• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۳ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3733 -
  • ۱۳۹۵ دوشنبه ۱۱ بهمن

پاي خاطرات آتش‌نشاناني كه در پلاسكو رفقاي‌شان را از دست دادند

ده روز پيش پيش ما بودند ...

همراه با مقاله‌اي از محمد امين قانعي‌راد درباره فروپاشي پلاسكو

هديه كيميايي

امروز پيكر آتش‌نشان‌هايي كه در حادثه پلاسكو جانفشاني كردند و جان خود را از دست دادند در مصلي تهران و سپس بهشت زهرا تشييع مي‌شود. به سراغ تعدادي از دوستان و اعضاي خانواده آنها رفته‌ايم تا از خاطرات‌شان بگويند:
خواهرم خواب ديد ناصر زنده است
رضا، حسن و فيروز مهرورز سه برادري هستند كه برادر كوچك‌شان ناصر را در حادثه پلاسكو از دست دادند. حسن مهرورز برادر بزرگ‌تر مي‌گويد: روز حادثه ناصر داخل پاساژ بود و به من گفت كه براي بررسي موقعيت بيروني ساختمان پلاسكو بيرون بروم. همين كه بيرون رفتم ساختمان فروريخت و برادرم همانجا دفن شد. خانواده مان باور نمي‌كردند تا اينكه مادرمان را آورديم روبه‌روي پلاسكو تا خودش شاهد همه‌چيز باشد. آنقدر بي‌تابي كرد تا هماهنگ كرديم و آمد و محل حادثه را ديد. خيال مي‌كرد اينجا يك زيرزمين است كه خيلي زود مي‌شود ناصر را از آن بيرون آورد. ما هفت برادر و يك خواهر هستيم. خواهرم خواب ديده ناصر در زيرزمين جايي گير افتاده و مي‌گويد كه بياييد و من را نجات دهيد. من به او گفتم كه ما هنوز به زيرزمين نرسيديم ولي بعد مطمئن شدند كه ديگر نبايد اميدي داشته باشند. او مي‌گويد: آخرين خاطره‌اي كه با ناصر داشتيم مال يك هفته قبل از حادثه بود كه او فرمانده شيفت در ايستگاه 24 بود. ما 4 تا برادر با دوتا از پسرعموهاي‌مان در ايستگاه 24 مسابقه واليبال گذاشته بوديم. ناصر با پسرعموهايم يك تيم شدند و من هم با يكي ديگراز برادرها و پسرم يك تيم شديم. آقا ناصر قهرمان بدنسازي بود و وزنش هم بالا بود خيلي خوب بازي مي‌كرد. با اينكه وزنش بالا بود اما خيلي خوب مي‌پريد و مي‌توانست توپ‌ها را كنترل كند. من به شوخي به او مي‌گفتم آنقدر پرش‌هايت تند است كه يك ورق روزنامه هم به زور از زير پايت رد مي‌شود. از ساعت 8 شب تا يازده شب در باشگاه با هم بازي مي‌كرديم و حالا فقط خاطرات آن موقع براي‌مان باقي مانده. ناصر هم هي مي‌خنديد.
كلنگي برو پايين كمك كن!
ميثم زارع‌زاده از ايستگاه دهم آتش‌نشاني خاطرات علي اميني يكي از شهداي آتش‌نشان را تعريف مي‌كند، شهيدي كه تنها يك هفته تا پايان خدمتش باقي مانده بود: از ساعت 7 صبح امروز كه مي‌آييم تا ساعت 7 صبح فردا بايد در ايستگاه بمانيم. يك روز ما همراه با آقاي اميني براي عملياتي به خيابان ابراهيمي در بزرگراه جلال رفته بوديم. كانال‌هاي فاضلاب را كنده بودند و زمين فروكش كرده بود و كارگري زير آن مانده بود. آقاي اميني، فرمانده عمليات بود و از آنجا كه روحيه طنز بالايي داشت كار كردن با او خيلي راحت‌تر بود. من در آن عمليات راننده ماشين آتش‌نشاني بودم و چندتا از بچه‌هاي با تجربه براي نجات كارگر كه داخل چاه مانده بود رفته بودند. عمليات به نيمه رسيده بود و من كنار ماشين منتظر ايستاده بودم تا بچه‌ها كارگر را نجات دهند و بالا بيايند. ناگهان آقاي اميني از داخل چاه بيرون آمد و گفت: «كلنگي، تو هم بايد لباس بپوشي بري پايين كمك كني‌ها. » من هم گفتم: «آقاي اميني شما دستور بده همين الان مي‌رم تو چاه» بعد خنديد و گفت: «تو برو كنار ماشينت مواظب اون واستا. » اين خاطره مال سه ماه پيش است. آقاي اميني هميشه برنامه زيارت عاشورا را درايستگاه‌ها برگزار مي‌كرد و خانمش اين روزها اين مراسم را در خانه شان برگزار مي‌كند.
آتش‌نشاني را از عمويش ياد گرفته بود
حسين محرابي‌فر يكي از آتش‌نشان‌هايي است كه در حادثه پلاسكو همراه با مجتبي كوهي يكي از شهدا حضور داشت. او درباره اين آتش‌نشان مي‌گويد: مجتبي كوهي ٣٠ساله بود و يك دختر يك سال ‌ونيمه داشت. او 5 سال بود كه در ايستگاه 2 كار مي‌كرد و آتش‌نشاني را از عمويش ياد گرفته بود. در اين 5 سال هميشه ماموريت‌هاي سخت را با انگيزه انجام مي‌داد و هيچ‌وقت از كارش ناراضي و خسته نمي‌شد. آن روز هم به همراه حامد هوايي (يكي ديگر از شهداي آتش‌نشان حادثه) و ديگر نيروها به عنوان نيروهاي اصلي به محل حادثه اعزام شدند و هر دو ديگر برنگشتند. حامد هوايي به همراه برادر دوقلويش در ايستگاه كار مي‌كرد. او به تازگي استخدام شده بود. در واقع ٥ يا ٦ماه بود كه كارش را آغاز كرده بود، ولي آشنايي زيادي با اين كار داشت. همه‌چيز را بلد بود. آن روز هم به عنوان نيروي اصلي به محل حادثه اعزام شد، ولي ديگر برنگشت. حامد هم ٣٠‌سال داشت و هنوز ازدواج نكرده بود.
در حضور خانواده از كار صحبت نمي‌كنيم
ميثم روحاني، برادر محسن روحاني يكي از شهداي حادثه است. او از تالش براي پيدا كردن جسد برادرش از زير آوار به تهران آمده. اما اجازه پيدا نكرد تا وارد پلاسكو شود. تا اينكه جسد او را از زير آوار پيدا كردند. او درباره برادرش مي‌گويد: پدرم آتش‌نشان بود و من و برادرم هم در تالش آتش‌نشان شديم. اما برادرم ازدواج كرد و همراه با همسرش به تهران آمد. به خاطر قدرت بدني‌اي كه داشت خيلي زود در آتش‌نشاني تهران استخدام شد و شروع به كار كرد. من و برادرم تقريبا هيچ‌وقت با همديگر درباره كارمان در حضور خانواده صحبت نمي‌كرديم. چون هميشه عمليات‌هاي‌مان سخت بود. وقتي با خانواده بوديم سعي مي‌كرديم تفريح كنيم و با هم بگوييم و بخنديم چون قرارمان اين بود كه خانواده‌هاي‌مان از لحظه‌هاي سختي كه در كار ما وجود دارد باخبر نشوند چون آنها هم نگران مي‌شدند. ميثم يك دختر 4 ساله دارد كه مدام بي‌قرار پدرش است. مدام مي‌گويد پدرم كي به خانه مي‌آيد؟

 

پيكر شهداي آتش‌نشان  امروز تشييع مي‌شود

مراسم تشييع پيكر شهداي آتش نشان پلاسكو امروز از ساعت 8:30 در مصلاي امام خميني(ره) برگزار مي‌شود. مجتبي عبداللهي، رييس ستاد تشييع پيكر شهداي آتش‌نشان با اعلام اين خبر، گفت: در پي تشخيص هويت پيكر ۱۶ تن از آتش‌نشانان حادثه پلاسكو، مراسم تشييع پيكر اين شهيدان روز دوشنبه در مصلاي امام خميني(ره) برگزار مي‌شود. معاون اجتماعي شهرداري تهران با بيان اينكه بر اساس برنامه‌ريزي‌هاي انجام شده، اين مراسم در ساعت 8:30 آغاز خواهد شد، ادامه داد: همچنين روز چهارشنبه نيز مراسم بزرگداشتي براي اين آتش‌نشانان از ساعت ١٤ در مدرسه عالي شهيد مطهري برگزار مي‌شود. همچنين دكتر احمدي بافنده، مديرعامل شركت بهره‌برداري متروي تهران از خدمات رايگان مترو به شركت‌كنندگان در مراسم تشييع و خاكسپاري پيكر شهداي آتش‌نشان حادثه پلاسكو خبر داد و ضمن تسليت و تعزيت به خانواده شهداي آتش‌نشان، جانباختگان و مردم شريف ايران گفت: با توجه به برگزاري مراسم تشييع پيكر ۱۶ شهيد آتش‌نشان در محل مصلاي تهران، خدمات متروي تهران روز دوشنبه در خطوط يك و سه از ساعت ۷ و ۳۰ دقيقه صبح تا پايان مراسم خاكسپاري رايگان خواهد بود.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون