• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3542 -
  • ۱۳۹۵ پنج شنبه ۱۳ خرداد

خوانشي بر مجموعه شعر «ختم گل‌هاي ختمي»، سروده فرشاد حجتي

بافتار سمپاتيك شعر

سريا داودي حموله

«تنها ديوانگانند/ كه در اردي بهشت متولد مي‌شوند/ و در اردي بهشت مي‌ميرند/ تنها ديوانگانند/ كه توت فرنگي‌هاي وحشي را/ در اردي‌بهشت پنهان مي‌كنند/ از ترس اينكه مبادا/ خون به پا شود/ تنها ديوانگانند/ و تنها كودكانند/كه ديوانگان را نوازش مي‌كنند/ و تنها كودكانند. / شعرِ«شاعر، ديوانه، اردي‌بهشت».»
مجموعه شعر «ختم گل‌هاي ختمي» فرشاد حجتي، كشف لحظه‌هاي شاعرانه است. رابطه منظمي بين علت و معلول‌هاست. هست‌مندي‌هاي محسوس احضار مدلول‌هاي متنوع است و تك‌گويي‌هاي توصيفي افق تازه‌اي از بيان روايي است.
«منِ» انساني و «منِ» اجتماعي در ساختارهاي ديالكتيك فراشخصي بازنمود بارزي دارد و در مناسبت‌هايي كنايي و استعاري نقش زبان برجسته مي‌كند. عينيت‌مندي‌هاي محسوس در تقابل با بافتار سمپاتيك «عين- ذهن» است و درهم‌تنيدگي فرم و محتوا رهيافتي به موقعيت كلامي است. از اين بابت زبان، ابزار انتقال معنا و مفاهيم قراردادي است كه در جزييات اتفاق مي‌افتد و برداشت‌هاي كنايي منوط به ظرفيت‌هاي نهفته در زبان ساختاري است: «و هنوز آن قدر شعبده‌باز نيستم/ كه در نيمه تاريك از ماه/ تو را پيدا كنم/ چون كبوتري سپيد/ در دست‌هايم/ و هنوز آن قدر شعبده‌باز نيستم/ كه در نيمه روشن از ماه/ تو را پنهان/ نيمه تاريك از ماه/ يا/ نيمه روشن از ماه/ بگذار هرچه مي‌خواهند بگويند/ تو مهتابي/ من شاعر/ و اگر چنين شبي قسمت من باشد/ با ظلمت چشماني شرمگين/ تمامي چراغ‌هاي گول‌زننده شب را/ بدرود خواهم گفت/ و با تو خواهم ماند تا شاعر باشم/ نه شعبده‌باز. /شعرِ«شاعر يا شعبده‌باز؟»
شاعر ذهنيت و عينيت را در كنار هم قرار مي‌دهد تا روايت‌هاي ساختاري شكل بگيرند. با نگاه واقع‌گرايي و جزيي‌نگر، به مسائل فردي و اجتماعي مي‌پردازد و در بازآفريني واقعيت‌ها مضمون‌پردازي مي‌كند و با تكيه بر روايت شعر را جلو مي‌برد كه اين مسير لغزان به نفع روايت‌هاي خطي پيش مي‌رود.
معمولا با رويكرد انتقادي به واكاوي وقايع پيرامون مي‌پردازد. با ثبت وقايع و پديده‌هاي عيني و ذهني برشي از مضامين اجتماعي و فردي را به تصوير مي‌كشاند. با طرح مفاهيم عامي نظير «عشق، مرگ، تنهايي، حسرت و رنج» گذشته‌سرايي مي‌كند و كشف روابط بين اشيا و پديده‌ها را برجسته‌تر نشان مي‌دهد و به واسطه كلي‌گويي‌هاي رمانتيك به بازآفريني لحظه‌هاي زندگي مي‌پردازد.
«عشق- مرگ» در هم گره خورده‌اند تا شاعر/ راوي از زواياي مختلف به حس‌هاي مفهومي بپردازد كه در اين وضعيت سبب همذات‌پنداري مي‌شود. براي بهره بردن زبان از مفاهيم، نمايي كلي از يك روايت را نشان مي‌دهد كه در اين موقعيت به ظرفيت‌هاي فراحسي توجه دارد و با كمك تصوير- روايت شعرها را بنيان مي‌نهد. ضماير روايي در تقابل‌هاي لفظي- معنايي در چرخش نوساني هستند: «فكر مي‌كنم كه فكر مي‌كني زياد/ كه فكر مي‌كنم زياد/ به سالوادور دالي/ و چيزهايي كه واقعي/ كه واقعي نيستن/ و تكه‌هاي شبي كه گم شدن/ در حسرت نقره فام ماه/ فكر مي‌كنم كه فكر مي‌كني زياد به من/ و كشف زخم‌هاي روح من. / به شعرهاي يتيم و داغدار سرخ من. /‌اي عشق من، /‌اي خسته‌جان‌تر از وطن/ كجاي ماه نو، كجاي بركه مني/ كجاي مرده‌ريگ كودكي من/ بنفش مي‌زني/ ستاره‌هاي تخس شب، شبي كه از دست داده‌ام...، شعرِ «ماه را سرخ ديده است.»
«ختم گل‌هاي ختمي» ريشه در تناقض‌هاي آگاهانه دارد، پراكنده‌گويي و به‌هم‌ريختگي ساختاري بر گرفته از ذهنيت انتقادي است. از اين حيث انديشه تقابلي- تناقضي «سپيد- سياه»، «بود- نبود» و «هست- نيست» درصدد كشف عاشقانه‌هاي هستي‌مند است.
ساختار شعرها برخوردار از ديالكتيك دروني است و سطرها بر حركت‌هاي زباني استوارند و ساختار زباني برجستگي خاص خود را دارد، از اين حيث جذابيت‌هاي مفهوم‌مداري در فرم و محتوا بازنمود دارد و مرزهاي پيدا و پنهان هستي را برجسته نشان مي‌دهد كه در اين تصاوير روايي حس‌هاي نوستالژيكي به سمت آشنايي‌زدايي‌هاي معنايي مي‌رود.
زبان محصول ديالكتيك فراشخصي است و غرابت‌هاي زباني وابسته به نماد و استعاره است. با اين انگاره‌هاي عادتمند جاي علت و معلول عوض شده است كه به واسطه گزاره‌هاي معنامحور به پايان‌بندي‌هاي استفهامي منجر مي‌شود: «من از منطق گنجشك‌ها حرف مي‌زنم/ بر سيم‌هاي برق/ و از سياست/ كه بر تار عنكبوت خانه‌مان گير افتاده/ سال‌ها/ هم چون حشره‌اي كه از درون تو خالي است/ و تنها پوستي خشكيده از آن بر جاي مانده/ من از هم‌آغوشي آسمانخراش و ماه حرف مي‌زنم/ آنجا كه هنرمندان/ در جست‌وجوي فضاهاي گمشده/ به درون ويران‌شان رجوع مي‌كنند/ به دروني كه پناهگاه هنري از دست رفته است/ و پناهگاه رويايي از دست رفته.../ شعرِ «منطق گنجشك‌ها بر سيم‌هاي برق»
در شعرهاي فرشاد حجتي ساده گويي ركن اصلي شعرهاست كه كمتر انديشه و فكر مخاطب را درگير مي‌كند.
«واو» موصول گزاره‌هاي به ظاهر از هم گيسخته را به هم متصل مي‌كند. گرچه شعرها، از ساختاري يكنواخت برخوردارند اما شاعر با دخالت‌هاي عمدي در نحو جمله‌ها و گسستگي‌هاي زباني موجب پراكنده‌گويي مي‌شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون