• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3925 -
  • ۱۳۹۶ سه شنبه ۱۸ مهر

دور است سر آب از اين باديه هُش ‌دار/ تا غول بيابان نفريبد به سرابت

ناسيوناليسم بزرگ‌ترين آفت ايران‌دوستي است

سيد محمد بهشتي

هويت ملي در اروپا بسيار وابسته به دولت است؛ از سده نوزدهم و در جريان دولت – ملت‌سازي، اين دولت‌ها بودند كه متولي حفظ وحدت و يكپارچگي ملي شدند و در اين راه از مستمسك‌هايي چون تعريف زبان رسمي، تاريخ مشترك، مرزهاي مشخص، مفاخر ملي، سرود و پرچم ملي و... بهره بردند. اين الگوي تصنعي، خصوصا هرقدر به سمت كشورهاي شمالي‌تر و جوان‌تر اروپايي ميل مي‌كنيم، بهتر پذيرفته شد. وقتي هويت ملي برساخته دولت است اولا نياز به جرياناتي براي حمايت از اين هويت برساخته است از جمله «ناسيوناليسم» كه به نوعي غرور و فخر نسبت به سبد دست‌چين‌شده مولفه‌هاي اغراق‌آميز هويت ملي است و ثانيا هر آن خصوصيتي از آحاد جامعه كه به نوعي مخل اين الگوي تصنعي باشد بايد به حاشيه رانده و سركوب شود.
هرقدر كه ملت‌سازي و ناسيوناليسم در كشورهاي جديدالتاسيس اروپايي حيات‌بخش بوده، در كشورهاي اصيل و كهن، مخل حيات طبيعي ملت و تهديدآميز شده است. پس از مشروطه و در راه تلاش براي ايجاد دولت جديد، نخبگان ايراني نيز درصدد برآمدند كه به تأسي از اروپا، هويت ايراني را در قالب دولت – ملت بازتعريف كنند. آنان باور نداشتند كه همه آن‌چيزهايي كه در صدد ايجادش بودند، به نحوي بسيار اصيل وجود داشت؛ مفهوم ايران با مرزهايي روشن و با عناويني چون ايران‌شهر، ايران‌زمين، ممالك محروسه ايران و... امري پيش‌داده است و نيازي به تصنع نبود چنانچه ايرانيان وقتي درون آن مرزها بودند خود را در وطن و خارج از آن را غربت مي‌دانستند. ايرانيان در كنار تنوع زباني، از سده‌ها پيش، زبان ملي مشتركي داشتند كه دبيران و ديوانيان از آن بهره مي‌بردند و شاعران فارغ از اينكه اهل كجايند به آن زبان شعر مي‌سرودند. حتي مفاخر ملي و تاريخ مشترك نيز امري سابقه‌دار است؛ عموم اهل اين سرزمين فارغ از ميزان سوادشان، از طريق روايت‌ها، ارتباطي وجودي با تاريخ و مفاخر سرزمين‌شان داشتند، ارتباطي كه از اطلاع صرف، فراتر مي‌رفت و همچون باورهايي زندگي‌شان را هدايت مي‌كرد. مابه‌ازاي همه مولفه‌هاي برساخته در الگوي دولت – ملت، آنچنان به صورت اصيل در ايران و سرزمين‌هاي كهني چون چين و ژاپن وجود داشته كه پنداري نخبگان اروپايي نيز براي تعريف هويت ملي همين الگو را پيش چشم داشتند.  اما تفاوت شگرفي در اين ميانه هست؛ اگر در اروپا همواره دولت مقوم ملت بوده، در عوض در ايران با وحدت ملي‌ تاريخي‌اي مواجهيم كه ابتنايش نه بر سياست كه بر فرهنگ است و همواره آن دولتي عمر طولاني‌تري داشته كه در تناسب با زمينه فرهنگي باشد و در غيراين‌صورت ناپايدار و مستعجل مي‌شد. همين هويت ملي اصيل، وراي ناسيوناليسم تصنعي، به ايران‌دوستي اصيل نيز انجاميده است. كمتر سرزميني را مي‌يابيم كه براي مردمش مهم باشد گردشگران با خاطره‌اي خوش كشورشان را ترك كنند، يا نام‌آورانش در بزنگاه افتخارآفريني خود را مديون سرزمين و دست‌بوس مردم‌شان بدانند. كمتر جايي است كه مردمانش هرقدر هم اوقات‌شان از دولت و حاكميت تلخ باشد، بدگويي بيگانگان از وطن‌شان را تاب نياورند و به سرعت در مقام دفاع بر‌آيند. شايد در كشورهايي كه اهلش داعيه ناسيوناليسم دارند نيز جايي همچون ايران نباشد كه عموم موسيقيدانان سنتي يا حتي آنانكه در موسيقي پاپ دستي دارند، تصنيف و آورده‌اي در ابراز علاقه به ايران عرضه كنند. ايران براي ايرانيان نه يك كشور بلكه شخصيت عزيزي است كه خود را موكلش مي‌دانند و خوش ندارند كسي به آن گمان بد برد. اين درحالي است كه مثلا اگر به كشور بلژيك سفر كنيم و در مدت اقامت به هر علتي آنجا را لذت‌بخش نيابيم، بلژيكي‌ها خود را مكلف به رفع سوءداوري ما نمي‌دانند يا تامين رضايت ما از بلژيك را متوجه دولت بلژيك مي‌دانند، چراكه اين دولت است كه به كشور بلژيك هويت بخشيده است.
محبت ما ايرانيان به ايران خصوصا در اوقات شوريدگي و بي‌خويشي، زماني‌كه بسيار غمگين و دلتنگ يا بسيار شاديم، دليلي است بر آنكه در ناخودآگاه، هنوز هم پس از چند سده، به ايران‌دوستان واقعي شباهت داريم؛ به فردوسي كه هزار سال پيش‌تر دريغش مي‌آيد كه ايران را ويران ببيند، يا اسدي در گرشاسبنامه كه يك شهر از ايران را بهتر از چين و ماچين مي‌داند يا نظامي كه همه عالم را تن و ايران را دل مي‌شمرد و همين‌طور صفي از ايران‌دوستان كه در تاريخ كم نبوده‌اند تا برسيم به فروغي و دهخدا و بهار كه هر كدام خدمتي به تاريخ و فرهنگ ايران كردند. اما در ساحت خودآگاه مدت‌هاست جامعه ايران در نسبت با فرهنگ ايراني بر سر سه راهي (سه بيراهه) قرار گرفته است؛ اينكه يا در چنبره ناسيوناليسم گرفتار شود و مبتلا به آماس خودبزرگ‌بيني و تحقير دشمنان خيالي‌اش شود، يا از ترس ناسيوناليسم، اساسا فرهنگ و هويت ايراني را انكار كند و خود را «جهان‌وطن» (كه توصيف محترمانه «بي‌وطن» است) معرفي كند يا دست آخر از فرط انفعال به ورطه واگرايي قومي بغلتد. وحشت از افتادن به چاله ناسيوناليسم ممكن است ما را به دو چاه ديگر دراندازد. اين هر سه براي ايران‌دوستي همچون آفت است، چيزي كه سبب مي‌شود انتخاب راه ايران‌دوستي كه محصول معرفت نسبت به فرهنگ ايراني است بسيار سخت شود. اين بيت عطار وصف حال كساني است كه مي‌خواهند رهروي راه صحيح باشند:
نه در مسجد گذارندم كه رند است
 نه در ميخانه كين خمار خام است

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون