شكوه اراده
سيد علي ميرفتاح
المپيك اتفاق مهمي است اما شخصا بر اين باورم كه پارالمپيك اتفاق مهمتري است. از دوستان دور و برم هم كه پرسيدم همهشان مثل من فكر ميكردند و با من موافق بودند كه پارالمپيك اتفاق مهمتري است. يعني اگر كسي بخواهد شكوه اراده را ببيند بايد بنشيند و ببيند كه چطور يك آدم بيدست و پا، عين ماهي دريا، در استخر شنا، بلكه هنرنمايي ميكند. اتفاقا براي خضوع و خشوع هم خوب است كه بنشينيم پاي تلويزيون و ببينيم كه دختران و پسران معلول چطور از اقتضائات و محدوديتهاي تن و بدن عبور و كارهاي نشدني ميكنند. حقيقتش را بخواهيد كمي عذاب وجدان براي ادامه زندگي بد نيست. بد نيست كه قدري بابت فربهي تن و بدنمان شرمنده باشيم و ببينيم كه با اين همه رسيدگي به دست و پاي سالممان هيچ كاري بلد نيستيم و از هيچ مانعي نميتوانيم عبور كنيم. يعني خوب است كه به لحاظ وجودي از بابت بيهنريمان شرمنده باشيم و از بچههايي كه نقص عضو دارند خجالت بكشيم. ارزش و اعتبار قهرمانان و پهلوانان ورزشي را كم نميكنم. ما ممنون و مديون ورزشكارانمان هستم. آنها برايمان اعتبار ميآورند و نام سرزمينمان را در عرصههاي جهاني بالا ميبرند. از خانمهاي ورزشكار هم بايد دوچندان ممنون و متشكر باشيم. بالاخره آدم ميبيند كه كشورهاي ديگر چطور رها از همه قيد و بندها مسابقه ميدهند. حتي بعضي خارجيها را هم عقيده بر اين است كه براي بانوان ورزشكار ايراني بايد دو پيروزي در نظر بگيرند. يك پيروزي، پيروزي بر حريف است و يك پيروزي هم پيروزي بر محدوديتها و قيود. با مقنعه و حجاب كامل سخت است كه كسي واليبال بازي كند و در عين حال ببرد. براي همين تا ميتوانيم بايد بانوان ورزشكارمان را بالا ببريم و تحسينشان كنيم. هم براي كشور اعتبار ميآورند هم ثابت ميكنند كه اگر كسي بخواهد، هيچ محدوديتي سرراهش نيست. حالا آدم هم معلول باشد و هم مقيد به قيود شرعي و هم محدود به محدوديتهاي عرفي در عين حال بتواند خودي نشان دهد و در عرصه بينالمللي واجد مقام و رتبه شود خيلي ارزشمند است. براي همين است كه عرض ميكنم پارالمپيك را نبايد به چشم يك اتفاق تشريفاتي و اضافه بر سازمان ببينيم. اتفاقا اصل اين يكي است و آن قبلي در حكم مقدمه است. از اين نظر فدراسيونهاي مربوط به معلولين هم انصافا بهتر كار ميكنند و بيآنكه قر و فر آن اصلكاريها را داشته باشند، بندگان خدا با كمترين پول و امكانات، بيشترين افتخارها را براي كشور ميآورند. بيني و بينالله بياييد ببينيد براي المپيك اصلي چقدر هزينه ميكنيم و براي پارالمپيك چقدر؟ بعد بياييد ببينيد اينجا عايديتان بيشتر است يا آنجا. اگر طبق قاعده هر چقدر پول بدهيم همانقدر هم آش ميخوريم انصاف بدهيد كه در المپيك بيشتر در كاسهمان آش ميريزند يا در پارالمپيك. اين بندگان خدا ساده و سربهزير و بزرگوار به آنجا ميروند، كسب افتخار ميكنند و بيسر و صدا برميگردند و حتي غالب مسوولان به اينها كه ميرسند به وعده و وعيدهايشان عمل نميكنند. انگار كه مظلوم گير آورده باشند، به اين طفليها نه امكانات ميدهند، نه پول و نه حتي جايزه. قولش را البته ميدهند، وعده سرخرمن هم تا دلتان بخواهد و دلشان بخواهد و هنوز عدهاي بتوانند باور كنند ميدهند اما كي داده، كي گرفته. تا اين وعدهها وفا شود دل صاحبش آب شود، كه معمولا هم مشمول مرور زمان ميشود و هيچ به هيچ. اما عرض من فراتر از اين است كه به افتخارات ملي خودمان در اين نمايش باشكوه اشاره كنم. حتما ايرانيهاي شركتكننده در پارالمپيك قابل تقديرند و بايد كه حمايتشان كنيم اما عرض من به اصل پارالمپيك است. حقيقتا هر كس اين مسابقات را طراحي كرده خداوند نور به قبرش ببارد. خيلي فكر درخشاني كرده كه در بين معلولان و ناتوانان ظاهري ايجاد انگيزه كرده. اما چه ناتواني و چه معلولي؛ كاري كه اينها بدون داشتن دست و پا انجام ميدهند من روسياه با دست و پا نميتوانم. آدم احساس حقارت ميكند بلكه احساس شرمندگي. با اين همه اهن و تلپي كه داريم، با اين همه باد و بروتي كه بيوجه به غبغب مياندازيم يك دهم كارهاي اين ورزشكاران واقعي را نميتوانيم بكنيم. در برابر عمليات ورزشي اينها نيست كه احساس خردي و شكستگي ميكنيم بلكه در برابر عزت نفس و بزرگي روح و عظمت اراده اينهاست كه خجالت ميكشيم و تمام قد به افتخارشان ميايستيم و برايشان دست ميزنيم.