يك خبر سه چهره / بررسي واكنش مردم در برخورد با مرگ يك خواننده
افراد داراي اقتدار مردمي را به جامعه بازگردانيم
محمدمراد بيات
اتفاقي كه جمعه شب در تهران و برخي شهرهاي ايران رخ داد و واكنش دور از انتظار مردم به مرگ خواننده پاپ نشان از اين دارد كه بعضي افراد در جامعه صاحب قدرت هستند و برخي صاحب اقتدار. افرادي كه داراي اقتدار هستند لزوما ابزار قدرت را در دست ندارند كه بسياري از هنرمندان و ورزشكاران و برخي چهرههاي سياسي هم در اين دسته قرار دارند و ميتوانند به عنوان گروه مرجع، جامعه را به تحرك وا دارند. صاحبان قدرت بايد درك دقيقي از كساني كه در ميان مردم محبوبيت و داراي اعتبار هستند، داشته باشند تا بتوانند نيازهاي جامعه را دريابند. بسياري از رسانههاي رسمي زماني كه واكنشهاي مردم به مرگ مرتضي پاشايي در حال رخ دادن بود نسبت به اين ماجرا بيتوجه بودند و در حالي كه وظيفه آنها رصد چنين رويدادها و اطلاعرساني درمورد آن است و اين نشاندهنده اين موضوع است كه بين جامعه و بسياري از كساني كه داراي ابزار قدرت هستند فاصله افتاده و اين مساله براي جامعه ايران ميتواند خطرناك باشد و اجازه ندهد تا جامعه روند طبيعي رشد و توسعه را طي كند. شاهد بوديم كه شبكههاي اجتماعي به كمك اطلاعات فناوري توانستند خلائي را كه وجود داشته پر كنند و وظيفه اطلاعرساني چنين پديدهيي را كه به دوش رسانههاي رسمي بود را توسط خود جامعه به انجام رساند. اين شبكههاي اجتماعي به خوبي نشان ميدهند كه در ميان مردم و در سطحهاي مختلف جامعه چه ميگذرد. افرادي كه در اين شبكهها فعال هستند نه حقوقي دريافت ميكنند و نه توصيهيي از جايي ميگيرند بلكه از روي برداشتها و نگرشهاي خودشان دست به چنين اقداماتي ميزنند. به عقيده من اگر حكومتي ميخواهد بداند در زير پوست جامعهاش چه ميگذرد بايد اجازه دهد شبكههاي اجتماعي رشد كند تا از اين طريق نيازهاي واقعي مردم را شناسايي كند. واكنش گسترده و دور از انتظاري كه به مرگ مرتضي پاشايي از طرف مردم نشان داده شد به خوبي بيانگر اين بود كه فاصله زيادي ميان كساني كه ابزار قدرت را دارا هستند و مردم وجود دارد و نكته ديگرش اين است كه شخصيتهاي زيادي در جامعه ما وجود دارند كه داراي محبوبيت و اقتدار مردمي هستند و ميتوانند سر منشأ تكانههاي عميقي در جامعه باشند كه امروز در انزوا و محدوديت به سر ميبرند. بايد يادآوري كرد كه براي اداره منطقي جامعه و شناخت نيازهاي واقعي مردم به جاي ايجاد انزوا و محدوديت، به اين افراد اجازه داد در ارتباط با جامعه باشند و فرصتي را فراهم كرد تا از اقتدار و محبوبيتشان در جهت پيشرفت كشور استفاده كرد.
جامعهشناس
يك نه با شكوه به شنيده نشدن و تخليه رواني نسل جوان
مجيد صفارينيا
درمورد واكنشهاي غير منتظره و گستردهيي كه به مرگ مرتضي پاشايي، در تهران و ديگر شهرهاي كشور رخ داده چند نكته قابل توجه است. اول اينكه من به عنوان يك روانشناس اجتماعي خدا را شكرگزار هستم كه شاهد چنين واكنشهايي از طرف مردم هستم چرا كه اين اتفاق به من نشان داد كه حس نوعدوستي و همدردي و باور به جهان عادل هنوز در مردم وجود دارد. من در فيلمهايي كه در شبكههاي اجتماعي و خبرگزاريها درباره اين موضوع منتشر شده بود جوانهايي را ديدم كه بسيار متاثر بودند. وجود چنين حس همدردي در جامعه جاي بسي خوشحالي دارد. نكته دومي هم كه باز جاي خوشحالي دارد اين است كه اين اتفاق نشانگر اين بود كه جوانهاي ما به جاي اينكه فلان خواننده يا بازيگر خارجي را الگوي خود قرار دهند يك خواننده از كشور خودمان را الگو قرار دادهاند و به عقيده من اين اتفاق در جامعه امروز ايران كمي برايم غيرمنتظره بود و البته جاي بسي خوشحالي داشت. سوم اينكه به دولتمردان و مديران كشور توصيه ميكنم از چنين واكنشهاي غير منتظرهيي جا نخورند و نهراسند و اتفاقا بايد تلاش شود تا چنين افرادي كه در داخل كشور و متناسب با فرهنگ مردم داخل فعاليت ميكنند محبوب جامعه جوان كشور باشند. بايد تلاش شود تا اين تيپ از قهرمانسازيها با افراد داخلي بيشتر هم شود تا مبادا الگوهاي غربي جاي آنها را بگيرند. چهارم ،اين ماجرا در فضاي سايبري و شبكههاي اجتماعي به صورت بسيار پر رنگي مطرح شد. بيماري اين خواننده و درد و رنجي كه به خاطر بيمارياش تحمل ميكرد باعث شد تا حس همدردي بسياري را برانگيزد به خصوص و اينكه در زمان بيمارياش تيتراژ برنامه ماه عسل را خواند و در واقع صدايش پلي شد بين مردم و فضاي معنوي اين برنامه كه براي ماه مبارك رمضان ساخته شده بود. پنجم اينكه جوان بودن اين هنرمند و در اوج جواني مبارزهاش با بيماري سرطان باعث شد بسياري از هم نسلانش با او همدردي كنند و همراهش شوند به ويژه اينكه اين فرد با بيمارياش بسيار صبورانه برخورد كرد و تا حدودي او را داراي ويژگيهاي قهرمان بودن كرد. اما جمعبندي من از چنين اتفاقاتي اين است كه بايد از اين دست جريانات درس بگيريم و فضاهايي را طراحي كنيم تا جوانان بتوانند هيجانات خود را تخليه كنند. بايد بپذيريم اين دست اتفاقات به نوعي تخليه رواني يك نسل است و ارضاي حس تعلق داشتن به يك گروه خاص و به زبان سادهتر چنين واكنشهايي يك نه با شكوه است، نه به بيتوجهيها به يك نسل و نشنيده شدن صدايشان. ٭ روانشناس اجتماعي
صميمت و صداقت دو شرط محبوبيت
افشين يدالهي
حضور خودجوش و يكباره مردم در تهران و ديگر شهرهاي ايران در خيابانها و بوستانها، با شنيدن خبر درگذشت مرتضي پاشايي، اتفاقي كم سابقه و پيشبيني نشده بود. اين اتفاق نشان داد مردم هنرمندانشان را دوست دارند. هنرمندان حوزههاي مختلف هنري به عنوان افرادي كه از رهگذر آثارشان با مردم ارتباط عاطفي برقرار ميكنند، به تدريج در دل مردم جاي ميگيرند. از طرفي در شكلگيري اين رويداد جوانمرگ شدن اين هنرمند موسيقي پاپ و همچنين شرايط بيماري سختي كه از سر گذراند در واكنش عاطفي مردم به اين شكل تاثيرگذار بود. اين هنرمند جوان در دوره كوتاه فعاليتش در موسيقي توانست آثاري را اجرا كند كه طيف گستردهيي از مردم با آن ارتباط برقرار كنند. او در شرايطي دنيا را ترك كرد كه حركت رو به جلو و صعودي داشت و همين مساله جواني و در اوج بودن وي نيز بر واكنشهاي عاطفي مردم و ابراز همدردي موثر بود. آثار او از طرفي واجد ويژگيهايي بود از جمله اينكه آثار صميمي و اندوهناك را خلق كرد و از آنجايي كه مردم به دليل شرايط اجتماعي كنوني با موسيقي غمگين و اندوهگين بهتر ارتباط برقرار ميكنند از ديگر دلايل توجه مخاطبها به آثار اين هنرمند جوان بود. به ويژه كه در ملوديها، شعر و صداي اين خواننده پاپ اين غم مشهود بود. از طرفي وي در اين دوره كوتاه فعاليت، بدون حمايتهاي خاص از طرف نهادهايي، كارش را دنبال كرد و به اجراي برخي كارهاي شعاري تن نداد و اين مولفه نيز به نوعي بر محبوبيت وي كمك كرد. شايد اگر اين هنرمند جوان مانند هنرمندان پيشكسوت در سالهاي بازنشستگي و پايان كارش درميگذشت و نه در سن و سال جواني در حالي كه هنوز خيلي كارهاي ديگر ميتوانست انجام دهد و آثار ديگري را خلق كند، چنين واكنشهايي از سوگ درگذشتش در جامعه شكل نميگرفت. او با پشتكار و با تلاش در مسير شكوفايي استعدادهايش گام برميداشت و اينكه يكباره به دليل بيماري درگذشت، بسياري را غمگين و واقعا سوگوار كرد. در جامعه ما خيلي از جوانها به دلايل بيماري يا ديگر دلايل از دنيا ميروند اما چنين واكنشهايي را درنميگيرد، اينكه عموم مردم نسبت به درگذشت مرتضي پاشايي اينگونه واكنش نشان ميدهند، نشان ميدهد ايرانيها خاطره و ياد هنرمندان اعم از جوان و پيشكسوتي را كه با عموم مردم در تعامل عاطفي هستند از ياد نميبرند و سعي ميكنند همواره ياد و نام و خاطره او را زنده نگهدارند. اين اتفاق نشان داد، اگر الگوي رابطه آدمها شناخته شده با مردم مبتني بر تعامل عاطفي و توجه به اندوه و شادي آنها باشد بدون شك در دلها ميمانند و اگر يك نوع رابطه از بالا به پايين را پيش بگيرند ولو آنكه معروف شوند و ولو آنكه محترم هم باشند اما محبوب نخواهند بود. محبوبيت مرتضي پاشايي بر بستر كارها و فعاليتهاي هنرياش شكل گرفته است و فارغ از ارزشهاي زيباييشناسي و هنري بايد بگويم كه موسيقي وي به نوعي بازتاب بخشي از عواطف و احساسات مردم ايران در فضا و شرايط كنوني است و اينكه هنرمندي صداي قشر و گروهي از مردم باشد اهميت دارد.
٭ دكتر روانپزشك و شاعر