شورش ليبراليسم عليه دموكراسي
ساسان آقايي
روزنامه نگار
براي يك پرسش بسيار قديمي اكنون دارد يك پاسخ بهروز و قدرتمند پيدا ميشود؛ دونالد ترامپ، سرمايهدار جاهطلبي كه با پوپوليسمي خيرهكننده الكترالهاي انتخابات را خريد، با سرعت يك ماشينِ مسابقه فرمول يك، سرسخت و پرتلاش در حال شكستن تابوها، هنجارها، ارزشها، قانونها و بايدهاي امريكاست. او تنها در 10 روز، از لگدمال كردن تجارت آزاد كه براي سالها بنيان اقتصاد ايالتهاي متحد بود، فراتر رفته و با امضاي فرمان «ممنوعيتهاي مهاجرتي» هر چند موقت، شالوده كشوري را به چالش كشيده كه «مهاجران» آن را ساختهاند. آنها چهارصد سال پيش از اينكه آقاي ترامپ رييسجمهور شود، آنجا بودهاند، دويستوپنجاه سال قبل ايالتهاي متحد امريكا را پديد آوردهاند، 10سال پس از آن هم نخستين دموكراسي مدرن جهان را تاسيس كردهاند و از آن زمان تا به امروز، ايالتهاي متحد «خانه»، «پناهگاه» و «سرزمين فرصتها» براي هر كس روي زمين بوده كه فكر ميكرده بايد شانس خود را در جاي ديگري بيازمايد. اكنون پرزيدنت ترامپ با چرخش يك قلم، درهاي سرزمين مهاجران را به روي مهاجران هفت كشوري بسته كه برخي از آنها مانند شهروندان سوري بيش از هر جاي ديگري نيازمند سخاوت جهان هستند. چه كساني براي چنين رييسجمهوري هورا ميكشند؟ شايد امروز كسي جسارتش را نداشته باشد اما نبايد فراموش كنيم كه ترامپ، گزينه ايدهآل تمام آنها بود كه با «هژموني امريكا» ميجنگند؛ داعشيان، چپهاي كلاسيك و چپهاي نو و چپهاي افراطي، مخالفان جهانيشدن و تجارت آزاد، دشنامگويان به نئوليبراليسم، آنارشيستها، مليگرايان متمايل به سياستهاي فاشيستي، ناراضيان از جهان تكقطبي و البته كه ولاديمير پوتين. ترامپ براي هر كدام از اين كلوني ناهمگن، مطلوبيت ويژه خود را دارد؛ مردي كه پيروزي او در قلب ليبرالدموكراسي ميتواند مايه سرافكندگي ليبرالدموكراسي شود، ارزشهاي مدني و دموكراتيك امريكا را به سخره بگيرد، تجارت آزاد و جهانيشدن را لگدمال كند و چماق در دسترسي باشد كه آن را در هر جاي دنيا بر سر جريانهاي راست و ليبرال و حتي دموكراسيخواه بكوبند. روزي كه ترامپ الكترالها را خريد و انتخابات را برد، تنها اموجيهاي «خوشحال» جهان از روسيه توييت ميشد، كمونيستها و نئوماركسيستها و ديگر قماش چپ جشن بزرگي براي مرگ ليبرالدموكراسي برپا كردند و مليگرايان تندروي اروپا، كساني چون مارين لوپن به وجد آمدند. براي دستكم چهار سال شانس ابراز وجود و يكهتازي تمام آنها در برابر هژموني غالب جهاني ممكن شده بود و ميتوانستند در كارزارهاي سياسي، بينالمللي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و در نبرد فكري با محور «غرب» از دوپينگ ترامپ به سود خود بهره بسزايي بگيرند.
برخلاف اندك اميدي كه به «ساييده شدن ترامپيسم در چرخ آسياب واشنگتن» ميرفت، اين ماه عسل شيرين با نخستين انتخابها و فرمانهاي ترامپ در كاخ سفيد تمديد شد به اين ترتيب كه «دوستان روسيه» و دارندگان نشانهاي افتخار از ولاديمير پوتين، جاي «دشمنان مسكو» را در واشنگتن گرفتند و نهايت آرزوي دشمنان نئوليبراليسم و جهانيشدن در برپا ساختن دوباره ديوارها عليه تجارت آزادِ جهان را چند امضاي كوچك رييسجمهور امريكا ممكن ساخت. هيچ آغازي براي شرمساري ليبرالدموكراسي بهتر از اين نميتوانست باشد اما و اما، هميشه هم قرار نيست در روي پاشنهاي بچرخد كه «باشگاه رفقا و شركاي ترامپ» ميخواهند. فرمان «ممنوعيتهاي موقت مهاجرتي» حملهاي تمامعيار به بنيانهايي بود كه امريكا را ساخته است، يك عبور پرهزينه از خطقرمز عمومي، نقض ارزشي راستين و سنتي درست، بايدي بدون پرسش كه نبايد هم از سوي مردم يك كشور آزاد بخشيده شود. واكنشهاي همهگير داخلي در ايالتهاي متحد امريكا، در همين بيستوچهار ساعت تفاوت امريكا و باشگاه جهاني رفقا و شركاي ترامپ را نشان ميدهد و به ما ميگويد كه ارزش و اهميت ليبراليسم، دموكراسي و آزادي در قياس با دشمنان آن تا چه ميزان است، تنها كافي است به اين فكر كنيد كه در كدام يك از كشورهايي كه دوستداران رسمي يا مخفي ترامپ قدرت را در دست دارند، اندك فضايي براي اعتراض سياسي ممكن است اما در ايالتهاي مختلف امريكا از جمهوريخواه تا دموكرات، از سناتور تا فرماندار، از هر نخبهاي كه يك ارزش اقتصادي بزرگ را فراهم ساخته تا سياستمداري مورد احترام عمومي، از مردم زاده امريكا تا غيرامريكاييها، خيليها در برابر اين «ديوار ويزا» صف كشيدهاند. شايد فرمان ترامپ تاثيري بر زندگي كمتر از نيمدرصد جمعيت امريكا (آمار ويزاهاي دريافتي هفت كشور ممنوع شده در سال 2015، 89387 فقره بوده) داشته باشد اما بزرگي واكنش نخبگان سياسي و فكري و اقتصادي، دره سليكونولي، دانشجويان و جوانان و... بسيار فراتر از اين است كه بتوان ناديدهاش گرفت يا انتظار داشت كه اين پژواك بلند بهزودي خاموش شود.
در عصر 21 ژانويه، «راهپيمايي سنتي زنان» پس از تحليف رييسجمهور نو، اينبار بهشكلي بيسابقه بدل به يك ميتينگ سياسي بزرگ در سراسر امريكا عليه پوپوليسم و گرايشهاي ضدليبرالي ترامپ شد تا نشانهاي از اين باشد كه قرار نيست در اين چهار سال مدنيت و جوهره ليبراليسم تسليم پوپوليسم شود و تنها چند روز پس از آن، جهان شاهد يك خروش همهگير عليه يك رييسجمهور قانوني بدون واهمهاي از پيامدهاي آن است. پرزيدنت ترامپ البته نشان داده كه سرسخت و لجوج است و او نيز به آساني عقب نمينشيند و انتظار اينكه ميتينگهاي سياسي او را وادار به پس گرفتن امضاهايش كند، چندان بجا نيست اما ميتوان اين را پيشبيني كرد كه اين تازه آغاز نبرد ميان او و منتقدان رسانهاي و خياباني او خواهد بود و اگر قرار باشد چهار سال آتي بدون سازش دو طرف و به همين شكل پيش برود، شايد بايد آن را «جنبش مدني دوم امريكا» نام نهاد؛ جنگي ميان دموكراسي و ليبراليسم!
بله؛ براي آن چالش قديمي كه ميپرسيد؛ «دموكراسي مقدم/برتر است يا ليبراليسم»، اكنون داريم يك پاسخ امروزي پيدا ميكنيم؛ دموكراسي لازم است و خطرناك و تنها چيزي كه ميتواند آن را كنترل كند، ليبراليسم است.