• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3889 -
  • ۱۳۹۶ شنبه ۴ شهريور

بچه تهران؛ بچه شهرستان، كي تمام مي‌شود اين داستان؟

ابراهيم عمران 

به حتم طراح و سازندگان برج آزادي، هيچگاه در ذهن‌شان خطور نمي‌كرد اين سازه «تهران‌شناسي» كه بعد‌ها براي برخي «تهران‌پزي» معنا مي‌داد، تبديل به مكاني شود كه «بچه‌شهرستاني»‌هاي تهران‌دوست در آنجا عكسي به يادگار اندازند و به قولي نوشابه و آب تهران نوش كنند كه برگشتي در كارشان نباشد و به مزاح از سوي پايتخت‌نشينان، آن هم مركزنشيناني كه كل قدمت شناسنامه‌اي‌شان، شايد به اندازه يك بناي تاريخي همان شهرستاني‌ها نباشد؛ بشنوند كه «اقامت» يك‌ساله‌شان با اين عكس انداختن‌ها و آب خوردن‌ها تمديد شده است....! آري ديگر مشخص شده كه اين نوشته از چه داد سخن سر خواهد داد و نيش و كنايه و مزاح موجود در آن به چه مناسبتي است. صحبت از گزاره تكراري چرا به تهران مي‌آيند و مي‌آييم نيست كه كار از اين «ردالعجز علي الصدر» شعري گذشته و به ورطه‌اي فراتر از تكرار رسيده؛ حرف از اطلاق واژه و كلمه شهرستاني و به طريق اولي «بچه‌شهرستاني» است. گويا پايتخت‌نشينان وقت، حال هر وقت و زماني كه متصور شويم؛ به افرادي كه از شهر و شهرستان و ولايت (كه اين واژه ولايت نيز براي خود، كلمه‌اي است با بار معنايي بسيار) به تهران مي‌آمدند؛ براي تمايز بين خود و آنان از اين واژه‌ها بهره مي‌بردند. اطلاق و گفتن بهره در اينجا لزوما بار مثبت نمي‌تواند داشته باشد و در برخي زمان‌ها، شايد هم «تحقير و تصغيري» به دنبالش روانه.... كيست كه نداند اگر از جاي جاي اين كهن بوم ايران زمين، حال به هر جهت، اگر كوچ نمي‌كردند هموطنان، شايد اين طمطراقي كه حاليه تهران از آن سود مي‌برد، خبري نبود. هر چند آبادي و رونق همه شهرهاي بزرگ در گيتي، نه به واسطه اندك جمعيت همان جا، بلكه با تلاش و جان‌كندن غير آنجايي رخ داده و «دهران» اگر از قريه كوچك به ابرشهري تبديل و تشكيل شده، از خاك خوردن شهرستاني‌هايي است كه قوت و نيروي خويش، براي اين راه نهادند. بحث اصلي اگر به حاشيه نرويم كه به واقع عنان قلم دست راقم سطور نيست در چنين مواقعي؛ در اين است كه چرا ساكنان پايتخت با طعنه و نيشخندي اين بچه شهرستاني را به‌كار مي‌برند؟ به‌راستي از چه امري نشات مي‌پذيرد اين گزاره؟ آيا از درجا زدن برخي مركزنشينان دل‌خوش به عنوان و سبب و نسب، برمي‌خيزد كه وقتي مشاهده مي‌كنند نسلي و تيره‌اي از آنان سالياني در اين شهر بوده‌اند و از گود عرب‌ها و چاله‌حصار و صابون‌پزخانه فراتر نرفته‌اند و در آن طرف بچه‌شهرستاني‌ها هستند كه آباد كردند مناطق مرفه و به قول زنده‌ياد باستاني پاريزي هفت تير به بالاي شهر را...؟!  يا از نگاهي بر مي‌آيد كه هر طوري شود و ورق چه برگردد و چه بر نگردد اين بانيان اصلي پايتخت، بايد پز تهراني بودن اصيل خويش، بدهند و سركوفت بزنند به «تهراني»‌ها كه چرا رحل اقامت در اين ديار گزيده‌اند و مشكلات و همه نابساماني‌ها، از آنان است و بس...! شايد يا به قطع بيشترمان، در گوشه و كنار زندگي، ديده باشيم «ترك ديار»كرده‌هايي كه از موطن اصلي به اين شهر آمدند و دست بر قضا توصيه‌اي هم ندارند براي آشنا و فاميل كه بار زندگي در اين «سرد شهر عاطفه» را به جان بخرند؛ اين نوشته در پي چرايي به‌كاربردن اين واژه است و شايد از سمت و سوي جامعه و روانشناسانه، اگر برخورد شود، به نتايج علمي و باور پذير‌تري برسيم كه چرا اين كاربردن با نوعي استخفاف كلمه‌اي، مترادف شده و خيلي آسان و راحت از كنار آن مي‌شود گذشت و در كنه آن، غور نكرد. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون