بهاي نااميدي
سيد علي ميرفتاح
ترويج نااميدي بد و زشت و خطرناك است، خاصه در اين روزگار بدتر و زشتتر و خطرناكتر هم هست. با هر معياري حساب كنيد و هر مصلحتي را در نظر بگيريد، دلسرد كردن و نااميد كردن مردم خوب نيست. نميگويم اميد واهي بدهيد و به مردم القا كنيد كه همهچيز گل و بلبل است. نيست. با حلوا حلوا هم دهن شيرين نميشود. اما از آن طرف تيره و تار نشان دادن فضا هم خوب نيست. گاهي ما با خبرهايي مواجه ميشويم كه خواسته و ناخواسته تعميمشان ميدهيم و چنين وانمود ميكنيم كه انگار همه جا را در بر گرفته.
ما به شكل مبالغهآميزي خبرها را تعميم ميدهيم و مثلا اگر بشنويم كه در فلان شهر، يك جوان بختبرگشتهاي روي صورت معشوق سابقش اسيد پاشيده، تيتر ميسازيم «اسيدپاشي در ايران».
خدا نكند اين قصه تكرار شود، آن وقت است كه از شبكههاي ماهوارهاي تا رسانههاي خودمان خبر را بُلد ميكنند و رويش گزارش ويژه ميروند و پيدرپي ميزگرد و مصاحبه و تحليل ميگذارند. خيلي هم خوب. اشتباه نشود. منظورم اين نيست كه خبرهاي بد و تلخ را لاپوشاني كنيم و چيزي دربارهشان ننويسيم. غالبا اينقدرم عقل و كفايت باشد. عرض من اين است كه بيجهت با تعميم اخبار توي دل مردم را خالي نكنيم و آنها را به آيندهشان به دل آشوبه نيندازيم. همين قصه اسيدپاشي، رفيقي از لندن زنگ زد كه اينجا 600 مورد اسيدپاشي گزارش شده است.
اما نه كسي شلوغش ميكند و نه رسانههاي مكتوب و غيرمكتوب شهروندان انگليسي را از آن ميترسانند. دوباره تاكيد ميكنم كه منظورم اين نيست كه بگويم ما هيچ عيب و ايرادي نداريم و اين غرب فلان فلان شده است كه در منجلاب بزه و ابتذال و جنايت فرو رفته. نه. اما ميگويم همچنان كه از يك خبر حادثهاي در لندن نبايد به اين نتيجه برسيم كه انگليس به فال فنا رفته، در مورد خودمان هم نبايد داوري شتابزده و احساسي كنيم و يك اتفاق را به كل جامعه تسري دهيم.
سالانه كلي دانشجوي چيني به امريكا و اروپا مهاجرت ميكنند در هر شهري در دنيا وارد شويد با جماعتي چيني مواجه ميشويد. مع ذلك كسي ننه من غريبم در نميآورد و مهاجرت چينيها را حمل بر فرار مغزهاي چيني نميكند و براي مهاجران چشم تنگ مرثيه نميسرايد.
مهمتر از مباحث اجتماعي، مباحث سياسي است. خدا نكند ما در يكي از مسيرهاي سياسي به بنبست كه چه عرض كنم، به گره كور بخوريم. يك دفعه منتقدين دولت شمشيرها را از رو ميبندند كه اي داد، اي هوار به بنبست رسيديم، بدبخت شديم و همه فرصتها و امكاناتمان را از دست داديم. يك دهم تيتري را كه پريروز منتقدان دولت درباره سرنوشت برجام زدند، اگر ما زمان دولت نهم و دهم ميزديم متهم به سياهنمايي ميشديم و تنبيهمان ميكردند. سياهنمايي شاخ و دم كه ندارد. از هر طرف سياهنمايي كنيم بد است و از هر طرف مردم را به تصميمات و اتفاقات كلان دلسرد كنيم كار بدي كردهايم. به لحاظ ديني و اسلامي قرار ما اين بوده كه اشداء علي الكفار رحماء بينهم.
اين رحماء بينهم به اين معني نيست كه از يكديگر انتقاد نكنيم و ضعفهاي همديگر را نگوييم. بلكه به اين معناست كه وقتي دشمني خبيث و پريشان درشت ميگويد و حرف كينهتوزانه ميزند، از اين طرف ما با هم متحد شويم و با صداي واحد جوابش را بدهيم. با كدام معيار درست و پسنديده است كه در وقت تهديد دشمن، ما دهان به ملامت يكديگر باز كنيم و با مبالغه و سياهنمايي مردم را از همراهي با نظام دلسرد كنيم؟ كسي نميگويد برجام بيعيب و نقص است، اما از ياد نبريم كه برجام فيالبداهه و محض تفنن و سليقهاي كه امضا نشده. ما در يك شرايط خاص و نسبتا نامناسب گرفتار بوديم و به عنوان راه برونرفت، چنين گزينهاي را پيش گرفتيم. قطعا تصميم يك نفر و يك گروه هم نبوده. هرچه بوده مربوط به كل نظام بوده من بعدش هم كل نظام بايد دربارهاش تصميم بگيرد.
اما بدترين اتفاق اين است كه كاري كنيم، تيتري بزنيم، مقالهاي بنويسيم، برنامهاي بسازيم و روزنامهاي درآوريم كه حاصلش دلسرد كردن مردم و جدا كردن آنها باشد از دولت. ميدانيد سود اين انشقاق را چه كسي ميبرد؟