تجربه ريزگردها سخني با شهروندان خوزستاني
تا وقتي كه از نزديك هواي آلوده به ريزگردها را تجربه نكنيم و آنها را به درون ششهاي خود فرو ندهيم، نميتوانيم درك دقيقي از وضعيت و احساس ساكنان منطقهاي كه دچار اين مشكل شدهاند داشته باشيم.
البته استنشاق ريزگردها فقط يك وجه ماجراست. مسائل ديگر آنكه خاكآلودگي زندگي و نيز مشكلات موجود در ميدان ديد و تصادفهاي ناشي از اين امر و... و از همه مهمتر اثرات رواني ناخوشايند آن نيز بايد مدنظر قرار گيرد. ولي در اين ميان يك مساله بسيار مهمتر از هر چيز ديگر است و آن اينكه هر شهروند ايراني ساكن در خوزستان يا ديگر مناطق آلوده به ريزگردها، دوست دارد تا ببيند كه دولت و ساير شهروندان كشور در برابر اين رويداد چه واكنشي از خود نشان ميدهند؟ حتي اگر نتوان كار چنداني كرد، واكنش آنان به لحاظ سياسي و رواني مهم است. اين قاعده در مورد ساير حوادث همچون سيل و زلزله نيز وجود دارد. ميگويند وقتي هواپيماهاي جنگنده دشمن حمله ميكنند، اگر موشك يا توپ ضدهوايي نداريد، اگر فقط يك كلت هم داريد آن را به سوي هواپيما نشانه رفته و شليك كنيد، هرچند همه ميدانند كه اين شليك هيچ اثري بر هواپيما ندارد و شايد فقط نوعي اتلاف فشنگهاي موجود تلقي شود. ولي مساله فقط ساقط كردن هواپيماي دشمن نيست، مساله اثبات زنده بودن و مقاوم بودن مردم و سربازاني است كه مورد حمله قرار گرفتهاند. اين وجه ماجرا بسيار مهم است؛ اينكه همه ما در ايران حس كنيم هنگام مصايب واجد درد و احساس مشتركي هستيم. با اين مقدمه ميتوان از مردم و هموطنان خوزستاني پرسيد كه شما طي سالهاي گذشته، چندين بار با تجربه ريزگردها مواجه شدهايد. هرچند شدت هركدام با يكديگر كمابيش تفاوت داشته ولي اصل ماجرا يكسان بوده است. ولي در عين حال نحوه برخورد دولت مركزي و افكار عمومي نسبت به اين ماجرا فرق داشته است و اينبار شاهد اهميت يافتن مساله در سطح كلان و نيز افكار عمومي و رسانهها بوديم. نمايندگان دولت به آنجا رفتند، در تهران هم بحثها پيگيري شد. حال ميتوانيم اين مورد را مقايسه كنيم با نوبتهاي پيشين در دولت قبلي و اينكه در آن زمان چه اتفاقي افتاد و چه واكنشي را شاهد بوديد؟ روشن است كه دولت موجود واكنش مطلوبتري داشته است و قابل مقايسه با واكنش دولت قبلي نيست. چرا؟
دليل اصلي آن توزيع قدرت و عدم تمركز آن در وضعيت جديد پس از 24 خرداد است. در سالهاي گذشته، مجلس، رسانهها و ساير نهادهاي رسمي و غيررسمي يا در محاق بودند يا در خدمت دولت. ولي اينبار شاهديم نمايندگاني كه در گذشته سكوت همراه با تاييد دولت را پيشه ميكردند، اينبار چگونه رفتار ميكنند؟ واكنش رسانهها و دولت و نيز مردم خوزستان را هم ديديم. دولتي كه منطق توزيع قدرت را بپذيرد به ناچار به پرسش كشيده خواهد شد و بايد به پرسشهاي مقدر از طرف جامعه پاسخ نيز بدهد.
علت ديگر كه مرتبط با علت پيشين است، وجود دولت پاسخگو است؛ دولتي كه حضور نهادهاي مدني را بپذيرد و استقلال و اختيارات نهادهاي رسمي را به رسميت بشناسد و احترام بگذارد به معناي دقيق خود را براي پاسخگو بودن نيز آماده كرده است، حتي اگر دوست نداشته باشد كه پاسخگو شود، چارهاي جز پاسخگويي ندارد.
علت سوم نيز پرسشگر شدن مردم و جامعه مدني است. در واقع روي ديگر سكه پاسخگو شدن دولت، پرسشگر شدن مردم است. نحوه واكنش رسانهها و نيز مردم، به خوبي نشان داد كه دولتها در برابر پرسشگري مردم چارهاي جز پاسخگويي ندارند.
علت چهارم كه اهميت آن نيز كم نيست، كمك رسانههاي جديد و شبكههاي اجتماعي در فضاي مجازي است كه انحصار خبري را شكسته است و مردم در هر نقطه و هرجا تبديل به رسانه شدهاند، هم خبر توليد ميكنند، هم آن را منتشر ميكنند و هم درباره آن نظر ميدهند. در حوادث ريزگردها، بيشتر تصاوير استفاده شده در رسانهها از طريق اين شبكهها در اختيار ديگران قرار گرفت.
اگر ريزگردها قابل حل باشد يا حداقل اينكه بتوان آن را تخفيف داد فقط در چنين فضايي انجام شدني است. پس فرق ميان يك دولت مبتني بر تقسيم قدرت را كه خواهناخواه پاسخگو خواهد شد با يك دولت متمركز كه هيچ بخشي از قدرت را تقسيم نميكند، در چنين حوادثي ميتوانيم ببينيم. آنان كه گمان ميكنند با كنار زدن مردم و نيز با تمركز قدرت و شب و روز كار كردن ميتوانند مشكلات كشور را حل كنند، اگر صادق باشند، در مسير نادرستي هستند، هرچند كه بيشترين شك به صداقت آنان است. اين تجربه مهمي براي فعالان منطقهاي است كه گمان ميكنند فقط از طريق طرح مسائل منطقهاي ميتوانند اهداف خود را پيش ببرند در حالي كه هر گونه موفقيت منطقهاي مستلزم اصلاحات سياسي در سطح بزرگتر است و نگاه ملي لازمه موفقيتهاي منطقه و محلي است.