زنجير عدل
جواد طوسي
«سينماي معترض» محصول جامعه ناكارآمد و دور شده از عدالت است. مسعود كيميايي در آخرين فيلم تازه اكران شدهاش «قاتل اهلي» ترجيح ميدهد نگرشي حقطلبانه داشته باشد و شعار تند زمانهاش را بدهد. يك ويژگي استثنايي او اين بوده و هست كه در كنار تعلق خاطرش به ذات و زبان سينما، نسبت به التهابات اجتماعي در بزنگاههاي تاريخي دورانش بيتفاوت نبوده است. از اين جهت، بايد او را فيلمسازي بهشدت اصولگرا و آرمانخواه بدانيم. اين روراستي يك فيلمساز با خود و مخاطبش را نشان ميدهد كه در زمانهاي كه روشنفكر دلزده از جامعه ايدئولوژيك از مرگ اصول و آرمان ميگويد، او همچنان پاي اصول و مرامنامه اخلاقياش ايستاده است و سنگ عدالتخواهي را به سينه ميزند. «قاتل اهلي» فرصت و بهانهاي است براي نمايش ظرفيتهاي واقعي سنت و مدرنيته در يك گفتمان عمومي و ميزان آسيبپذيري نيروها و الگوهاي صادق و بكر اين طيفها و طبقات اجتماعي در دنيا و مناسباتي كاسبكارانه كه «پول و سرمايه» ارزش و معيار همهچيز شده است. بخش پررنگي از اجرا و قواعد بازي در اين هدف، همچون در «گوزنها»، «سفر سنگ»، «خط قرمز» و «اعتراض» با شعار برگزار ميشود. كيميايي در اين شرايط حساس تاريخي- اجتماعي- سياسي، هيچ ابايي از شعار دادن ندارد، چون به قول آن منتقد عزيز «از عقل بيشعار كاري برنميآيد.» آن بخش از اين وجه شعارگرايي كه از سوي آدم قديمي و سنتي كيميايي، يعني حاججلال سروش (پرويز پرستويي) ادا ميشود، منطق رئاليستي و نمايشي خودش را دارد و بيانگر موقعيت معاصر و در عين حال آسيبپذير نماينده دلنگران و دغدغهمند «سنت» است. اما تعميم اين لحن شعاري عامدانه به شخصيتي در جايگاه فردي و اجتماعي آن خواننده معترض پاپ (بهمن)، با رئاليسم جاري و ماهيت طبقاتي اين جوان همخواني ندارد. از اين زاويه كيميايي در قاتل اهلي از يك سو براي شخصيت قديمي اصولگرايش كه قابليت قهرمان شدن در جامعه معاصر كنوني را ندارد چندان دل نميسوزاند و از سوي ديگر آرمان و اعتراض مردمي و دم از عاشقانهها زدن را در جواني سراغ ميگيرد كه ظرفيت لازم براي «بهمن شدن» را ندارد و آن گونه كه بايد در موقعيت باورپذير و سمپاتيك قرار نميگيرد. در اين ميان با شخصيت جذابتر و غريزيتري چون سياوش (امير جديدي) سروكار داريم كه استعداد ديده شدن بيشتر را داشت. به هرحال در اين ترافيك فيلمهاي خنثي و اخته و كمديهاي سبك خالتور «قاتل اهلي» با همه نقاط قوت و ضعفش يك كيمياست كه ديدنش را بايد توصيه كرد.