وضعيتي كه هنرمندان مجسمهساز را دلسرد ميكند
سعيد شهلاپور
مجسمهساز
آنچه در زمان سرقت مجسمهها گفته ميشود اين است كه امكان نظارت بر اين مجسمهها با دوربين و نگهباني از آنها وجود ندارد. اما در مورد اين سرقتها هيچوقت برخوردهاي قهري ديگري كه در صورت گزارش سرقت شاهد آن هستيم را نديدهايم. سارقان در موارد ديگر به راحتي شناسايي ميشوند و وقتي درباره دزديدن مجسمهها صحبت ميشود اين رسيدگي به يكي از موارد وقتگير تبديل ميشود، در حالي كه دزدي، دزدي است و قانونهاي مشخصي براي برخورد با آن وجود دارد. براي رسيدگي به اين وضعيت اول لازم است كه سارقان اين مجسمهها را شناسايي كنيم و بعد از آن دنبال دلايل چنين اتفاقي بگرديم. در اين حالت صحبت درباره راههاي جايگزين براي حل اين معضل فايدهاي ندارد. در كنار اينها بايد به اين توجه كرد كه ساخت چنين مجسمههايي براي نصب در سطح شهر براي هنرمندان مجسمهساز درآمدي ندارد. اين هنرمند اگر كار خودش را بكند و آن را در يك گالري به نمايش بگذارد درآمد بيشتري خواهد داشت. هدف از نصب آثار اين مجسمهسازان در سطح شهر كمك به فرهنگسازي بيشتر شهروندان و تلطيف فضاهاي شهري است. اين هدفي است كه هنرمندان هم از آن با كمترين انتظار ممكن استقبال ميكنند تا به اين بهانه شهروندان با هنر مجسمه كه در طول اين سالها سختيهاي زيادي را در جامعه ما از سر گذرانده، آشنا شوند. اما در نهايت چنين برخوردي با اين آثار و رسيدگي به چنين وضعيتي آنها را دلسرد ميكند. با اين حساب هنرمندان همچنان بايد منتظر مشخص شدن عاملان اين سرقتها باشند. اين انتظار بيجايي نيست. تلاش مسوولان براي مشخص شدن تكليف چنين سرقتهايي كمترين حق اين هنرمندان و شهروندان است.