• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3187 -
  • ۱۳۹۳ يکشنبه ۳ اسفند

وداع حلقه وصل خاندان خميني و صدر

سید صادق طباطبایی برادر همسر سید احمد خمینی و خواهر زاده امام موسی صدر دارفانی را وداع گفت

  مجتبي حسيني/ سيد صادق طباطبايي روز گذشته در 71 سالگي درگذشت تا چهار خانواده نامدار خميني، صدر، خاتمي و خرازي عزادار شوند. مردي كه بهتر از همه، نسل اول انقلابي‌ها او را به ياد دارند؛ جواني جذاب، خوش‌قيافه و خوش‌پوش كه همواره در كنار امام خميني ديده مي‌شد و جداي از سيد احمد خميني او را نيز به عنوان سخنگوي رهبر انقلاب مي‌شناختند. شايد برادر زن سيد احمد خميني بودن يكي از مهم‌ترين دلايل پرآوازه شدن صادق طباطبايي بود اما همه شهرت او، فقط اينها نبود، چراكه صادق طباطبايي خود از خاندان و خانواده پرآوازه طباطبايي‌ها و صدرها بود. صادق طباطبايي هم فرزند آيت‌الله حاج سيد محمد باقر سلطاني طباطبايي بود و هم نوه پسري آيت‌الله حاج سيد صدرالدين صدر. خواهر‌زاده امام موسي صدر، معتمد امام، برادر زن سيد احمد خميني، عموي عروس محسن رضايي، دايي سيد حسن، سيد ياسر و سيد علي خميني و پسر خاله همسر سيد محمد خاتمي و... شايد امروز باعث شده تا همه اين خانواده‌ها مشكي‌پوش شوند اما صادق طباطبايي جداي از اين نسبت‌هاي مهم فاميلي يك سياستمدار بود، سياستمداري كه به جهت نزديكي و تعاملش با امام، كادر رهبري انقلاب و گروه‌هاي سياسي، نقشي مهم را به او داده بود؛ «محرم اسرار انقلاب».

انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان خارج از ايران

صادق طباطبايي براي آناني كه او را از نزديك مي‌شناختند هميشه يك روشنفكر انقلابي كلاسيك بود؛ روحاني‌زاده‌اي كه غرب را شناخت، روشنفكري را فهميد و طعم مبارزه با توتاليتاريسم را چشيد و نهايتا از كادرهاي نظام شد. شايد از همان روزي كه او با توصيه امام موسي صدر براي ادامه تحصيل راهي آلمان شد براي خيلي‌ها ازجمله امام موسي صدر معلوم بود كه او هر چقدر در فراگيري و تحصيل در رشته شيمي موفق خواهد بود و در تعاملات اجتماعي و فعاليت‌هاي سياسي رمز و راز پيشروي را هم ياد خواهد گرفت. همين بود كه او همزمان با گرفتن دكتراي شيمي در آلمان كارنامه‌اي به ضخامت تاريخ انقلاب دارد. تولد سياسي صادق طباطبايي با سازمان كنفدراسيون دانشجويان و محصلين ايراني شروع و با مشاورت محسن رضايي در انتخابات 88 تمام شد. او در اين بازه زماني پايش به جاهاي مختلفي باز شد و همين است كه كارهاي زيادي در خارج از ايران، دوران انقلاب و جنگ با اسم او پيوند خورده. صادق طباطبايي از بنيانگذاران انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان در اروپا، امريكا و كاناداست كه چند دوره دبير روابط بين‌الملل آن سازمان بوده. شايد افردي همچون محمد هاشمي‌رفسنجاني، سيروس ناصري، محمد جواد ظريف و تعدادي ديگر خاطرات زيادي را از آن دوران به ياد داشته باشند. صادق طباطبايي از همان دوران با ملي - مذهبي‌ها روابط حسنه‌اي داشت. با مهدي بازرگان، ابراهيم يزدي و مرحوم حسن حبيبي رفيق شفيق بود. رفاقت‌شان به همان دوران انجمن اسلامي دانشجويان خارج از ايران بازمي‌گشت. او در نوفل لوشاتو و در زماني كه فرانسوا ميتران رييس دولت فرانسه بود مسووليت بسياري از هماهنگي‌ها و ديدارهاي امام خميني (ره) را برعهده داشت. تلاش صادقانه او به انضمام هماهنگي‌هايش با آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني و مرحوم شهيد بهشتي باعث شد تا به سرعت معتمد امام شود. صادق طباطبايي از آن دوران ناگفته‌هاي جالبي داشت كه بخش‌هايي از آن را در كتاب خاطراتش و بخش‌هايي را در گفت‌وگو با روزنامه‌ها و مجلات بيان كرده است. شايد يكي از جالب‌ترين و مهم‌ترين خاطرات صادق طباطبايي روايت داستاني از گزارش ك. گ. ب درباره انقلاب است كه در نوفل لوشاتو به دست امام مي‌رسد؛ گزارشي كه گويا اوايل دي ماه 57 و دو سه هفته قبل از بازگشت امام به ايران به دست ايشان مي‌رسد. طباطبايي اين ماجرا را اينچنين روايت كرده است: «سازمان (كاگ‌ب) تحليل كرده بود كه چرا در اين يك‌سال و اندي كه قيام مردم ايران وارد اين فاز شده، با وجود اقدامات سازمان‌هاي وابسته به قدرت‌هاي جهاني و نيز تشكيلات ساواك ايران، همچنان سنگر به سنگر موانع را فتح مي‌كند؟ تحليلگران اين سازمان اطلاعاتي به اين نتيجه رسيده بودند كه اين پيروزي معلول تفكر كليدي آيت‌الله خميني در سال 42 بر مبناي «وحدت حوزه و دانشگاه» است. به اين معنا كه مجموعه نيروهاي روشنفكر تكنوكرات مسلمان غيرروحاني در امام‌خميني اين پتانسيل را ديدند كه اميال آزاديخواهانه و استقلال‌طلبانه سياسي‌شان مي‌تواند توسط ايشان برآورده شود. به اضافه اينكه ايشان به عنوان يك مرجع بلندمرتبه مذهبي، قدرت بسيج توده‌ها را دارد، از آن‌طرف نيروهاي روحاني ديني نيز براي اولين‌بار در فضاي تكنوكرات‌ها با نيروهايي مواجه شدند كه علاوه بر دغدغه‌هاي روشنفكري داراي انگيزه‌هاي ديني نيز هستند؛ بنابراين خيلي راحت اين دو جريان دست به دست هم دادند. از آن گزارش (كا‌گ‌ب) مي‌شد پيش‌بيني كرد كه وقتي به بعد از انقلاب مي‌رسيم و مي‌بينيم كه همان جريان قدرت و همان نيروهاي متحد، سازماندهي مردمي را در دست دارد و آن نيروهاي غيرروحاني، بدنه اجرايي كشور را تشكيل داده‌اند؛ اين روند خلاف مصالح دو ابرقدرت شرق و غرب خواهد بود و بنابراين بديهي بود كه با خيل گوناگون و با اتخاذ شگردهاي مختلف با آن به عداوت برخيزند. بعد از انقلاب يكي از برنامه‌هاي قدرت‌هاي خارجي بنا بر تحليل (كاگ‌ب) و نيز طرح آقاي ميتران جدا كردن اين نيروها بود. برنامه حزب‌توده هم دقيقا اجراي همين خط بود. حزب توده بعد از پيروزي انقلاب اعلام فعاليت علني در چارچوب قانون مي‌كند و مي‌گويد درست است كه ما از نظر مباني با شما مخالفيم، اما اين انقلاب را ضدامپرياليستي مي‌دانيم و به هر قيمتي سعي مي‌كنيم از آن دفاع كنيم و هر جا هم كه عناصر ضدانقلاب خواستند به آن ضربه بزنند، ما اطلاعات آنها را در اختيار شما قرار مي‌دهيم. با اين شگرد خودشان را به سران نزديك مي‌كنند و با ايجاد و خلق حوادثي موجب جلب اعتماد آنها به خود مي‌شوند.»

مسوول برگزاري رفراندوم تاريخي

صادق طباطبايي سال 57 به همراه امام به ايران آمد. مهدي بازرگان كه نخست‌وزير دولت موقت شد با هماهنگي امام و به جهت رفاقت ديرينه‌اش با مرحوم مهدي بازرگان به وزارت كشور رفت و نخستين معاون سياسي –اجتماعي وزارت كشور شد. 36 ساله بود كه مسووليت رفراندم تاريخي «جمهوري اسلامي؛ آري يا نه» را در 12 فروردين 58 بر عهده گرفت و برگزار كرد. او پيش از برگزاري اين رفراندوم تاريخي به همراه چند نفر از دست‌اندركاران ستاد مركزي رفراندوم حضور امام رسيدند تا از مشورت‌هاي امام بهره بگيرند. صادق طباطبايي در كتاب خاطرات خود درباره اين ملاقات گفته است: «روز دهم فروردين 58 به عنوان تاريخ برگزاري رفراندوم تعيين شد. امام تاكيد داشتند هر چه سريع‌تر رفراندوم برگزار شود. وقتي مشكلات را عرض كردم، گفتند شما حركت بكنيد، مردم هم مردم نجيبي هستند، كمك خواهند كردند و زياد نگران تحريكات ضد انقلاب نباشيد. در جواب ايشان گفتم گاهي ناهماهنگي‌ها مربوط به روحانيون شهرستان‌هاست. گفتند هر جا با اشكال مواجه شديد به من اطلاع بدهيد. بدين ترتيب مقدمات برگزاري رفراندوم فراهم شد و در اولين ساعات روز دهم فروردين رفراندوم با شكوه هر چه تمام‌تر آغاز شد. حضور مشتاقانه مردم از همان ساعات اوليه نمايان بود. بسياري از مردم براي نخستين بار در طول عمر خود بود كه در راي‌گيري شركت مي‌كردند. از اخبار و گزارش‌ها و تصاويري كه وجود دارد ميزان شور و حرارت وصف‌ناپذير مردم، حتي اقليت‌هاي مذهبي كاملا پيداست. روز اول آنچنان تراكم جمعيت زياد بود كه به برخي مناطق، به خصوص مناطق مرزي تعرفه لازم نرسيد و نزديك غروب امام اجازه داد كه 24 ساعت ديگر مدت رأي‌گيري تمديد شود. صادق طباطبايي در اين باره مي‌گويد: «ما يك پل ارتباطي بين مراكز استان‌ها و شهرهاي بزرگ برقرار كرديم و با هواپيما و هلي‌كوپتر و خيلي‌ جاها با قاطر برگه‌ها را به جاهايي كه نرسيده بود رسانديم. باز هم گزارش‌هايي مي‌رسيد كه گروه‌هاي ضدانقلاب چريك‌هاي فدايي خلق و مجاهدين خلق(منافقين ) اقداماتي كرده بودند و برگه‌ها را از بين برده بودند. متاسفانه با وجود تدابير امنيتي در گنبد و تركمن صحرا و سقز و سنندج و مهاباد، نگذاشتند رفراندوم برگزار شود. حتي به اتومبيل هيات حسن نيت و نمايندگان آقاي طالقاني هم حمله كردند كه خوشبختانه به آنها آسيبي نرسيد. در سنندج اكيپي شامل شش پزشك و سه پرستار كه براي مداواي مجروحين رفته بودند مورد حمله قرار گرفته و كشته شدند. ماموران وزارت كشور با صندوق‌هاي سيار به بيمارستان‌ها و زندان‌ها هم مي‌رفتند، از نكات جالب اينكه اميرعباس هويدا در زندان درخواست كرده بود راي بدهد كه برگه به او داده شد و او هم راي آري به جمهوري اسلامي داد. بلافاصله پس از اتمام ساعات راي‌گيري، شمارش آرا آغاز شد. يادم است در حالي كه نتايج آرا را از نقاط مختلف دريافت مي‌كرديم، اطلاع دادند كه چريك‌هاي فدايي يا عده‌اي مسلح قصد دارند به ستاد انتخابات حمله كنند. عده‌اي از كاركنان ترسيده بودند، آقاي كيارشي - معروف به پيراشكي - از دوستان انجمن اسلامي شهر آخن هم آن موقع به وزارت كشور براي ديدار با من آمده بود. من گفتم به نظر مي‌رسد جنگ رواني باشد. ولي بالاخره حركت مذبوحانه و بي‌ثمري انجام دادند. با وجود آن شمارش آرا ادامه يافت. ساعت 2- 5/1 بعد از نيمه‌شب بود كه نتايج جمع‌آوري شد. با وجود اينكه در برخي شهرها رأي‌گيري انجام نشده بود و به برخي نقاط هم برگه رأي نرسيده بود، اما روي برخي اطلاعات، تخمين ما اين بود كه 94 درصد واجدين شرايط در رفراندوم شركت كرده‌اند، البته سرشماري دقيق جمعيتي نداشتيم، اما براساس تعداد تعرفه‌ها و اطلاعات ديگر جمعيتي اين درصد را به دست آورديم كه خب يك امر بي‌سابقه‌اي بود... و 2/98 درصد راي آري به جمهوري اسلامي دادند... ضمنا 412 يا 413 نفر هم خواهان جمهوري دمكراتيك خلق [بودند...]».

از سخنگوي دولت موقت تا رقابت با بني صدر

پس از رفراندوم بلافاصله معاون سياسي مهدي بازرگان و سخنگوي دولت شد. در جريان اشغال سفارت امريكا توسط دانشجويان خط امام كه منجر به استعفاي دولت موقت شد با حكم شوراي انقلاب و تاكيد امام، سرپرستي نخست وزيري را برعهده گرفت. درماجراي اشغال سفارت امريكا حرف‌هاي بسياري براي گفتن داشت. طباطبايي براي حل اين بحران به ديدن سيد احمد خميني مي‌رود و پيشنهادي به ايشان مي‌دهد. پيشنهادي كه در نهايت با موافقت امام همراه مي‌شود. او در توضيح اين ديدار طي گفت‌وگويي گفته بود: «به همراه ايشان (سيد احمد خميني) به ديدار امام رفتيم و من همين مساله را مطرح كردم و پرسيدم حداقل خواسته ما در قبال آزادي گروگان‌ها چه بايد باشد. بعد از گفت‌وگوهايي چند؛ امام چهار شرط را بدين ترتيب تعيين كردند: 1- بازپس دادن اموال شاه و خانواده‌اش 2- لغو تمام ادعاهاي امريكا عليه ايران 3-تضمين امريكا به عدم مداخله سياسي و نظامي در ايران. 4- آزاد كردن تمامي اموال و سرمايه‌هاي توقيف‌شده ايران.» پس از اين شروط صادق طباطبايي با هاشمي‌رفسنجاني و ابوالحسن بني‌صدر گفت‌وگو مي‌كند، با سفير آلمان در تهران تماسي تلفني مي‌گيرد و از او مي‌خواهد تا با «گنشر، وزير امورخارجه آلمان» تماس بگيرد و از او بخواهد كه پيغام مرا (صادق طباطبايي) به كاخ سفيد برساند و بگويد كه «من آماده‌ام تا با موافقت و حمايت مقامات تصميم گير در ايران در جلسه‌اي با نمايندگان پرزيدنت كارتر؛ شرايط ايران را براي آزادي گروگان‌ها مطرح كنم.» طباطبايي اين ماجرا را اين‌گونه روايت كرده است: چند ساعت بعد دكتر ريتسل، سفير آلمان در تهران به من خبر داد كه پرزيدنت كارتر از اين پيشنهاد خيلي استقبال كرده اما يك نگراني‌ هم دارد. نگراني او از اين بود كه در اين مدت، افراد زيادي مراجعه كرده و ادعا كرده بودند كه مساله گروگان‌ها را حل مي‌كنند. امريكايي‌ها هم با آنها وارد مذاكره شده بود اما سر بزنگاه معلوم مي‌شده كه پشت‌شان خالي است و بدون اطلاع مقامات تصميم گير اصلي وارد ميدان شده بودند. او به من گفت امريكايي‌ها گفته‌اند از كجا اطمينان حاصل كنيم كه شما پشت‌تان به عالي‌ترين مقامات تصميم‌گير در ايران گرم است؟ حرف‌شان معقول بود. براي همين او نزد امام رفت و گفت: پس از گفت‌وگو با شما با آلمان‌ها تماس گرفتم و آقاي كارتر پرسيده است كه از كجا بداند كه من با اطلاع و حمايت شما براي مذاكره مي‌روم و شما به نتايج مذاكرات صحه مي‌گذاريد؟ ايشان پرسيدند كه چگونه مي‌خواهي اطمينان بدهي؟ من گفتم: شما چند روز ديگر يك ديدار عمومي داريد، اگر در آن ديدار، اين چهار شرط خود براي آزادي گروگان‌ها را عنوان كرده و بگوييد كه اگر امريكا اين شروط را بپذيرد، مجلس مقدمات آزادي گروگان‌ها را فراهم مي‌كند، من به آنها خبر مي‌دهم كه در سخنراني چند روز بعد امام، شرايط آزادي گروگان‌ها اعلام خواهد شد. وقتي آنها در بيانات شما اين شروط را شنيدند، اين را بهترين نشانه بر اصالت ماموريت ‌خواهند دانست. امام اين مساله را تاييد كردند. روز قبل از ديدار عمومي امام هم بار ديگر اين موضوع را به ايشان يادآوري كردم. اتفاقا «هميلتون جردن»، سخنگوي كاخ سفيد در خاطراتش در اين باره نوشته است كه «اين پيام ما را خيلي دلگرم كرد و كارتر از اين كار خيلي خوشحال بود». تا اينكه روز موعود فرا رسيد و من به اتفاق پرزيدنت كارتر و با حضور مترجمين در اتاقي پاي سخنراني آقاي خميني نشستيم تا درجا سخنان وي را بشنويم و براي‌مان ترجمه شود. امام سخنانش را با مسائل معنوي و اخلاق آغاز كرد كه هيچ ربطي به موضوع گروگان‌ها نداشت. احساس كرديم كه دوباره سركارمان گذاشته‌اند و داشتيم افسرده مي‌شديم كه يك‌باره شنيديم كه امام اظهار داشت «و اما درباره مساله گروگان‌ها...» همگي نگاهي به يكديگر دوختيم. خيلي خوشحال شديم و سپس شنيديم كه امام شروط چهارگانه ايران را گفت و افزود كه اگر امريكا اين شروط را بپذيرد، مجلس مقدمات آزادي گروگان‌ها را فراهم مي‌كند. كارتر با شنيدن اين جملات رو به وارن كريستوفر كرده و مي‌گويد كه تو خودت برو و با نماينده ايران وارد گفت‌وگو و تعامل شو. پيداست كه جاي درستي آمده‌ايم. در نتيجه اين مذاكرات، چهار شرط ما با ملحقات آن پذيرفته شد. قرارشد آقاي كريستوفر نتيجه مذاكرات را به پرزيدنت كارتر ارايه دهد و ايشان موافقت خود را با آنها كتبا نوشته و امضا كند و به من بدهد تا من با بازگشت به تهران به مقامات مربوطه برسانم. دو روز بعد در دوسلدورف در هتل محل اقامت من از طريق وزارت خارجه آلمان آقاي شلاگ اينوايت پاكتي به من داد كه حاوي نامه 25 صفحه‌اي پرزيدنت كارتر بود كه ايشان در آن به پذيرفتن شرايط ما پرداخته و ضمنا ضرب الاجل زماني را تعيين كرده بود كه تا ماه اكتبر كه آغاز برنامه‌هاي انتخاباتي امريكاست اين مساله تمام شود. طبيعي هم بود كه چنين درخواستي بشود. ما هم مي‌خواستيم اين اتفاق هرچه سريعتر رخ دهد تا امتيازاتي را كه مي‌خواستيم، بگيريم. كارتر هم كه مي‌خواست دوباره انتخاب شود، حاضر بود امتيازات مورد درخواست ما را بدهد.» اما اين ماجرا به دليل اتفاقاتي ديگر به همراه تاخير ورود يك هفته‌اي صادق طباطبايي به ايران گويا به بن بست مي‌رسد. صادق طباطبايي اين ماجرا را اينچنين روايت كرده است: «من به محض ورود به ايران، لباس‌هايم را عوض كردم و به ديدن امام رفتم و گزارش كارم را دادم نامه كارتر را هم نشان دادم كه قرار شد آن را به آقاي هاشمي در مجلس برسانم. من اين پاكت را به آقاي هاشمي رساندم و اگرچه انتظار مي‌رفت كه مجلس به سرعت به آن رسيدگي كند اما مدام امروز و فردا مي‌شد و دستور كار مجلس به محض ورود به موضوع گروگان‌ها با عدم نصاب لازم روبه‌رو مي‌شد!»

رقابت با بني‌صدر در نخستين دوره انتخابات

در اولين دوره انتخابات رياست‌جمهوري، صادق طباطبايي كانديداي يكي از 96 نامزد انتخابات رياست‌جمهوري بود. جداي از او ابوالحسن بني صدر، احمد مدني، داريوش فروهر، صادق قطب زاده، حسن ابراهيم حبيبي، كاظم سامي، حسن آيت، صادق خلخالي، محمد مكري، صفر علي خليلي، از جمله نامزدهاي اولين دوره انتخابات رياست‌جمهوري در ايران بودند. صادق طباطبايي  تنها 50 هزار راي آورد. پس از راي نياوردن در انتخابات رياست‌جمهوري، صادق طباطبايي از فضاي سياسي ايران دور شد و ديگر كمتر كسي بود كه از او خبري داشت تا آنكه در گرماگرم جنگ ايران و عراق بار ديگر نام او بر سر زبان‌ها افتاد.

خريد اسلحه در زمان جنگ

او در اين مقطع در آلمان زندگي مي‌كرد و به تهيه اسلحه براي دولت ايران مشغول بود ولي در يك مورد خريد سلاح حرف و حديث‌هاي بسياري درباره تعداد سلاح‌ها منتشر شد كه مايه ناراحتي و دلخوري صادق طباطبايي شد. حتي تا سال‌ها بعد هم در اين باره علاقه نداشت تا سخن بگويد. شايد از معدود دفعاتي كه او درباره اين ماجرا لب به سخن گشود مربوط به سال 88 و گفت‌وگويي با فصلنامه يادآور باشد كه چنين توضيح داده است: «قطعا در كتاب خاطرات در اين باره بيشتر خواهم گفت. مثلا احضار آقاي ري شهري و آقاي صانعي توسط امام را مي‌توانم بيان كنم و اتفاقا مصر هستم با تمام جزييات بيان كنم.» هنگامي كه مصاحبه كننده يادآور مي‌شود: «البته آقاي ري‌شهري شما را تبرئه كرد» پاسخ مي‌دهد: «بله. ولي قبل از آن، يك سال و نيم دمار از روزگار من درآورد تا سند فوق محرمانه اداره پنجم ارتش پيدا شد.» توضيح او درباره سلاح‌هاي خريداري شده خواندني است و نشان مي‌دهد امام با وجود نسبت نزديك نه تنها با پيگيري موضوع در عالي‌ترين سطح مخالفت نمي‌كند بلكه وزير وقت اطلاعات مامور رسيدگي مي‌شود. ري‌شهري، وزير اطلاعات وقت درباره پرونده فوق گفته است: «فكر مي‌كردم احمد آقا به آقاي صانعي گفته پرونده را از ري‌شهري بگيريد ولي ديدم در حضور امام مي‌گويد بهترين فرد براي رسيدگي، خود ري شهري است و من فهميدم كه در مورد احمد آقا اشتباه مي‌كردم. خدمت امام گفتم: دادستان ارتش به اين پرونده رسيدگي مي‌كند. امام گفتند من ايشان را نمي‌شناسم ولي شما را مي‌شناسم. خودتان رسيدگي كنيد و خودم رسيدگي كردم و آقاي طباطبايي تبرئه شد.» صادق طباطبايي در همان گفت‌وگو مي‌گويد با اينكه ماجرا تمام شده بود و امام هم گفتند قضيه را تمام شده مي‌دانند اما ذهن من همچنان آشفته بود تا اينكه تيمسار ظهيرنژاد سندي نشان داد كه نشان مي‌داد فرماندهان 200 سلاح تحويل گرفته و رسيد داده بودند ولي ظهير نژاد گفت چون سند فوق‌محرمانه است فقط به امام ارائه مي‌دهم و از طريق احمد آقا به امام منتقل شد و من از همه نظر تبرئه شدم. اشاره صادق طباطبايي به قرارداد وزارت دفاع در دوران شهيد فكوري براي خريد 200 قبضه تفنگ ام- 106 امريكايي در مقابل نوع اسراييلي بود و چون قيمت نوع اسراييلي 26 هزار دلار و نوع امريكايي 32هزار دلار بود بحث‌هايي بر سر تعداد سلاح‌هاي تحويلي درگرفت. نكته قابل توجه اينكه ظاهرا تخلف در پرونده مشابه ديگري رخ داده و يكي از تيمسارهاي زمان شاه واسطه خريد همين تعداد شده و كمتر تحويل داده بود.

سكوت طولاني تا انتخابات 88

 صادق طباطبايي پس از آن كمتر در فضاي سياسي ديده شد و ترجيح داد تا سكوت كند. اگر حرفي هم مي‌زد بيشتر درباره امام موسي صدر و امام و انقلاب بود. با رحلت سيد احمد خميني مواضع بيت امام بيشتر از سوي صادق طباطبايي اعلام مي‌شد تا برخي از او با عنوان سخنگوي بيت امام ياد كنند. صادق طباطبايي در تمامي اين سال‌ها سكوت كرد تا آنكه سال 88 فرارسيد و شايعات احتمال كانديداتوري او در اين انتخابات قوت گرفت. اين شايعات در آن روزها آنچنان جدي شد كه برخي حتي از رد صلاحيت سيدصادق طباطبايي سخن گفتند اما در نهايت، از آنجايي كه او عموي عروس محسن رضايي بود تلويحا از محسن رضايي حمايت كرد و در نهايت دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام طي حكمي اين عضو بيت امام را به عنوان رييس ستاد ايرانيان خارج از كشور و عضو شوراي برنامه‌ريزي راهبردي خود منصوب كرد. لزوم تشكيل دولتي با حضور همه نيروهاي متعهد به اصول انقلاب و نظام دليل پيوستن صادق طباطبايي به ستاد محسن رضايي اعلام شد. همين بود كه او در همان ايام و طي گفت‌وگويي گفت: «من در همان زماني كه ايشان اين تئوري را مطرح كرد، با ايشان به گفت‌وگو نشستم و در خلال اين جلسات بود كه متوجه شدم، براي عملي ساختن آن نيز راهكارهاي عملي و منطقي وجود دارد.» صادق طباطبايي در پاسخ به اين سوال هم كه در صورت پيروزي رضايي، در چه عنواني به او كمك خواهيد كرد، گفته بود: «در زمينه سياست خارجي و روابط بين‌الملل يا در فضاهاي فرهنگي و هنري اگر بتوانم با تيم ايشان كار مي‌كنم، البته نمي‌توانم در حال حاضر حوزه يا محوري را تعيين يا حذف كنم.»

اعتراض به ماكت مقوايي امام

بعد از انتخابات 88 و افزايش بيماري صادق طباطبايي كمتر كسي يادي از او مي‌كرد تا آنكه بهمن ماه 1390 رسيد و مراسم نماديني از بازگشت امام به ايران برگزار شد. در بازسازي اين مراسم تصويري مقوايي از امام(ره) تهيه شده بود و در مسير بازسازي شده از ورود امام حمل مي‌شد. صادق طباطبايي در صفحه اجتماعي اينترنتي خود در‌اين‌باره نوشت: دلم گرفت از اين كم‌ذوقي در مراسم نمادين ورود امام به ميهن. از ديدن اين تصاوير دلم گرفت از اين همه بي‌ذوقي و كج‌سليقگي؛ آيا نمي‌شد از يكي از هنرمندان با ذوق اين فن كمك و مشورت خواست و طرحي متناسب با شكوه آن روز ارايه داد؟

مرگ خاموش

صادق طباطبايي طي دو سه سال گذشته به دليل بيماري سرطان كمتر حتي حاضر به ديدار و گفت‌وگو با رسانه‌ها شد. او سال پيش به مناسبت 40 ساله شدن دخترش و براي شركت در آييني به همين بهانه به آلمان رفت و هنگامي كه خانم دكتر سرفه‌هاي پدر را ديد و طبيعي ندانست، درنگ نكرد و پدر را به بيمارستان محل كار خود برد و آنجا دريافتند كه به سرطان ريه مبتلاست و اندكي بعد نوبت به شيمي‌درماني رسيد و در مراجعت به ايران نيز ادامه رسيدگي را برادرش -  دكتر عبدالحسين طباطبايي – برعهده گرفت كه از پزشكان و جراحان حاذق و مشهور است و پيوند خانواده محسن رضايي با خانواده امام از طريق اين طباطبايي شكل گرفته است. صادق طباطبايي سرانجام در دوم اسفند 1393 درگذشت .

 

رابط امام با انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان خارج از ايران

محمد  هاشمي

صادق طباطبايي از نيروهاي فعال و مبارز در خارج از كشور بود. سابقه آشنايي من با ايشان به سال 1348 بر مي‌گردد. وقتي در اين سال من به امريكا سفر كردم، تشكيلاتي مثل انجمن اسلامي براي گروه‌هاي فارسي زبان در اين كشور كم‌تر بود و در برخي مناطق اصلا وجود نداشت. من با آيت‌الله بهشتي در اين باره مكاتبه‌اي داشتم. در آن زمان شهيد بهشتي در مسجد هامبورگ در آلمان فعاليت مي‌كردند. من براي فعال شدن انجمن‌ها و تشكل‌هاي اسلامي در امريكا از ايشان درخواست كمك كردم و همچنين از ايشان در مورد تشكيلات اسلامي مورد نياز دانشجويان مسلمان امريكا مشاوره گرفتم. آيت‌الله بهشتي در پاسخ به نامه من چندين نفر را در امريكا معرفي كردند و همين‌طور شماره و آدرس صادق طباطبايي را براي من فرستادند و در نامه قيد كردند كه ايشان مسوول ارتباطات انجمن اسلامي دانشجويان در اروپاست تا من از طريق ارتباط با صادق طباطبايي مقدماتي را براي تشكيل انجمن ايرانيان مسلمان امريكا فراهم كنم. ارتباط من با ايشان از طريق آيت‌الله بهشتي و به همين دليل آغاز شد. من هم به اقتضاي موارد و مسائلي كه پيش مي‌آمد با ايشان در ارتباط بودم و از ايشان مشورت مي‌گرفتم، بعد از آن سفري به آلمان داشتم. در اين سفر آقاي طباطبايي را ملاقات كردم. ايشان در آلمان اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان ايراني در اروپا را مديريت مي‌كردند كه بسيار سامان يافته و شكل گرفته و فعال بود. آقاي طباطبايي هم در آن زمان در اين اتحاديه فعاليت زيادي داشت. از سويي ايشان به اقتضاي نسبتي كه با آقاي صدر در لبنان داشت و همچنين ارتباط خويشاوندي با مبارزين در لبنان و خاورميانه هم در ارتباط بودند. زماني هم كه امام در نجف بودند باز هم به دليل ارتباط و خويشاوندي كه با سيد احمد خميني داشتند پل ارتباطي بسيار خوبي بين اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان و حضرت امام بودند. صادق طباطبايي در همان زمان جواني هم فرد بسيار مستعد و فعالي بود كه بيشترين دوران فعاليت و مبارزه‌شان در خارج از كشور گذشت و به همين دليل يكي از مهم‌ترين نقش‌ها را در ارتباط دادن سازمان‌ها و انجمن‌هاي اسلامي در اروپا و امريكا با خاورميانه و نجف را داشت. بعد از انقلاب هم رابطه آشنايي و دوستي ما برقرار بود. البته بعد از انقلاب هم ايشان مدتي سمت سخنگويي دولت را بر عهده داشتند اما بعد از آن مسووليت اجرايي نداشتند كه البته به دليل نزديكي ايشان به بيت امام از داشتن سمت اجرايي هم منع شده بودند، اما همواره به عنوان يك فرد مطلع در مسائل گوناگون و مشاور در نظام حضور داشتند و هر از گاهي هم به عنوان نماينده براي حل مشكل يا رساندن پيغامي از وجود ايشان استفاده مي‌شد.

 

معتمد دو امام

سيد صادق خرازي

صادق طباطبايي كه رحمت بر او باد شخصيتي مهربان و سياستمداري با جهان‌بيني كاملا مشخص و باز بود كه بيش از شش دهه از عمر خود را وقف كار سياسي و اجتماعي كرد. اگر چه او يك متخصص علم شيمي بود اما سياستمداري بود كه به عنوان يكي از چهره‌هاي مورد اعتماد حضرت امام و امام موسي صدر در اروپا جا افتاد. او يكي از كساني بود كه در عرصه مطالعات علمي و فرهنگي نقش داشت و از بنيانگذاران اتحاديه‌هاي انجمن اسلامي در اروپا بود. همچنين به دليل قرابتي كه با مرحوم امام موسي صدر داشت توانسته بود موقعيت ويژه‌اي را در آن مقطع به دست آورد و به همين دليل نيز كارهايي به عهده داشت كه تنها از عهده خودش برمي‌آمد. آن مرحوم به دليل ارتباط سببي و نسبي كه با حضرت امام داشت از ديگر مبارزان تاريخ ايران متمايز شده بود. ويژگي‌هاي شخصيتي او باعث مي‌شد درهاي بسته فراواني در برابرش باز شود. شخصيت او همچنين به گونه‌اي بود كه انسان احساس مي‌كرد او يك موجود جهاني است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها