• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3574 -
  • ۱۳۹۵ پنج شنبه ۲۴ تير

تولدي ديگر

سيد علي ميرفتاح

زنده بودن هزار حسن داشته باشد يك عيب بزرگش اين است كه بايد بنشيني و خبر مرگ ديگران را بشنوي و جز تسليم و رضا چاره‌اي مقابل خود نبيني. هيبت و عظمت مرگ از همين است كه وقتي بيايد هيچ‌كاري نمي‌توان كرد. دو چيز اگر نبودند بشر روزي هزار بار ادعاي خدايي مي‌كرد. يكي همين «مرگ» است كه با علم و دعا و خواهش و اتفاق نمي‌شود جلويش را گرفت. هر چيزي چاره دارد جز مرگ. از هر امري مي‌شود گريخت الا از مرگ. هيچ امري به اندازه مرگ «عجز بشر» را به رخ بشر نمي‌كشد. ما عين آنها كه مستاصل مي‌شوند و هيچ راهي به عقل‌شان نمي‌رسد و هيچ كاري از دست‌شان برنمي‌آيد، دربرابر اخبار تلخ‌تر از زهر مرگ دوستان و عزيزان و بزرگان‌مان، گره بر پيشاني مي‌اندازيم، دست‌پشت دست مي‌زنيم، دريغ مي‌گوييم، افسوس مي‌خوريم و آه سرد از سينه گرم بيرون مي‌نهيم. گفت: «اگر غم را چو آتش دود بودي/ جهان تاريك بودي جاودانه.» شايد اين آلاينده‌ها هستند كه شهر را مكدر كرده‌اند اما چون نيك بنگري اينها همان آه‌هاي خسته‌اي است كه به ضميمه هزاران دريغ از نهادمان بيرون آمده‌اند و به كيوان بر شده‌اند... قديم، خبرهاي مرگ را بهتر و انساني‌تر منتشر مي‌كردند.
حالا توي تلگرام يك جمله مي‌نويسند و «سند‌توآل» مي‌كنند و خبر ندارند كه همين يك جمله با جان مخاطب چه مي‌كند و حالا خبر مرگ جمشيد ارجمند...
من در مواجهه با مرگ به قدما تاسي مي‌كنم. فكر مي‌كنم راهي كه آنها در برابر مردن پيدا كرده بودند، خردمندانه‌ترين راه بوده است. برشمردن نيكي‌هاي متوفي به جاي خود، افسوس و دريغ هم به جاي خود اما هيچ جمله‌اي به اندازه «انالله و انااليه راجعون» نمي‌تواند از صعوبت و تلخي مرگ بكاهد. هيچ جمله‌اي به اين اندازه جان داغ‌ديدگان را تسلي نمي‌دهد و هيچ جمله‌اي به اين اندازه شان و منزلت مرده را بالا نمي‌برد. چه شان و منزلتي از اين بالاتر كه باور كنيم استاد جمشيد ارجمند به رفيق اعلي رسيده است؟ «پس عدم گردم عدم چون ارغنون/ گويدم انا اليه راجعون»... يك چيزهايي ممكن است عقل بشري ما بدانها قد ندهد، ممكن است دودوتا، چهارتاي منطقي تاييدشان نكند، ممكن است از مقوله اثبات و انكار نباشند اما خاصيتي دارند كه عين جادو عمل مي‌كنند و حال‌مان را خوب مي‌كنند. آب چطور آتش را خاموش مي‌كند، «انا‌اليه‌راجعون» هم همين‌طور دل‌هاي ماتم‌زده را آرام مي‌كند. يكي پرسيد «بر چه اساسي ياد خدا دل‌ها را آرام مي‌كند؟» گفتم «بر اين اساس كه ياد خدا حقيقتا دل‌ها را آرام مي‌كند.» همه جا كه نبايد تسليم پرسش‌هاي عقل بوالفضول شويم. «در كارخانه‌اي كه ره عقل و فضل نيست/ فهم ضعيف‌راي فضولي چرا كند»؟ عقل و فضل ما به مرگ قد نمي‌دهند و توان هضم چنين پديده صعبي را ندارند. پدران‌مان به درستي دريافتند كه باطن مرگ، تولدي دوباره است. اين جمله البته معني عرفاني دارد و مي‌شود شرح و بسطش داد كه آدمي از سراي فاني وارد سراي باقي مي‌شود و در آنجا، در جوار رحمت حق، آرام مي‌گيرد. اما يك معني ظاهري و دنيايي هم دارد. از اتفاق خيلي‌ها تازه وقتي مي‌ميرند، حيات خود را آغاز مي‌كنند. فروغ فرخزاد مادامي كه زنده بود جز معدودي او را نمي‌شناختند و جز معدودتري او را ستايش نمي‌كردند. زنده كه بود كتاب شعرش آنقدر مشتري نداشت كه از پس خرج و مخارج چاپ «تولد ديگر» برآيد. اما امروز- از اتفاق- به اندازه شاعران تراز اول زنده است. شنيدم كه در بعضي دبيرستان‌هاي دخترانه با ديوان فروغ فال مي‌گيرند، همان‌طوري كه با حافظ. سهراب سپهري هم وقتي به چشم ظاهر‌بين زنده بود وضعي بهتر از فروغ نداشت. نه‌تنها شعرهايش را كسي نمي‌خواند بلكه نقاشي‌هايش را كسي نمي‌ديد. امروز اما گرانقيمت‌ترين نقاش ايراني است و هشت‌كتابش بيش از دواوين شعرا چاپ مي‌شود. از من بپرسيد حيات سهراب از كي شروع شده مي‌گويم از روزي كه به رحمت خدا رفته. كدام نقاشي از سهراب زنده‌تر است؟ صادق هدايت هم تولدش مصادف است با مرگش. مي‌خواهم بگويم از اتفاق مرگ درهايي را باز مي‌كند و شروع تازه‌اي را نويد مي‌دهد كه مردم حساب كار دست‌شان بيايد و بفهمند اينكه خبر مرگش رسيده، كه بوده و چه كرده. جمشيد ارجمند، رحمت‌الله عليه، از همين طايفه است. حالا از اين به بعد است كه تازه بايد ناشرها در انتشار آثار او از هم سبقت بگيرند و خوانندگان با ذوق و شوق آثار او را بخوانند و بر روح پرفتوحش درود بفرستند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون