دو كاركرد مهم احزاب سياسي
علي شكوهي
اين هفته جلسات هيات رييسه كنفرانس بينالمللي احزاب سياسي آسيايي در تهران برگزار شد و آنان ديدارهاي متعددي هم با مسوولان سرشناس كشور ما داشتند. در اين ديدارها سخنان خوب و ايدههاي جذابي براي فعال شدن احزاب سياسي در همه كشورهاي عضو اين كنفرانس مطرح شد. يكي از عبارات از نظر بنده پرمحتوا را آيتالله هاشميرفسنجاني در ديدار با آنان مطرح كرد كه بنا دارم در اين مختصر توضيحاتي را در شرح آن بنگارم. ايشان در ديدار با هيات رييسه كنفرانس گفتهاند: «اگر احزاب در كشورهاي مختلف قوي نباشند، جاي آنها را تروريسم ميگيرد و سيستمهاي استبدادي در كشورها حاكم ميشود.» حزب يك مفهوم غربي و دستكم يك نهاد مدرن محسوب ميشود و به همين دليل، بسياري معتقدند بومي كردن آن ناممكن است و با مباني اعتقادي ما سازگار نيست. البته اين ادعا كه نميتوان سازوكار تحزب را در جامعه ديني به استخدام درآورد، حاصل قرائت خاصي از دين است كه مطابق آن، همه ارزشها و روشها و ساختارها و سياستهاي خرد و كلان مورد نياز تشكيل يك جامعه و حكومت را ميتوان از متن دين استخراج كرد و نيازي به استفاده از مفاهيم مدرن نيست. به باور معتقدان اين نظر، مفاهيم مدرن داراي خاستگاه اومانيستي و سكولاريستي هستند و نميتوانند با مفاهيم ديني و اساسا با دينداري جمع شوند و به همين دليل آنان به نفي اين مفاهيم مدرن حكم ميكنند. در مقابل اين نظر، كساني هستند كه بسياري از مفاهيم مدرن و غربي را قابل گزينش و اخذ ميدانند و آن مفاهيم و نهادها را حاصل عقل جمعي بشر در اداره جوامع تلقي ميكنند و به آنان به عنوان ظروفي مينگرند كه ميتواند محتواي ديني و اسلامي را هم در بر بگيرد. از اين ديدگاه تجربه تحزب در كشورهاي ديگر، فرصتي براي همه كشورها از جمله ايران است كه ميتواند در جامعه ديني و مبتني بر اصل ولايت فقيه هم مورد توجه قرار گيرد و دستاوردهاي مناسبي را براي مردم ما به ارمغان آورد.
احزاب كارآمد در كشورهاي باسابقه تحزب، كاركردهاي زيادي دارند:
- شور سياسي و ميل به مشاركت مردم در امور سياسي را ايجاد ميكنند.
- شعور سياسي و مشاركت آگاهانه مردم در سرنوشت خودشان را پديد ميآورند.
- اقدام به تربيت كادرهاي باتجربه حزبي و افراد توانمند براي اداره كشور ميكنند.
- برنامه براي ساماندهي و اداره كشور تهيه كرده و آن را براي جلب آراي مردم ارايه ميدهند.
- به مثابه دولت سايه، بر كار دولت و حاكمان نظارت ميكند و قدرت حاكم را مورد رصد و نقد خود قرار ميدهند.
- چون احتمالا خودشان در مقطعي به قدرت ميرسند، اجازه ورود هر گونه مطالبه غيرمنطقي و ناممكن را به درون سيستم نميدهند بلكه سعي در منطقي و معقول كردن مطالبات عمومي دارند. ميتوان كاركردهاي ديگري را هم براي احزاب برشمرد اما در سخنان جناب هاشميرفسنجاني بر دو نكته مهم تاكيد شده است كه بجاست همين دو كاركرد را برجستهتر مورد توجه قرار دهيم. ايشان تاكيد كردند كه احزاب قوي در هر كشور، از يكسو جلوي رشد استبداد در سيستم حكومتي را ميگيرند و از سوي ديگر، مانع رشد جريانهاي تروريستي ميشوند. در هر نظام سياسي وقتي فعاليت احزاب و گروهها رسميت دارد، يك سلسله پيشفرضهاي ملازم آن هم مورد قبول واقع ميشود. مطابق اين پيشفرضها، حكومت حق مردم است و در هر جايي كه فعاليت فردي براي اصلاح امور جامعه ناممكن يا دشوار است، ميتوان در قالب ساختارهايي مدني، در هيبت جمعي فعاليت و براي رسيدن به اهدافي مشخص، تشكيلات ايجاد كرد. اينگونه تشكلها، عملا قدرت حاكمان را محدود ميكنند و آنان را پاسخگو ميپسندند. اين رويه طبعا در تعارض با نظامهاي سياسي مستبد قرار دارد كه قدرت را متمركز ميكنند و چرخش قدرت در آن دشوار است و نقد قدرت با واكنش حاكمان مواجه ميشود و اصلاح اجتماعي هم بهسختي صورت ميگيرد يا اساسا منتفي ميشود. از سوي ديگر در جامعهاي كه با فعاليت احزاب سياسي، صاحبان قدرت جابهجا ميشوند، هم كسب قدرت با استفاده از اهرمهاي قانوني شدني است و هم در هنگام از دست دادن قدرت، يك فاجعه سياسي براي حاكمان رخ نخواهد داد چون امكان بازگشت آنان به قدرت باز هم وجود دارد. همين رويه، همه نيروهاي سياسي را در درون حكومت نگاه ميدارد و ميل به خروج از حاكميت را كاهش ميدهد. در اين وضعيت دليلي ندارد كه برخي از جريانهاي سياسي از پيگيري اهداف خود در بستر قانوني مايوس شوند و به اقدامات فراقانوني و خشن و تروريستي روي آورند. تروريسم و اقدام نظامي هنگامي در دستور كار برخي جريانهاي اجتماعي قرار ميگيرد كه آنان از رسيدن به اهداف مورد نظر خود از طريق قانوني مايوس ميشوند و طبعا به سمت براندازي ميروند و شايعترين روش براندازي هم توسل به جنگ مسلحانه و اقدام نظامي است كه غالبا به تروريسم كور ختم ميشود. از اين منظر، فعاليت احزاب سياسي كارآمد، قطعا به زيان تروريسم است و ساختارهاي قانوني را در مقابل براندازان سياسي و نظامي تقويت ميكند. متاسفانه احزاب سياسي در كشور ما از ضعفهاي متعددي در رنجند و به همين دليل نميتوان آنان را كارآمد تلقي كرد. احزاب سياسي در كشور ما فصلي هستند، تنها در پايتخت فعالند، كادرسازي و آموزش نخبگان را در حد محدود انجام ميدهند، ضعف جدي در ارايه برنامه براي اداره كشور دارند، فراگير نيستند و به همين دليل نميتوان اميد داشت كه احزاب سياسي در كشور ما بتوانند در دو زمينه منزوي كردن جريانهاي تندرو و نيز در جلوگيري از رشد استبداد در حكومت كاركرد بازدارنده بزرگي داشته باشند و در واقع در جلوگيري از اين آفات، نقش نهادهاي اجتماعي ديگر از احزاب سياسي بيشتر است.