لزوم مديران چند ساحتي
سيد عبدالجواد موسوي
ظاهرا بايد يك بار ديگر در برخي از الفاظ تامل و تفكر كنيم. پوپوليست در نظر ما مردي بود كه رفتارهاي به ظاهر مردمي داشت اما آن رفتارها در دراز مدت عليه همان مردم عمل ميكرد. جامعه سر خورده و خسته از رفتارهاي پوپوليستي اينبار به مردي راي داد كه درست نقطه مقابل پوپوليسم قرار داشت. مردي كه علي الظاهر به تودههاي مردم خيلي نزديك نميشد و ترجيح ميداد به جاي دم خور بودن با مردمان كوچه و بازار و وقت صرف كردن پاي درد دل آنها با تكنوكراتها بنشيند و معضلات مردم را نه به صورت ظاهري كه بنيادين و ريشهاي حل كند.
كساني كه اين مرد را در كابينهاش همراهي ميكردند عليالاغلب به شيوه و منش همان مرد رفتار ميكردند. صورت غالب مردم هم كه از رفتارهاي پوپوليستي معجزه هزاره سوم خيري نديده بودند در ابتدا از رفتارهاي ديپلماتيك و متشخصانه و مبادي آداب مرد تازه وارد استقبال كردند اما آيا اين رفتار به تعبيري جنتلمنانه هميشه و همه جا جواب ميدهد؟
اشتباه نكنيد، من نميخواهم بگويم رفتارهاي معجزه هزاره سوم رفتاري است متناسب با شأن و شعور مردم، بلكه ميخواهم بگويم دولتمردان لزوما نبايد موجوداتي تكساحتي باشند. هر سخن جايي و هر نكته مكاني دارد.
سياستمدار و نماينده مردم بايد هم بتواند در ميادين ديپلماسي و بينالمللي حافظ آبرو و شأن و شوكت يك ملت باشد و هم بتواند در مواقع مصيبت و سختي همدلانه و برادرانه مرهمي بر زخمهاي آنان بگذارد. من هم دست مديري را كه بتواند پشت درهاي بسته و به دور از چشم رسانهها و خلق خدا براي اين مردم سقف و سرپناه تدارك ببيند، ميبوسم، اما آدميزاد فقط سقف و سرپناه نيست. آدميزاد از گوشت و خون و عصب ساخته شده. از عاطفه و احساس و عقل. همان قدر كه نياز به سقف و سرپناه دارد نياز به همدلي و مرهم هم دارد. او بايد در مواقع مصيبت احساس كند
تنها نيست.
احساس كند مردماني كه با راي او بر اريكه قدرت تكيه زدهاند او را فراموش نكردهاند.