جامهدران؛ با بازي پگاه آهنگراني
بازگشتِ سينماي قصهگو
اردشير طيبي
جامهدران يكي از خوبهاي جشنواره امسال، نخستين تجربه سينمايي حميدرضا قطبي است. قطبي كه پيشتر چندين بار دستياري كارگردانان مختلف را تجربه كرده و كارگرداني چند تئاتر را برعهده داشته اينبار با سيد جمال ساداتيان كه از تهيهكنندگان سختگير سينماي ما است و از كارنامه او چهارشنبهسوري، دايره زنگي، برف روي كاجها و... را به خاطر داريم همكار شده است. نتيجه اين تعامل، فيلمي است كه بعد از مدتها در سينماي ايران تاكيدش را روي قصه گذاشته است؛ قصه دختري كه پس از سالها به ايران باز ميگردد و متوجه ميشود كه در تمام سالهاي زندگياش برادري ناديده و ناتني انتظارش را ميكشيده است و پرده از وقايع و خاطرات قديمي كنار ميرود.
فيلم سه اپيزود دارد كه هر كدام به نام زني نامگذاري شده و در سه بازه تاريخي ميگذرد و قصه به هم پيوسته اين زنان و دردمندي آنان را روايت ميكند. البته ايرادهايي هم به فيلمنامه كه اقتباسي از كتابي به همين نام نوشته ناهيد طباطبايي است وارد است و فرآيند تبديل قصه به فيلمنامه ميتوانست قدري با وسواس بيشتري انجام شود. من كتاب ناهيد طباطبايي را نخواندهام اما حدس ميزنم كه فيلمنامه تا حدي فداي وفاداري به قصه شده است و اسم خانم ناهيد طباطبايي در كنار حميدرضا قطبي به عنوان نويسنده فيلمنامه ميتواند تا حد زيادي دليل اين وفاداري احتمالي و آسيبي كه به فيلمنامه وارد كرده را آشكار كند.
اپيزود اول فيلم شلخته است، اما تدوين سريع و درخشاني كه شده آن را قابل تحملتر كرده است. هرچند ضعفهاي عياني دارد (از گاف در فيلمنامه گرفته تا ضعف بازيگري و ديالوگهاي باورناپذير) و اندكي بيش از اندازه طولاني است اما در لحظات پاياني تعليقي كه لازمه پركشش شدن اپيزودهاي بعدي است را در ميآورد. اپيزودهاي بعدي اما به روشني كلاسي بالاتر از اپيزود اول دارند، انگار كه كارگردان فيلم اولي ما در اپيزود دوم دارد اعتماد به نفسش را به دست ميآورد و همهچيز را دقيق و حساب شده انجام ميدهد و ديگر آن مرد شلخته اپيزود اول نيست. خلق شخصيتها و معرفيشان تا حد مقبولي درست انجام ميشود. بازي پگاه آهنگراني و مصطفي زماني دست كم از ساير كارهايي كه از آنان ميشناسيم بهتر است.
حكايت اپيزود سوم اما كامل جداست. كادرهايي كه فيلمبردار بسته چشمنواز است، دكوپاژ عالي است و فضاي خاص روستاهاي شمالي بسيار چشمنواز ظاهر ميشود و البته اينكه قصه ضرباهنگ خوب و پركششي ميگيرد و بازيها هم عالي است. باران كوثري بعد از تكرار خودش در چند ده فيلم و تئاتر پي در پي نقش متفاوتي دارد و هماني است كه در خون بازي ديديم: يك ستاره. مريم كاظمي هم كه در بين اهالي و علاقهمندان تئاتر چهرهاي شناخته شده است بازياي فراموشنشدني ارايه ميكند. جامهدران در كل اثري است ساده و به دور از هرگونه شعارزدگي. فيلم روي لبه سقوط به وادي «گدايي احساسات» حركت ميكند اما هرگز گرفتار آن نميشود و با اينكه اثري زنانه است اما گرفتار شعارهاي فمينيستي نميشود و مسير خود را به درستي طي ميكند و اثري كه بايد را بر بيننده ميگذارد. براي قضاوت بيشتر در مورد اثري كه جامهدران بر جامعه ما از خود باقي خواهد گذاشت، بايد اندكي بيشتر و تا اكران عمومي آن صبر كرد؛ اكراني كه اگر در زماني مناسب قرار بگيرد يكي از پرفروشترينهاي سالهاي اخير را رقم خواهد زد.