراها و مشكلات مختلف حوزه فرهنگ و هنر در دولت سابق، ميپذيرم و ميدانم كه اين اعلام ناخوشايندي رييس دولت چقدر همدلانه و همراهانه است، اما آن مخاطبي كه پول بليت كنسرت داده يا منتظر اكران يك فيلم بوده و حالا فقط خبرها را به نشانه روزنه اميد دنبال ميكند، نه وظيفه دارد و نه مسووليتي براي پذيرفتن واقعي اين گزارهها دارد. آن مخاطب منتظر، تنها خواست قانونياش نشستن در سالن كنسرت هنرمندي است كه ارشاد مجوزش را داده و با بحران اقتصادي اين روزها، پول بليت داده. من روزنامهنگار شرايط را درك ميكنم، حتي هنرمندي كه متوقف شده هم درك ميكند و كمي بعد با دلجويي مديران كار ديگري را شروع ميكند، اما مخاطب نه. ميماند در اندوه توقيف و نرسيدن و همين است كه حتي گزاره ساده هم پذيرفته نميشود و سايه شك و ترديد برسر رييسجمهور و ارشاد و مديرانش مينشيند.
چاره چيست؟ شايد راهحل قطعي كه نه، اما اميدوارانه تمام اين قصهها و ماجراها در آينده نزديك و رفتار مديران نشسته باشد. 8 خرداد نمايندگان تازه به بهارستان ميروند؛ نمايندگاني كه تاريخ مجلس شوراي اسلامي ميگويد؛ يكي از همراهترين و همسوترين نمايندگان با مردمند. شايد حالا و بعد از دو سال و نيم دغدغههاي اقتصادي و بينالمللي دولت، وقتش رسيده كه اندكي به سمت حوزه فرهنگ و هنر برگشت و نگاهي به شرايط و بحرانهاي اين حوزه انداخت. شايد رييسجمهور بتواند اين نارضايتي را تا مجلس تازه نگه دارد و وزيرارشاد و تيم معاونتش لايحهاي كارشناسي شده براي حل مشكلات اينچنيني ارشاد و حوزه فرهنگ و هنر به مجلس تازه بفرستند؛ لايحهاي كه قانوني شود تا يكبار براي هميشه، تنها و تنها ارشاد متولي حوزه فرهنگ و هنر باشد و حكم مجوز ارشاد، حكمي غيرقابل نقض و توقيف رقم بخورد. اگر اينچنين شود، سايه شك و ترديد از گزارهها برداشته ميشود و در فصل تازه سهمي هم به حوزه فرهنگ و هنر و اهالي هميشه همراهش ميرسد.