فيلمهايي كه اكران عمومي آنها را نبايد از دست داد
سينماي محض، لذت محض
پوريا ذوالفقاري
جشنواره به پايان رسيد.در هر سينمايي فيلم ديده باشيم، ميتوانيم تعدادي از آنها را براي ديدن به كساني كه نتوانستند اين آثار را در جشنواره پيگيري كنند، پيشنهاد كنيم. قطعا در مواردي سرخورده شدهايم ولي متقابلا مواجهه با برخي فيلمهاي فراتر از انتظار غافلگيرمان كرده است. گروه اول را فعلا فراموش ميكنيم و به دومين سري ميپردازيم؛ فيلمهايي براي ديدن. در مواردي براي چندبار ديدن. سرگرم شدن و لذت بردن. اين هدف فراموششده سينما.
در دنياي تو ساعت چند است؟
يك عاشقانه ناب. آميخته با خيال و خاطره. با ساختاري منسجم. پيچيدگيهاي بصري و روايي بر بستر داستاني به ظاهر ساده كه پركشش روايت ميشود. عاشقانهاي كه شبيه هيچ فيلم ديگري نيست. در پايانش ميتوان شاد بود از تماشاي فيلمي كه سازندهاش براي هر ديالوگ، هر پلان و هر لحظه فيلمش فكر كرده است. در واقع با كارگرداني طرفيم كه گرچه داستاني عاشقانه داشته ولي خودش مفتون و شيفته ايده بكر و درخشانش نشده و براي پرداخت درست آن وقت گذاشته است. حسنهاي فيلم به فيلمنامه محدود نميشود. در حيطه كارگرداني هم اين ويژگي فكرشده بودن خود را به رخ ميكشد. از انتخاب لوكيشنها تا بازي بازيگران. از قاببنديهايي كه فقط زيبا نيستند و بهشدت به ياري فضاسازي آمدهاند تا نور و رنگ و موسيقي و همه فاكتورهايي كه بايد در اوج هماهنگي باشند تا عاشقانهاي ناب رقم بخورد. تماشاي در دنياي تو ساعت چند است؟ را از دست ندهيد.
اعترافات ذهن خطرناك من
هومن سيدي فيلم به فيلم قصهگوتر ميشود. قدم به قدم با امكانات سينما آشناتر ميشود و بيشتر ميآموزد آنها را چگونه و تا چه حد به كار بگيرد. اعترافات ذهن خطرناك من طرح پيچيدهاي دارد. ميتوانست به راحتي مخاطب را پس بزند. ولي نريشنهاي دقيق كه بدون آزاردادن مخاطب همزمان با توصيف وضع روحي و رواني شخصيت اصلي، اطلاعات لازم براي ورود به مرحله بعد را به مخاطب ميدهد، فيلم را از اين خطر رهانيده است. يك درام رواني تحسينبرانگيز. مبتني براي ايده فراموشي و تلاش براي يادآوري. بدون اعتماد به اطلاعات اطرافيان. يك جورهايي يادآور دو ساخته نخست كريستوفر نولان؛ تعقيب و يادآوري. البته اشتباه نشود. غرض مقايسه نيست. نشان دادن مسيري است كه فيلمي در آن پيش ميرود. با موسيقي و فيلمبرداري جاندار و فضاساز. فيلمي درباره اعتياد كه برخلاف ساير نمونههاي مشابه مضموني شعار نميدهد و صرفا از بد بودن اعتياد نميگويد. اعتياد و فلاكتهاي بعدياش را بهانهاي كرده براي قصه گفتن. براي خوب قصه گفتن.
نزديكتر
باورش سخت است كه با يك فيلم اول طرف هستيم. فيلمنامه بهرام توكلي رنگ و بوي فيلمهاي او را دارد. به ويژه بيگانه و آسمان زرد كمعمق. ولي خالي از ابهامي كه از شناسههاي ساختههاي توكلي است. به همين دليل فيلم توان جذب مخاطبان بيشتري را دارد. بيآنكه معناي اين سخن كمارزشي يا تن دادن فيلم به معيارهاي عوامپسند باشد. بازگشت ناگهاني پسري پسزده به جمع خانواده و بعد فروريختن دومينووار نقابهاي آرامش و كنار رفتن سكوت نهچندان محترمانه خانه كرده در رابطه و شخصيت آدمها. مصطفي احمدي با نخستين فيلمش نشان ميدهد كه ديده نشدن را خوب بلد است. او ترجيح داده در نخستين گام فيلمنامهاي دشوار را به درستي به فيلم تبديل كند. ولي نتيجه نهايي كارش امتيازهاي بيشتري دارد. او به خوبي توانسته فضاي رازآميز حاكم بر خانه و رخنهكرده بين شخصيتها را با دكوپاژ و هدايت درست بازيگران به خوبي خلق و تا انتها حفظ كند. نزديكتر برخلاف برخي از فيلمهاي پربازيگر اين دوره جشنواره، بازيهاي هماهنگ و كنترلشدهاي دارد كه خبر از حضور فكري منسجم در پشت دوربين ميدهد. فيلم بهشدت مستعد اين بوده كه هركس راه خودش را برود. ولي از همه اين خطرها جسته و به اثري تبديل شده كه تا انتها مخاطب را دنبال خود ميكشاند.
خداحافظي طولاني
تعداد فيلمهاي عاشقانه سينماي ايران زياد نيست و بسياري از دورههاي جشنواره بدون داشتن فيلمي با اين مضمون و رويكرد برگزار شدهاند. بعد از هر چندسال هم وقتي يك شبهاي روشن يا درخت گلابي ساخته شده، اين پرسش به وجود آمده كه چرا تعداد اين آثار بيشتر نيست؟ جشنواره سيوسوم اين خوبي را دارد كه دو عاشقانه قابل بحث و مهم را به تاريخ سينماي ايران اضافه ميكند. يكي در دنياي تو ساعت چند است؟ صفي يزدانيان بود و ديگري خداحافظي طولاني فرزاد موتمن؛ عاشقانهاي در فضاي كمتر تجربهشده در سينماي ايران. با مرزي ظريف بين دنياي ذهني و واقعيت پيراموني شخصيت اصلي. با درخشش سعيد آقاخاني در نقش مردي تلخ و حضور پذيرفتني ساره بيات و ميترا حجار و مهمتر از همه كارگرداني كه نشان ميدهد براي ساختن فيلم خوب لازم نيست در مراحل مختلف توليد فيلم هوا شود. درك درست فيلمساز از جهان اثرش و تلاش او براي هماهنگ كردن همه فاكتورها با گوهر مركزي اثر لازمه اصلي ساختن فيلمي دلچسب است. عاشقانهاي ديگر (و اينبار شايد متفاوتتر از شبهاي روشن و درخت گلابي كه به عشق در دنياي روشنفكرانه ميپرداختند) به سينماي ايران اضافه شده است. نبايد از دستش داد.