طلاقي تلخ پس از ازدواجي مصلحتي
مجيد تفرشي
از ابتداي اعلام زمان برگزاري رفراندوم، همه موافقان و مخالفان ماندن يا گسستن بريتانيا از اتحاديه اروپا مطمئن بودند كه اين رقابت تاريخي، بسيار سخت، نزديك و غيرقابل پيشبيني قطعي خواهد بود.
پيروزي مخالفان ادامه عضويت بريتانيا در اتحاديه اروپا، پيروزي نسل كهنسال و دلبسته به گذشته بريتانيا بر نسل جديد و داراي آيندهنگري بود. پيروزي طرفداران وضع آرماني گذشته و وعده بازگشت به دوران اقتدار امپراتوري در برابر طرفداران ديدگاه واقعبينانه بهبود تدريجي وضع موجود و رسيدن تدريجي به وضع مطلوب و قابل دستيابي.
آغاز روند خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا، علاوه بر راستگرايان افراطي، مهاجرستيزان و مخالفان اقليتهاي قومي و نژادي در داخل بريتانيا، موجب خوشحالي دونالد ترامپ، نامزد جنجالي و افراطي جمهوريخواه در انتخابات پيش روي رياستجمهوري امريكا، ولاديمير پوتين رييسجمهور روسيه، متحدان عرب لندن و ديگر منتقدان و دشمنان انديشه اروپاي واحد و متحد شده است.
در بررسي روند تصميم تاريخي مردم بريتانيا براي جدايي از اتحاديه اروپا، بايد به مشكلات و ناكارآمديهاي هر دو طرف توجه كرد. از يكسو، از ابتداي شكلگيري اتحاديه اروپا، شوراي رهبري اتحاديه و به خصوص آلمان و اروپا رويكرد متناقضي با لندن داشتند. آنان خواهان تعامل اداري، سياسي و مالي بريتانيا در همه شؤونات اتحاديه بودند، بدون آنكه در عمل براي اين مشاركت، ارزش گذاشته و ديدگاههاي لندن را، دست كم به اندازه سهم آن در اتحاديه، مورد تاييد قرار داده و اين كشور را در تصميمگيريهاي كلان به بازي بگيرند.
بريتانيا از ابتدا مدعي بود كه بخش زيادي از فشار زياد مالي و حقوقي اتحاديه بر دوش آن كشور است و ارزش افزوده و برخلاف وعدهها و برنامههاي اوليه، محصول عيني مشاركت بريتانيا در اتحاديه اروپا به اندازه لازم و كافي نبوده و نظام غيردموكراتيك، ديوانسالار و غيرپاسخگوي حاكم بر بروكسل (شهر مقر اصلي اتحاديه اروپا) روز به روز دستاورد لندن از ازدواج با اتحاديه اروپا را كمتر و توجيه آن براي مردم، سياستمداران، نخبگان و رسانهها را دشوارتر ميسازد. اين اعتراضات از ابتدا وجود داشت، ولي به تدريج با بروز بحرانهاي مالي در يونان، پرتغال، ايتاليا و اسپانيا و بحرانهاي مهاجرت و پناهندگي اخير شدت گرفت.
از سوي ديگر به باور بسياري از رهبران اتحاديه اروپا، در واقع اين لندن بود كه با زيادهخواهي و رفتار اربابمآبانه روزافزون مانده از دوران استعمار خود مدام، سعي ميكرد كه در همه امور اقتصادي، سياسي و راهبردي، بيش از تلاش و سهم واقعي خود در اتحاديه اروپا، براي رهبري اتحاديه و ديگر كشورهاي عضو، تعيين تكليف و زورگويي كرده و براي خود امتيازات ويژه و قوانين تبعيضآميز خاص كسب كرده و خود را در عمل بالاتر از ديگر اعضاي اتحاديه قرار دهد. به اعتقاد رهبران آلمان و فرانسه، بريتانيا با پشتگرمي ارتباطات ويژه با امريكا، صرفا در اروپا در پي منافع خود بوده و توجهي به خرد جمعي و منافع مشترك منطقهاي نداشت.
مانند هر ماجراي ازدواج و طلاق، در جريان پيوستن و گسستن بريتانيا از اتحاديه اروپا نيز ميتوان به دعاوي دو طرف گوش كرد و رگههايي از واقعيت، اغراق و ادعاهاي نادرست را در سخنان دو طرف يافت.