• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3774 -
  • ۱۳۹۶ سه شنبه ۱۵ فروردين

نگاهي به فيلم شماره 17 سهيلا ساخته محمود غفاري

فيلمي گيرا با گسست‌هايي در ساختار و روايت

مختار شكري‌پور

فيلم «شماره 17سهيلا» داستان دختري درآستانه ميانسالي به نام «سهيلا» است كه به يك موسسه همسريابي مراجعه مي‌كند اما پيرو يأسي كه در برخورد با يكي از موارد پيشنهاد شده به او در وي پديدار مي‌شود سعي در بازيابي خواستگاران گذشته‌اش و ترميم روابطش با آنها به منظور متقاعد كردن‌شان به ازدواج به طور غيرمستقيم دارد اما تلاشش در اين باره هم نافرجامي و ناكامي بيش نيست اما در اين ميان سروكله جواني با فاصله سني زيادي از وي پيدا مي‌شود و...
موضوع و سوژه اين فيلم تازه، بجا و به نسبت متفاوت است چرا كه يكي از موضوعاتي است كه بنا به شواهد و پژوهش‌ها و اظهارنظرهاي كارشناسان اين امر مي‌توان آن را درمقياس بحران و التهابي اجتماعي دراين موقعيت زماني مطرح كرد و البته مطرح شده است. فيلمساز هم تا حدودي سعي در نشان دادن جوانبي ازاين موضوع داشته است اما واقعيت امر اين است كه اين فيلمساز در برخورد با اين سوژه موقعيت‌ساز دراماتيكي التهاب‌آفرين و پركشش ازلحاظ داستاني چندان موفق به نشان دادن زوايا و لايه‌هاي عميق ازاين مقوله نشده است وموضوع را خوب تجزيه و تحليل نكرده است و مشخص است كه تحقيق چنداني پشت اين فيلم نيست ! درواقع داستان در حد و حدود يك اثرسينمايي بلند بسط داده نشده و با پراكندگي و عدم يكدستي در روايت و فرم مواجهيم كه همين ذهن مخاطب را خيلي روي موضوع متمركز نمي‌كند و حتي فاصله‌گذاري نيز با پرداخت به يك سري اتفاقات حواشي موضوع كه مساله شخصيت اول فيلم نيستند و به نوعي گريز از قصه سهيلا محسوب مي‌شوند هرچند كه به نوعي مرتبط با بحث ازدواج هستند. در واقع محمود غفاري بدين‌ترتيب گريزهايي ناشيانه و البته آسيب‌شناسانه به طرح ديگر معضلات مربوط به موضوع ازدواج و روابط و مناسبات زناشويي زده است اما نقشي درپيش بردن قصه و پرداخت به لايه‌هاي گوناگون موضوع نداشته، گزاف به نظر مي‌رسند و ربطي به اين فيلم و قصه سهيلا ندارند. به هرحال با وجود ضعف‌هاي ساختاري وروايي و بصري، فيلم پويا و گيرا است و مخاطب را هم پاي فيلم مي‌نشاند كه اين به اهميت خود سوژه ارتباط دارد نه پرداخت قاعده‌مند خلاقانه و عميق و شسته‌رفته به موضوع مورد نظر! اين جلب‌توجه مخاطب، يكي به خاطر موضوع تازه و متفاوت و خط قرمزدار فيلم است و ديگر اينكه در اين فيلم هم بسان اكثر فيلم‌هاي روز، بساط خنده برلب نشاندن مخاطب و قلقلك دادن ذهن او درارتباط با موضوع ملتهب و پرحاشيه فيلم گسترده شده است اما اين قضايا ربط چندان ومنطقي ومستدلي با هسته و ايده مركزي فيلم ندارند! درواقع، طرح وگنجاندن اين قضاياي نه چندان ضروري و منطقي دربافت فيلم، اگرچه به بسط داستان و گسترش آن در قواره يك فيلم بلند كمك كرده‌اند اما به نظر مي‌رسد كه نقش چندان تعيين‌كننده و با هدف و دليلي درفيلم پيدا نكرده‌اند. اگرچه برخوردهاي سهيلا با افراد مختلف مي‌تواند نمايانگر جلوه‌هايي از زندگي‌اش باشد اما يك گره ارتباطي قاعده‌مند و پذيرنده و منطقي اين قضايا را به هم ربط نمي‌دهد كه اين يكي از خلأ‌هاي بزرگ فيلم است. از اين رو است كه اين خرده‌روايت‌هاي حاشيه‌اي جايگاه و ارتباط ساختاري و روايي ارزشمند و درست انتخاب و چيده شده‌اي درنظام ساختاري فيلم پيدا نمي‌كنند و به نظر تحميلي مي‌آيند. درواقع اگرقصد فيلمساز مبتني برنشان دادن جلوه‌هايي از زندگي و شخصيت سهيلا بود؛ جا داشت كه اين جلوه‌ها در قالب پيرنگي مبتني بر روابط ومناسبات دال و مدلولي باورپذيري طرح مي‌شد نه اينكه در قالب خرده‌‍‌روايت‌هايي در سكانس‌هايي مجزا و مستقل و البته بي‌ربط به اصل قصه مطرح شود.
يكي ديگر از ضعف‌هاي اساسي اين فيلم دوپارگي آن است. اينكه سكانس ابتدايي و ورودي فيلم مصاحبه‌هايي مستندگونه با افراد مختلفي درباره خود و خصوصيات فرد مورد نظرشان است كه به اين موسسه همسريابي آمده‌اند كه سهيلا هم يكي از آنها است. اين مصاحبه‌ها، ضمن دادن فضايي مستند و اورژينال به كار، مي‌توان به عنوان سكانس افتتاحيه فيلم و شگردي براي ورود به موضوع و البته فضاسازي مناسب و مرتبط با موضوع فيلم هم در نظر گرفت اما كارگردان اين گفت‌وگوهاي فاصله‌گذارانه و گريزاننده از اصل قصه و قضيه راگويا به عنوان ترجيع‌بندي ساختاري و فرم‌مابانه در نظرگرفته است اما نكته اينجاست كه اين ترجيع‌بند- نه‌چندان منطقي- تا نيمه فيلم امتداد پيدا مي‌كند و كنار گذاشتن اين ترجيع‌بند را مي‌توان نوعي گسست درساختار و بافت فيلم و حتي شيوه و نظام روايي فيلم تلقي كرد. در واقع يا بهتربود اين گفت‌وگوها فقط به عنوان سكانس افتتاحيه بيايند يا وقتي تصميم برامتداد آنها شده است؛ جا داشت كه به عنوان يك ترجيع‌بند تا پايان فيلم حفظ مي‌شد.
از اينكه بگذريم بايد به دكوپاژ پرسش‌برانگيز و نه‌چندان مناسب فيلم اشاره كرد كه بافت بصري فيلم را خدشه‌دار ودرخيلي جاها نچسپ كرده است. اينكه خيلي از نماها ازنزديك گرفته شده كه نگارنده دليلي اصولي ومبتني بر قواعد سينما براي اين شكل نمابندي‌ها نيافتم مثل راه رفتن‌هاي سهيلا در خيابان يا ديگرموقعيت‌ها!؟ البته در مواردي اين دكوپاژيا نمابندي‌ها بجا بود چون بحث پرداخت به درونيات و احساسات شخصيت‌ها به خصوص سهيلا مطرح بود اما خيلي از نماها در نماهاي به نسبت دورتر منطقي‌تر پرداخت مي‌شد بهتر بود تا از نزديك.
در پايان بايد گفت، پايان‌بندي فيلم به نسبت مقبول بود و موقعيت معلق، هول و ولا و درون آشفته و به‌هم‌ريخته سهيلا و به زعم من تلاطم عاشقانه تازه‌اي كه سراغش آمده بود را نمايان مي‌كند. شايد هم مسيرناگزيري بود كه در اين ورطه پرتلاطم و ترديد انتخاب كرده بود ! تصميمي آني كه نوعي دل به دريا زدن و عصيان بود تا عشق. ازاين هم نبايد غافل شد كه اين پايان‌بندي معلق، بيشتر بوي تغيير مسير در سهيلا و غلتيدن او در روابط و مناسباتي مي‌دهد كه بوي عقلانيت از آن نمي‌آيد بلكه انتخابي از روي ناچاري است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون