اشارات و تنبيهات
جواد طوسي
روزنامهنگار و منتقد
گفته بودم بعد از خاتمه انتخابات بايد مطالباتمان را در حوزههاي مختلف فرهنگي، هنري، اجتماعي، سياسي، آموزشي و... بدون فوت وقت مطرح كنيم. با توجه به انتخاب مجدد دكتر روحاني و نيز جابهجايي انجام شده در حوزه وزارتي ارشاد در ماههاي آخر دولت يازدهم، قاعدتا در عرصه فرهنگي با تغييرات بنيادي روبهرو نخواهيم بود. به همين خاطر در چارچوب همان اهداف و سياستگذاريها نكاتي را در جهت رونق و بهبود فضاي فرهنگي - هنري جامعه يادآور ميشوم.
1- به نظر ميرسد «فرهنگ» براي دولتمردان و مديران اجتماعي و حتي شهروندان و نسلهاي جوان ما واژهاي غريب و بيگانه است. اين كشمكشها و بياخلاقيهاي سياسي كه در همين انتخابات اخير رياستجمهوري و شوراي شهر نمونههاي عيني و تأسفآورشان را شاهد بوديم، اين سياست يك بام و دو هوا در مورد موسيقي و اجراي كنسرتها در نقاط مختلف كشور، اين نگاه فرصتطلبانه و سوءاستفاده از سمتها و موقعيتها و عناوين براي اهداف و منافع شخصي و مالاندوزي در دوقدمي فقر حاكم بر زندگي تعداد بيشماري از افراد جامعه، اين هويتباختگي و دهنكجي عنانگسيخته كه نشانههايش را در تَتو و نقاشيهاي دست و بازو و ديگر اعضاي بدن جوانها و پوشيدن شلوارهاي لي سوراخ شده در روي زانوها و... و آرايش عجيب و غريب موي سر ميبينيم، همه از يك فقر فرهنگي گسترده سخن ميگويند. در اين آشفتهبازار نقش هدفمند و متحول و دلسوزانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در جهت فرهنگسازي عمومي جامعه (با اتخاذ برنامههاي اصولي و زيربنايي و نگاه منطقي و روشنبينانه) بيش از پيش احساس ميشود. براي رفع سوءتفاهم و هرگونه ذهنيت منفي در موارد اخيرا ميدوارم اين تصور پيش نيايد كه بنده تلويحا دارم پيشنهاد راه انداختن دوباره «گشت ارشاد» را ميدهم. فرهنگسازي صحيح در وهله اول نياز به جلب اعتماد و باورپذيري و پر كردن خلأها و استفاده هوشمندانه از الگوهاي شرقي و اينجايي دارد.
2- در حوزه سينما اگر قرار است توليدات فرهنگي و تجربي كه نمونههايش را در گروه «هنر و تجربه» ميبينيم ادامه داشته باشد، بايد با افزايش سالنها و زمينههاي تبليغاتي عادلانه و توجه بيشتر رسانهاي به اين گونه آثار، شرايط اكران مناسب برايشان فراهم سازيم.
بقاي اين نوع سينما، فارغ از هر گونه نگرش منفعتطلبانه، مستلزم يك نگاه زمانهشناسانه و در عين حال تخصصي (در فرم و محتوا) و نيز مخاطبشناسي درست است. بايد در يك بازنگري واقعبينانه بپذيريم كه اين شيوه اكران تكسانسي و دو سه روز در طول هفته فقط دهان تعداد انبوهي از اين نوع فيلمسازان را ميبندد، ولي در درازمدت جواب نميدهد و نقشي جريانساز ايجاد نميكند. بايد چارهاي انديشيد و طرحي نو درانداخت، تا اين نوع سينما (با انتخاب بهتر و سنجيدهتر مضامين و قالب زباني خود) بهتر و بيشتر ديده شود.
3- براي جلوگيري از حرف و حديثها و انتقاداتي كه – به ويژه – در دوره اخير جشنواره داخلي فيلم فجر شاهدش بوديم، بهتر است از همين حالا فردي مجرب و كاربلد و آشنا با محيط سينما و مناسبات و آدمهايش كه از وجهه و اعتبار فرهنگي – هنري نيز برخوردار باشد به عنوان دبير دوره آتي انتخاب شود تا با فرصت و فراغت كافي بتواند روش و سياست مدبرانهاي را به كار بندد و جشنواره آبرومندانهاي را برگزار كند.
4- و نكته آخر اين است كه موسيقي را (چه ايراني و چه پاپ و زيرزميني) از اين وضعيت سردرگم و شلخته نجات دهيد و با اقتدار (نه مماشات و محافظهكاري) برايش شرايط اجرايي و رسانهاي مطلوب فراهم كنيد.
فعلا اين چند مورد دست به نقد را دريابيد، تا باز در فرصتي ديگر سفره دل بگشاييم.