عقلانيت تعطيل نشده
سيد علي ميرفتاح
سايت انتخاب با عباس سليمينمين مصاحبهاي كرده كه بهشدت خواندني است. در اين مصاحبه از موضوعات مختلفي سخن رفته است، اما من به اين جهت خواندني بودنش را تاكيد ميكنم كه خلاف روش مرسوم است.
آنچه امروز از طايفه اصولگرايان بيشتر به گوش ميرسد فحش به دولت و زير سوال بردن بيست و چهار ميليون راي به حسن روحاني است. نميگويم همه اصولگرايان بد دولت را ميگويند و زير بار باختشان نميروند. اصولگرايي طيف گستردهاي است كه علي لاريجاني و مهندس باهنر را هم
در بر ميگيرد.
اما اكثر آنهايي كه صدايشان بلندتر است و صاحب رسانه هستند، به هيچوجه حاضر به نقد خود نيستند و درصدد بازسازي خود برنميآيند. حوصله ندارند بنشينند، كلاهشان را قاضي كنند و ضعفها و قوتهاي خود را فهرست كنند. بيشتر دنبال بهانهاي هستند كه به «رييسجمهوري» ناسزا بگويند و برايش خط و نشان بكشند.
فيالمثل بحث ورود زنان به استاديومهاي ورزشي، همه ميدانند كه يك مساله قديمي است و ربطي به دولت تدبير و اميد ندارد. اتفاقا وقتي احمدينژاد هنوز رييسجمهور اصولگرايان بود و از بزرگ و كوچك اين طايفه او را روي سر ميگذاشتند و حلوا حلوايش ميكردند، اين قضيه مطرح بود و احمدينژاد شخصا دستور صادر كرد تا موانع برطرف شود و دخترها هم بتوانند به ورزشگاه بروند.
آن موقع نه تنها كسي تومار امضا نكرد بلكه جز چند تن از علما كسي با احمدينژاد مخالفت جدي نكرد. حتي اگر امروز رييسي، رييسجمهور شده بود، باز هم زنان دست از اصرارشان برنميداشتند و شوق حضور در ورزشگاه را از دست نميدادند. منتها الان براي اصولگرايان خط مقدم، اين ماجرا بهانهاي است تا براي اظهار وجود و اقتدار جلوي دولت روحاني صف بكشند. معقول اين بود كه مشايخ اصولگرايي بنشينند و آسيبشناسي كنند و ببينند كجا خطا كردند، چه حرف نامناسبي زدند، چه تاكتيك غلطي پيش گرفتند كه نتوانستند بيش از چهارده ميليون راي بياورند.
كاري كه عباس سليمينمين كرده همين است كه به جاي پرداختن به رقيب كمي به خودشان پرداخته و اشكالات كار خودشان را برشمرده. يك نيروي سياسي كه شانزده ميليون راي دارد، عقل حكم ميكند كه خود را بازسازي كند، در صحنه بماند و براي دورههاي بعد، خود را بپروراند. اما شايد به دليل تشتت آرا، شايد به دليل عصبانيت، شايد به دليل اطمينان به نفس زيادي، شايد به دليل نشناختن جامعه و شايد به دليل رقابت داخلي و جلو زدنهاي بيوقفه از هم، تنها كاري كه صورت نپذيرفته همين است. در عوض دفاع بيچون و چرا از كانديدا و حرف و عملكردش و بدگويي از دولت به هر بهانهاي... مثال دم دستش ملاقات آقاي رييسي با تتلو. خيلي از اصولگرايان اين كار را دوست نداشتند، به مصلحت هم ندانستند اما يا حرفشان را فروخوردند يا برخلاف ميل باطني تمام قد از آن دفاع كردند.
تا جايي كه نام ائمه را هم به ميان كشيدند و مدعي شدند كه امام نيز بر دست چنين خوانندهاي بوسه ميزند. يكي از خطبا هم او را با زهير بن قين از شهداي والامقام كربلا مقايسه كرد. اما كار جالب عباس سليمينمين اين است كه بيتعارف و پردهپوشي از اين كار انتقاد كرده و اشكالات آقاي رييسي و جبهه پايداري را يادآور شده.
از اين بالاتر با معيار قانون و شرع و اخلاق ورود بعضي روزنامهها و بعضي اشخاص شوراي نگهبان را هم به طرفداري از رييسي زير سوال برده و آن را خطا دانسته... مصاحبه خواندني است، توصيه ميكنم بخوانيدش. به خصوص حالا كه قحطي تحليل و نقد آمده، شنيدن چنين حرفهايي آدم را اميدوار ميكند كه ويروس غوغا همه را آلوده نكرده و عقلانيت و چارهانديشي تعطيل نشده... حالا كه اين نكتهها را گفتم حيفم ميآيد در كمال تواضع اين خواهش را از همه طيفهاي سياسي –چه برنده و چه بازنده- به زبان نياورم. شايد بشود از حجاب و ورود زنان و بعضي حرفهاي دولتمردان بهانه تراشيد و به تخريب دولت مشغول شد؛ ظاهرا از اين امر گريزي نيست.
اما شما را به خدا قصه امريكا و تحريم را تبديل به بهانهاي براي زدن دولت نكنيد. اينجا همان جايي است كه بايد پا روي نفس گذاشت و جلوي تفرقه را گرفت و متحد و يكپارچه جلوي امريكا و تهديدهايش صف كشيد. صد برابر تحريم، اين تفرقه است كه ما را از پا درميآورد و منافع ملي را به باد ميدهد.