به همين سادگيها هم نيست
سيد علي ميرفتاح
اخيرا سخنراني يكي از خطباي مشهور تهران در فضاي مجازي دست به دست ميشود كه خيلي هم طرفدار دارد. من اسم اين بزرگوار را بدم نميآيد كه بنويسم. بنويسم راحتتر ملتفت عرضم ميشويد، اما روزنامهها براي گريز از دردسرهاي حقيقي و حقوقي ترجيح ميدهند كه اسم نياورند و براي خود گرفتاري درست نكنند؛ لذا اگر اسم نميآورم دليلش اين است وگرنه حرف پنهان و پيچيدهاي نيست. يكي از خطباي خوشذوق و خوشسخن، در فضاي مجازي مخاطبان وسيعي پيدا كردهاند. ظاهرا در عالم واقع هم مخاطبان زيادي پاي منبرشان مينشينند. انصافا جالب هم حرف ميزنند و نكتهسنجيهاي خوبي دارند. به خصوص چون منتقدانه و صريح حرف ميزنند و نارضايتيشان را از وضع موجود به صراحت بيان ميكنند، ملت با رغبت بيشتري به فرمايششان گوش ميدهند؛ ضمن اينكه طرفدارانشان هم دستي در عالم ديجيتال دارند و با ميكس صدا و موسيقي و بهرهگيري از افكتهاي جذاب، بر جذابيت سخنرانيهاي اين بزرگوار ميافزايند. مثلا به صدايشان اكو ميدهند، بسته به محتوا، صوت را زير و بم ميكنند و باصطلاح اهل فن يك سخنراني معمولي را دراماتيزه ميكنند و بر جذابيتش ميافزايند. براي همين در روزهايي كه منبرها مخاطب از دست ميدهند، مخاطب اين بزرگوار- لااقل در محيط مجازي- رو به فزوني است. مثلا همين سخنراني درباره ايرانخودرو و انتقادشان از توليد ماشين بيكيفيت آنقدر ديده و شنيده شده كه از چندجا به دستم رسيده، احتمالا به دست شما هم. ايشان نكاتي ميفرمايند كه قابل تامل است و به خصوص چون به مسالهاي ميپردازند كه مبتلابه جامعه است اكثرا با آن همدلي ميكنند، اما حقيقت اين است كه قضيه به همين سادگي كه جناب خطيب محترم ميفرمايند نيست. بحث خودرو و بيكيفيتي محصولات داخلي چيزي نيست كه با سخنراني بشود حل و فصلش كرد و به راحتي از كنارش رد شد. در واقع انتقادي كه در سخنران به بقيه ميكنند به خودشان هم وارد است: «اگر هركسي نبايد در كاري كه برآن واقف نيست وارد شود، سخنران هم نبايد به مسالهاي بپردازد كه از آن سردرنميآورد». بحث خودرو توليد داخل از جمله مسائلي است كه اقتصاددانهاي بزرگ با هزار اما و اگر به سراغش ميروند و از آنجايي كه ميدانند با موضوعات و مسائل سياسي و فرهنگي پيوند دارد و پيچيدهتر از آن است كه به چشم ميآيد، اما و اگرهايشان را بيشتر هم ميكنند. اگر بگوييم بر سر سفره خودرو داخلي سه، چهار ميليون آدم نشستهاند و نان ميخورند اغراق نكردهايم. فقط ايران خودرو به تنهايي نزديك هفتاد هزار پرسنل دارد و علاوه بر اينها با اصناف بسياري نيز كار ميكند. در اين شغل از قطعهساز تا نساج دخيلند و زحمت ميكشند. كدام عقلي حكم ميكند كه درِ چنين صنعتي را تخته كنند و به جايش از چين و كره خودرو وارد كنند؟ اينكه كيفيت اين خودروها بايد بالا برود يك بحث است، اينكه كركره اين صنعت را بايد پايين كشيد بحث ديگر. قطعا همه ما ميتوانيم متوقع باشيم از ايرانخودرو و سايپا كه كيفيت محصولاتشان را بالا ببرند و روزبهروز بهتر از ديروز كاركنند. اين توقع بجا و بهحقي است اما اينكه يكدفعه احساساتي شويم و دست به خواب دل مردم بكشيم و بگوييم كه اين كارخانهها بايد تعطيل شوند حرف بد و خطرناكي است. بله، آمار تصادفات در ايران بالاست و قربانيان تصادف هم زيادند اما همه كاسه كوزهها را نبايد سر توليدكنندههاي خودرو شكست. بيمبالاتي رانندهها، مشكلات فرهنگي مردم، مشكلات جادهها و عملكرد پليس راه هم بايد همعرض بيكيفيتي خودروها فهرست شوند. پرايد ماشين مطمئني نيست اما اينكه رانندهها بد ميرانند، پشت رل خوابشان ميبرد، سبقت بيجا ميگيرند، قوانين را رعايت نميكنندو... پرايد را نامطمئنتر ميكند. من در انتقاد از دولت و مسوولان و نهاد قدرت با خطيب محترم همسخنم اما به نظرم نبايد با مبالغه در اين بخش از عيب و ايرادهاي خودمان (مردم) غافل شويم و طوري حرف بزنيم كه انگار هيچ اشكالي نداريم و هر اشكالي هست از ملوك است. اگر دولتمردان سوييس خيلي باكلاس و جنتلمن تشريف دارند، مردم آن ناحيه هم بر همين منوالند... بايد يكبار بنشينيم درباره «الناس علي دين ملوكهم» حرف بزنيم. به نظرم دچار كجفهمي شدهايم و فكر ميكنيم هر گناه و مسووليتي هست به گردن ملوك است و ناس تمام و كمال بيتقصيرند، در حالي كه اتفاقا مردم هم مشكل دارند و بايد عيب و ايراداتشان گفته شود... خلاصه كنم عرضم را. براي خوشامد مستمعين نبايد هر حرفي را زد. اين طور پيش برويد آن حرفهاي حقتان هم شهيد ميشوند؛ ضمن اينكه واقعا مسائل اقتصادي پيچيدهاند و نميشود از روي منبر حل و فصلشان كرد. من به عنوان روزنامهنگار با بخشي از اين پيچيدگيها آشنا هستم و به همين دليل به خودم اجازه دادم كه متواضعانه از محضرتان درخواست كنم كه از دادن حكمهاي كلي بپرهيزيد.