حرف باد هوا نيست
سيد علي ميرفتاح
حقيقت اين است كه ما مشكلات معيشتي، زياد داريم. بيكاري، ركود، فقر و از اين قبيل جدياند و بايد كه مهار شوند. علاوه بر اينها معضلات اجتماعي هم داريم؛ اعتياد، بداخلاقي، خشونت و خودخواهي عين غولهاي طلسم شكسته از شيشههاي خود بيرون جهيدهاند و افتادهاند به جان مردم و دارند از بزرگ و كوچك قرباني ميگيرند. هرچه زودتر فكري نكنيم، بيشتر ضرر ميكنيم. جداي از اينها گرفتاري سياسي هم داريم. در عالم سياست هم ديو بيشاخ و دم، كم نيست و كم مردم را نميچزاند. هم سياست داخلي و هم سياست خارجي احتياج مبرم به بازنگري و اصلاح دارند و بايد كه بزرگان هرچه زودتر اقدامي بكنند و چارههايي بينديشند. واقعبينانه حرف بزنم، در عرصههاي ديگر هم وضعمان مطلوب نيست. بر سر راه مديريتمان، مديريت شهريمان، آموزش و پرورشمان، بهداشت و درمانمان، صنعتمان، مسكنمان و رسانههايمان... گرههايي بعضا كور وجود دارد كه باز شدنشان تاب و توان فوقالعاده ميخواهد؛ ... كمابيش بقيه كشورها هم همين وضع و حال را دارند. بالاخره كار دنيا ساده پيش نميرود و احتياج به زحمت و تلاش فراوان دارد تا بيسامانياش سامان بگيرد. در همهجاي عالم گرگها، غولها، عفريتها و اشرار در كمينند تا آسايش و آرامش مردمان را به هم بزنند، و صد البته كه خود مردم هم كم تقصير ندارند و كم ندانم كاري نميكنند و كم گند نميزنند. منظور اينكه موهبت اهمال و خطا و مصيبت را فقط به ما ندادهاند. بقيه هم كمابيش همينند كه ما هستيم. نگاهي به اخبار بيندازيد ميبينيد كه وضع اروپا و امريكا هم خراب است و در يكجاهايي خرابتر از ما. چون نيك بنگري همه دارند لقمه در خون ميزنند و ميخورند و در سياست و اقتصاد و فرهنگ عليقدر مراتبهم كاسه چه كنم چه كنم دست ميگيرند. كلا دنيا حال و روز خوشي ندارد، از سرريزش ما هم نداريم. حال دنيا خوب نيست، حال ما هم؛ حال ما خوب نيست، حال دنيا هم... اما با اين همه ما يك فرق عليحده با دنيا داريم و چيزي داريم كه آنها يا ندارند يا كمتر از ما دارند. ما معضل جدياي داريم كه بقيه جاها ندارند، اگر هم داشته باشند بهشدت و غلظت ما ندارند و لازم است كه هرچه زودتر فكري برايش بكنيم و جلويش را بگيريم. به نظرم اگر زورمان به مشكلات جديتر نميرسد و فعلا نميتوانيم حل و فصلشان كنيم، لااقل خوب است كه فكري براي اين مشكل آزاردهنده رو به تزايد بكنيم: «حرف بيصاحب». بسامد حرف مفت و حرف بيحساب و بيصاحب در فضاي عمومي ما زياد است و هركسي از هرجا و در هر مرتبهاي خودش را محق ميبيند كه فكر نشده و نسنجيده و نفهميده هرچه به زبانش بيايد بگويد، بلكه بپراند و هيچ به عواقبش هم نينديشد. براي مشكلات سياسي و اقتصادي و فرهنگي ميشود دليل آورد كه حل شدنشان مستلزم زمان است و حالا حالاها و به سادگي نخواهيم توانست فكري برايشان بكنيم. اما آيا درِ دهانمان را هم نميتوانيم ببنديم كه حرف مفت و بد و خطرناك از آن بيرون نجهد؟ چه كسي گفته حرف باد هواست؟ اين حرف نه با تعاليم ديني سازگار است و نه با يافتههاي علمي. حرفها اتفاقا موثرند و گاهي هزينههاي بسيار گزاف روي دست بقيه ميگذارند. حرف مثل تير در قلب مردم ميخلد و زخميشان ميكند. حرف بيحساب عين سنگي است كه ديوانهاي به چاه مياندازد و صدتا عاقل نميتوانند درش بياورند. روزنامهها را نگاه كنيد، نقل قولهاي سياسي و اجتماعي را ببينيد، تكهفيلمهايي را كه در تلگرام عين جوك دست به دست ميشوند ببينيد... در كجا اين ظلم بر انسان كنند؟ در كجا اينقدر از سر بيمسووليتي و بياعتنا به عواقبش خون به جگر ملت ميكنند؟ گفت حرف زدن بلد نيستيد؛ آيا حرف نزدن هم بلد نيستيد؟ همين الان كنار دستم دهها و صدها نمونه دست به نقد دارم كه بنويسم و نشان دهم كه حجم حرف مفت رو به تزايد آزارنده است اما جلوي دستم را ميگيرم و از خيرش ميگذرم كه يكوقت دردسر درست نشود. به اين دسته يا آن دسته متلك نميگويم. در اين معضل همه آلودهدامنيم، بلكه آلوده دهانيم و هيچ ملاحظه گفتارمان را نداريم. باور كنيد فرداي قيامت، بلكه فرداي تاريخ هيچكدام ما را ملامت نميكنند كه چرا فلان حرف را نزدي، بلكه بازخواستمان ميكنند كه چرا بهمان حرف را زدي و نوشتي و منتشر كردي؟ ما مسوول زبان و قلم و تريبونمان هستيم و فردا بايد جواب بدهيم. اگر فرداي تاريخ بنويسند كه «در گذشته مردماني بودند كه آدمهاي خوبي بودند، كارهاي خوبي هم كردند اما چون جلوي زبان و قلم و تريبونشان را نميتوانستند بگيرند، ناغافل زدند و همه نقشههايشان را نقش برآب كردند و خود را گرفتار كردند» درست تحليلمان كردهاند.