تيتر مجازي
جعفر ابراهيمي شاهد: يك پنجره داشتم كه هر روز/ من بودم و آسمان، تماشا/ و كوه بلندي، آن طرفتر./ آن كوه بلند و آسمان را/ از پنجرهام گرفت كم كم/ يك بُرجِ بزرگ، مثلِ حاشا / من ماندم و بُرج زهرماري!
نصرالله پورجوادي: از ديروز دنبال يك مطلب تاريخي ميگشتم. امروز در دنبال همان مطلب رفتم به سراغ «طبقاتالصوفيه» خواجه عبدالله انصاري، همولايتي ملاعمر و طالبان. باز كردم و خواندم. نفهميدم چطور وقت گذشت. يكي از چيزهايي كه ميخواندم درباره شهرتطلبي و حبّ جاه بود كه از نظر خواجه عبدالله فتنه است.
فلاشبك
بايد قبول كنم بعضي از پرندهها براي قفس آفريده نشدن. وقتي پرواز ميكنن اون دسته كه ميدونستن زنداني كردنشون گناهه خوشحال ميشن. ولي جايي كه توش زندگي ميكني با رفتنشون كسلكنندهتر ميشه... رستگاري شاوشنگ