تاملاتي در باب تاريخنگاري جنگ ايران و عراق؛ زنده ياد هادي نخعي
ردِ پاي راوي
جمعه 19 آذر 1395 هادي نخعي پس از گذراندن سه سال بيماري، با جسمي رنجور و روحي سرافراز، دعوت حق را لبيك گفت. بيگمان، نخعي از انديشمندان كمنظير تاريخ جنگ ايران و عراق و انقلاب اسلامي به شمار ميرود. اعتقاد راسخ او به آرمانهاي انقلاب اسلامي و دفاع مقدس، با مشي محققانه، سختكوشي مثالزدني و خوشفكري در تاريخنگاري جنگ همراه شد. هادي نخعي در حالي حيات خود در سن 67 سالگي را بدرود گفت كه آثار و تاليفات پرشمار او و همچنين آموزههاي معلمانهاش، براي مورخان و محققان جنگ تحميلي، همچون چراغي راهنما ميتواند راهگشا باشد. چه آنكه سالها پيش در ماههاي اوليه تاسيس بخش تاريخ جنگ در دفتر سياسي سپاه، همو بود كه راه و روش روايتگري و تاريخنگاري از درون صحنه نبرد را به راويان آموزش ميداد. جاي خالي هادي نخعي در ادامه مسير تحقيق و تدوين در تاريخ دفاع مقدس، ضايعه و فقداني خسارتبار است كه تنها با درسآموزي از منش دردمندانه، محققانه و متواضعانه او ميتوان اين خلأ را پر كرد. متن زير تاملاتي در باب تاريخنگاري جنگ ايران و عراق است كه دكتر هادي نخعي در ميزگردي به بيان آنها پرداخته است. * اين مباحث را ميتوان گزيدهاي از نقشه راه طي شده هادي نخعي در مسير تاريخنگاري جنگ ايران و عراق تلقي كرد. مطالعه اين سطور در اين روزها كه در غم از دست دادن ايشان به سر ميبريم، بهانهاي براي بزرگداشت اين راوي و تاريخنگار بزرگ جنگ ايران و عراق است:
كار تاريخنگار جنگ، ايجاد ايستگاههاي توقف يا تامل براي كساني است كه ميخواهند درباره موضوع جنگ كار كنند و چنانچه اين ايستگاهها و مراجع موجود نباشد، آنها نميتوانند در ميان انبوه گزارشها و تحليلهاي بسياربسيار سطحي و نازل و بعضا دروغ كه درباره جنگ نوشته ميشود، درستي و نادرستي آنها را دريابند. علاوه بر اين، وجود اين ايستگاهها و مراجع موجب ميشود اگر كساني بخواهند در آشفتهبازار كارهاي مربوط به جنگ، سخن دروغ خود را به ديگران عرضه كنند، همواره با چشمان مراقبي مواجه شوند كه در صورت تخلف، گريبان آنها را ميگيرد و مانع از آن ميشود كه هر كاري ميخواهند، انجام دهند. كار ما حفظ روح و اصالت جنگ از هرگونه تحريف است، فراهمآوردن منابع و مراجعي است كه آيندگان به آن رجوع كنند و هرگز از مراجعه به آن احساس بينيازي نكنند. به اين منظور ما خود را موظف ميديديم كه همه اطلاعات پايهاي و اساسي را جمعآوري كنيم، با اين استدلال كه اگر كسي در آينده بخواهد درباره جنگ دقيقا مطالعه كند، لازم است مثلا درباره چگونگي شروع يا شكلگيري مقدمات آن بداند. پس بايد خلاصهاي از حزب دموكرات كردستان يا سازمان چريكهاي فدايي خلق يا سازمان مجاهدين خلق يا امثالهم را در اختيار داشته باشد. بسياري به ما ايراد ميكردند كه چرا اين شيوه را در تاريخنويسي جنگ در پيش گرفتهايم؟ آنها آوردن بسياري از مسائل را ذيل اطلاعرساني تاريخي درباره جنگ صلاح نميدانستند. اما ما به وجود سطوح متفاوت تحليل درباره جنگ اعتقاد داشتيم و براي آنها توضيح ميداديم كه اگر كسي به هنگام مطالعه تاريخ جنگ چيزي درباره زمينهسازيهاي جنگ و نقش و سهم گروهها و عوامل متفاوت در جنگ نخواند، به ما اعتماد نميكند. حتي به آنها كه به جبهه رفتند و جنگيدند و شهيد شدند نيز، اعتماد نميكند. اين كار گرچه زمانبر و خستهكننده است، تنها راهي است كه براي جلوگيري از تحريف تاريخ جنگ وجود دارد. در غير اينصورت حتما شما در آينده شاهد گزارشهاي سراسر كذب از فلان عمليات خواهيد بود. بنابراين، با توجه به اينكه صرف گذشت زمان و تغيير موقعيت جنگ به موقعيت صلح و عوضشدن روحيه و شخصيت آدمهاي درگير جنگ و شيوه تفكر و تصميمگيري آنها، خواه ناخواه، پايه برخي تحريفها را به وجود ميآورد، ما موظفيم با گردآوري مستندات و اطلاعات درباره تاريخ جنگ، حداقل در اين بخش مانع از تحريف واقعيات جنگ شويم. اگر اين اطلاعات و مستندات نباشد، چه بسا صحنهگردانان و تصميمگيران اصلي جنگ، بيآن كه واقعا اراده كرده باشند، در سخنرانيها و اظهارنظرهاي خود برخي تحريفات را پايهگذاري كنند؛ چنانكه فقراتي از اينگونه رفتارها و سخنان ديده شده است.
اين احتمال وجود دارد. چون آدمها عوض ميشوند، چون موقعيتها عوض ميشوند. روزگاري بود كه وقتي فردي به جبهه ميرفت، انتظار نداشت برگردد و رييس شود يا درجه بگيرد يا ديگران او را تحسين كنند. بلكه فقط به قصد قرب اليالله ميرفت. اما الآن همان آدم مصلحتانديشي ميكند، منافع خودش را در نظر ميگيرد. الآن كسي اجازه نميدهد نيرويي كه با او كار ميكند ضعفهايش را بفهمد، چه رسد به اينكه اجازه بدهد آنها را ثبت و ضبط كند. اما آن زمان فرماندهان جنگ بهراحتي به راويان اجازه ميدادند همهچيز را ثبت و ضبط كنند و هيچ ابايي هم از هيچ موضوعي نداشتند. چون احساس ميكردند هركاري انجام ميدهند به خاطر خداست اعم از اينكه ديگران ضعف بشمارند يا قوت.
ميتوانيم نتيجه بگيريم كه كار گردآوري اطلاعات و منابع و بهطور كل اسناد، فريضه اول در كار تاريخنگاري جنگ است. اين كار، بسيار لازم است گرچه كافي نيست و در واقع براي تكميلشدن نياز دارد كه در كنار كار آنها كه در پي مسالهيابيهاي مهم جنگ هستند، قرار بگيرد. اگر اين دو در كنار هم قرار نگيرند و، بهويژه، اگر بدون پايههاي اوليه كه تحقيقات جنگ بر آن استوار است- يعني اسناد و مدارك- كاري درباره جنگ صورت بگيرد، حتما حكم نان به نرخ روز خوردن يا پيروي از مُد را پيدا ميكند.
بايد تا آنجا كه ميتوانيم و ملاحظات مصالح اجازه ميدهد، تاريخ جنگ را با دقت، صحت و كيفيت بالا به تصوير بكشيم؛ تا جاييكه دورنمايي از تصوير واقعي جنگ را ترسيم كند و اجازه ندهد كه در آينده كاملا اين تصوير، مخدوش يا تحريف شود. به بيان ديگر، ما در كار خود گراهايي داديم يا ردپاهايي به جا گذاشتيم كه بعدها يك مورخ محقق هوشيار بتواند با دنبالكردن آن ردپاها به مطالب مهمي برسد و بفهمد كه ما يا به دليل معذوريتهايي خاص يا نداشتن اطلاعات، نتوانستيم چيزي بيش از رد پا باقي بگذاريم.
(برگرفته از سايت مركز اسناد و تحقيقات دفاع مقدس)
*متن فوق، فرازهايي از ديدگاههاي دكتر هادي نخعي در باب تاريخنگاري جنگ ايران و عراق است كه در ميزگرد تخصصي راويان در كتاب تاريخنگري و تاريخنگاري جنگ ايران و عراق (به اهتمام عليرضا كمري، مركز اسناد و تحقيقات دفاع مقدس، 1387) منتشرشده است.