به بهانه سالگرد اكران نخستين فيلم ناطق فارسي
اگر سينما نباشد!
احمد طالبينژاد
«حاجي آقا آكتور سينما»، نخستين فيلم مهم تاريخ سينماي ايران،داستان زندگي مردي سنتي به نام حاجي آقا را روايت ميكند كه متمكن است و با سينما و نمايش مخالف. داماد حاج آقا كه تحصيلكرده سينما در اروپاست، تصميم ميگيرد از زندگي حاج آقا به طور مخفيانه فيلم بگيرد و در نهايت روز اكران خود حاج آقا در سينما حضور دارد و بعد از تماشاي فيلم از سينما به عنوان يكي از وسايل ترتيب و تهذيب اخلاق عمومي ياد ميكند. يعني نخستين فيلم مهم تاريخ سينماي ايران براي تقديس سينما ساخته شده و پيامش اين است كه سينما به عنوان يك رسانه ميتواند در افزايش آگاهي مردم نقش داشته باشد. البته متاسفانه روال فيلم «حاجي آقا آكتور سينما» در سينماي آن سالها به دلايل مختلف ادامه پيدا نكرد و آنچه از آن به عنوان فيلمفارسي ياد ميكنيم، متاثر از فيلم «دختر لُر» به كارگرداني اردشير ايراني است؛ نخستين فيلم ناطق به زبان فارسي كه بعدها با تاسيس ميترا فيلم و پارس فيلم به مديريت اسماعيل كوشان تبديل به يك جريان بسيار قوي در سينماي ايران شد كه ما آن را به عنوان فيلمفارسي ميشناسيم. هر چند جنس اين فيلم به نوع فيلمهاي هندي نزديك بود و جنبههاي فرهنگي فيلمي مانند «حاجي آقا آكتور سينما» را نداشت، اما حقيقت اين است كه بعد از كودتاي 28 مرداد كه جامعه وارد فضايي خموده و افسرده شده بود، همين فيلمفارسي و موسيقي بود كه از نظر بازسازي روحي به داد مردم رسيد؛ يعني نمايش فيلمهايي كه مردم را به بيخيالي دعوت ميكرد و شايد اگر آن روزها اين فيلمها نبودند، مردم دق ميكردند. اما واقعيت اين است كه قبل از اينكه پديده سينما وارد جوامع انساني شود، زندگيها عميقتر بود. به اين دليل كه آدمها اينقدر دچار جنون سرعت نبودند، داستانها و ادبيات كلاسيك حجم زيادي داشتند و همينها باعث ميشد اوقات فراغت مردم با خواندن، ديدن، گشت و گذار و سفر پُر شود. ضرورت زمان به هر حال يك روزي باعث پيدايش اين اختراع شد و سينما در كنار همه خاصيتهاي ديگري كه با خود به دنياي انسانها آورد، بشريت را دچار ناميرايي كرد؛ يعني كساني كه تصويري از آنها روي نوار فيلم ثبت بشود، هرگز نميميرند. براي مثال با وجود اينكه حدود نيمقرن از مرگ جسمي چاپلين گذشته، اما تا روزي كه بشر روي كره زمين زندگي ميكند، چاپلين و امثال او زنده خواهند بود و هر كسي هر لحظهاي كه اراده كند، ميتواند آنها را ببيند. اين تعبير ناميرايي بشر كه هديهاي از سينماست در واقع يادآور همان جمله معروفي است كه در فيلم مسافران بيضايي يكي از شخصيتها ميگفت: «اونها نمردهاند، بلكه در روح و ذهن ما ادامه حيات ميدهند». علاوه بر اين، سينما با زبان تصوير توانست بين انسانها زبان مشتركي ايجاد كند و باعث به وجود آمدن احساس همدلي جهاني در نوع بشر شود؛ طوريكه اگر فيلمي از چاپلين در آسمانها به نمايش در بيايد كه مردم همه دنيا بتوانند همزمان به تماشايش بنشينند، خواهيم ديد كه همه آدمها با زبانها، قوميتها و فرهنگهاي مختلف، بدون هيچ مانعي اين آثار را ميبينند و از ديدن آن لذت ميبرند.