روايتهايي از فقر، دهه شصت و سيگار تير
وقتي به معناي واقعي كلمه نويسنده باشي و شاهكار ادبي براي مردم سرزمينت خلق كردي، روايت ساده و سردستي از اتفاقها و وقايع زندگيات هم براي مخاطب جذاب ميشود. جذابتر از اين روايت، آن حكمراني روي كاغذ است و اينكه ميتواني يك داستان ساده را چنان تاثيرگذار تعريف كني كه سالهاي سال بعد از آن، همچنان خواندنش جذاب باشد و مخاطب، فارغ از زمانه و اتفاقها و تغييراتش، همچنان مشتاق خواندن باشد. درست مثل اتفاقي كه روز گذشته براي احمد محمود رخ داد و بعد از سالها، سه خاطره كوتاه او از گذران ساده زندگي در دهه شصت و ايامي كه اجازه كار نداشت و به تنگدستي رسيده بود، در شبكههاي مجازي دست به دست شد. نويسنده «همسايهها» و «داستان يك شهر» در فاصله تابستان تا پاييز سال 64، سه روايت كوتاه از ميزان فقر و فشاري كه به او وارد ميشود، تعريف ميكند. سه روايت ساده كه همزمان با اينكه شرايط او را توضيح ميدهند، نيمنگاهي هم به وضعيت اجتماعي آن سالها دارند.در روايت اول از خرابي تلويزيون سياه و سفيدي ميگويد كه پولي براي تعمير آن ندارد و همزمان سوختن لامپ چراغ مطالعه كه در آن زمان در فهرست كالاهاي اساسي بوده. در خاطره سوم از قيمت قبض آب خانه ميگويد كه 384 تومان است و هزاري كه از پول روز مباداي بيمارستان برميدارد تا همسرش فكر نكند كه فقير شدهاند و توضيح ميدهد كه نگران است اگر اتفاقي رخ دهد براي بيمارستان پولي نداشته باشد، چون اين روزها هيچ بيمارستاني بدون پول مراجع قبول نميكند. اما جالبترين خاطره محمود از تهيه سيگار است و حساسيت به سيگار «تير». محمود تعريف ميكند كه سيگار «تير» براي او سردرد ميآورد، اما بقال محل كه سيگار كوپني عرضه ميكند به ازاي هر پاكت سيگار «شيراز» دو پاكت سيگار «تير» ميدهد و حاضر هم نيست به جاي «تير»، «اشنو» بدهد. اين سه خاطره همه در لفافه اميدواري براي انتشار مجدد كتابهايش نوشته شدند و اينكه در پايان هركدام اشارهاي هم به وضعيت كاري دارد و اميدواري براي بازگشت دوباره. احمد محمود بعد انقلاب به درخواست خود بازنشسته شد و دوراني هم در دهه شصت، در فقر و تنگدستي و عدم اجازه چاپ كتاب گذراند.