امروز روز ملي سينماست
گذشته را ياد كنيم تا امروز آرامتر باشيم
نازنين متيننيا
نوروز سال 88 اكران ويژه سينماها را به فيلم «اخراجيها 2» دادند. فيلم در چهار روز 500 ميليون تومان فروخت و تا شهريور همان سال، اگر سري به شهرستانها ميزديد، ميديديد كه تنها سينماي شهر، البته اگر سينمايي داشت، اين فيلم را نمايش ميدهد و در نهايت با رقمي نزديك به 9 ميليارد تومان فروش تابستان همان سال «درباره الي» اصغر فرهادي را اكران كردند؛ تابستاني كه كسي حال و حوصله سينما رفتن نداشت و تعداد محدود سينماهاي نمايشدهنده از همان ابتدا مشخص ميكرد كه در چنين شرايطي نبايد انتظار زيادي براي ديده شدن فيلم داشت و البته رايزني فرهادي با معاونت سينمايي وقت و شوراي صنفي كه مشخص نبود چطور قواعد را مشخص ميكند و منتظر تغيير وزير ارشاد و معاونت سينمايي است هم فايدهاي نداشت. سال بعد در ظاهر همهچيز عوض شده بود؛ معاونت سينمايي تبديل به رييس سازمان سينمايي شد و تيشه را به سمت خانهسينما گرفته بود. در همين بحبوحه دهنمكي و فرهادي، تقريبا همزمان فيلم تازه خود را كليد زدند؛ خبر دستمزدهاي چند صد ميليوني از فيلم دهنمكي را ميشنيديم و كمي بعدتر از جشن خانهسينما و شنيدن حرفهاي فرهادي، خبر توقف فيلمبرداري «جدايي نادر از سيمين» را. رييس اداره ارزشيابي و نظارت معتقد بود فرهادي توهين كرده و رييس سازمان سينمايي هم منتظر عذرخواهي فيلمساز بود. در نهايت رفتار هوشمندانه اصغر فرهادي، ماجرا را ختم به خير كرد و «جدايي نادر از سيمين» ساخته شد تا نخستين اسكار تاريخ سينماي ايران سال بعدش از راه برسد و رييس سازمان سينمايي كمي بعد مدعي شود براي گرفتن اين مجسمه رايزني كرده. اسفند سال 89 فيلم «اخراجيها 3» روي پرده رفت و همزمان «جدايي نادر از سيمين» هم اكران نوروزي شد. اما اگر باز هم دقت ميكردي، تعداد سالنهاي نمايشدهنده فيلم دهنمكي، بسيار بيشتر از سالنهاي رسيده به فرهادي بود و بازهم قاعده تكاكران در سينماها، قرعه را به نام دهنمكي تمام ميكرد. به جز دهنمكي فيلمسازان ديگري هم بودند كه در اين استثناها شريك ميشدند؛ حامد كلاهداري جوان با «پايان نامه» فيلمي كه چند بازيگر را قبل از ساخته شدن ممنوعالكار كرد يا ابوالقاسم طالبي با «قلادههاي طلا» و هزينه بالاي ساختش و... اين فيلمها شامل قوانين خاص اكران ميشدند؛ بليتهايشان به سازمانهاي دولتي اهدا ميشد تا كارمندان و خانوادهها استفاده كنند، زمانهاي خوب اكران را از دست نميدادند و از همه مهمتر تعداد سالنهاي بيشتر و مدت طولاني اكران سهمشان ميشد. معاونت سينمايي همزمان با اين رانتها، راه را به روي سينماگران ديگر ميبست و در مسير بستن درهاي خانهسينما پيش ميرفت. دو سال بعد، شرايط روي همين روال بود. ..
حالا سه سال از آن دوران گذشته، درهاي خانهسينما باز شده، رونق به سينماي ايران بازگشته و با اينكه معاونت سينمايي هم گاهي مجبور ميشود در اكران بعضي از فيلمهاي سفارشي كمي دستو دلبازتر برخورد كند يا در مورد فيلمهاي با حساسيت خاص عقبنشيني داشته باشد، اما ديگر خبرها و مرور آنها، شبيه همين چند خط توضيح بالا، حسي از بيعدالتي، سختي و بغض را به همراه نميآورد. حالا «فروشنده» فرهادي در شرايطي روي پرده ميرود كه قبلتر زمزمههايي براي سختگيري روي آن شنيده ميشد، اما حجتالله ايوبي به روايت خودش حتي اجازه ديده شدن فيلم به كميسيون فرهنگي را هم نداد تا مبادا مجوز شوراي صنفي نمايش زيرسوال برود. «فروشنده» در شرايط منصفانه اكران، در چهار روز اول تكميل ظرفيت شد و در همان نخستين روز اكران با 250 ميليون تومان، ركوردي تاريخي زد و حتي حاشيهسازيها و بدگمانيها هم نتوانست مردمي را كه هميشه ثابت كردهاند براي ديدن فيلم خوب سينماها را غرق ميكنند، از ديدن اين فيلم منصرف كند. سه سال است كه اين روند منصفانه با تمام ضعفها و انتقادات، جاني تازه به سينما داده و سه سال است كه ميشود گفت كه سينما از بحران خارج شده و كمي جان گرفته. حالا شايد مديريت نتوانسته كه مقابل تمام اتفاقها و بحرانها بايستد يا نتواند بحرانهايي مثل تيترهاي ناگهاني و دشنامهاي سخت و ممنوعيتهاي ازپيشتعيينشده را بگيرد، اما آن مديريتي كه در انتها سينما را آوارهاي بدون سقف و خراب شده تحويل داد، ديگر رد و نشاني ندارد و اهالي سينما، فردا شب در شرايطي آرامتر در كنار هم به جشن روز ملي سينما مينشينند و اين يادآوري و كنار هم گذاشتن خاطرات خبري آن چهار سال، تنها به اين قصد است كه مشخص شود در مرور زمان چطور كفههاي سنگين بيعدالتي، خالي شدند و امروز ميشود به مدد نه فقط مديريت سينمايي دولت دوازدهم كه همدلي جمعي سينماگران، روز ملي سينما را متفاوت ديد و كمي دلآرامتر به جشن خانهسينما نشست.