گرما در زمستان
حسن لطفي
عمر 36ساله جشنواره فيلم فجر براي يك رويداد هنري عمر كمي نيست. شايد در بين كساني كه امسال وارد سينماهاي نمايشدهنده فيلمهاي اين جشنواره ميشوند افراد زيادي باشند كه وقتي در سال 1361 اولين جشنواره برگزار شد هنوز به دنيا نيامده بودند. شايد هم در بين اين بينندگان، شيفتگاني باشند كه از همان اولين دوره، مشتري پروپاقرص جشنواره شدهاند. شيفتگاني كه در سالهاي مختلف براي تماشاي فيلمهاي ايراني و خارجي ساعتها توي صف ايستادهاند. البته اين اتفاق ِ ايستادن در صف مربوط به سالهايي است كه سينما رقيب قدرتمندي به نام سينماي خانگي نداشت و فيلمهاي روز و قديمي دنيا با بهترين كيفيت در دسترس نبود. فيلمهايي كه بدون مميزي و در هرساعتي از شبانهروز امكان اكرانش فراهم است. البته اين نوع از نمايش فيلم با تمام جذابيتهايي كه دارد، نتوانسته و نخواهد توانست يكي از مهمترين ويژگيهاي نمايش فيلم در سالنهاي سينما را از آن خود كند. منظورم ايجاد حس مشترك با ديگران است. ديگراني كه وقتي توي تاريكي سالن كنار هم نشستهاند، نوري كه از پشت سرشان روي پرده ميتابد آنقدر جذبشان ميكند كه اگر كسي پايشان را هم لگد كند متوجه نميشوند. سالن سينما امكان با هم خنديدن، با هم گريستن، با هم هيجانزده شدن، با هم غافلگير شدن و با هم حيرت كردن را فراهم ميكند. امكاني كه اگر چه به خاطر تفاوت فيلمها هميشگي نيست اما چندان هم دور از دسترس نيست. شايد به خاطر همين خصوصيت ارزشمند سالنهاي سينماست كه هنوز جشنواره فيلم فجر قادر است سرماي زمستان را با گرماي استقبال مخاطبانش پس بزند. مخاطباني كه بعضيهاشان حس خوبِ فيلم ديدن جمعي را با گفتوگوهاي سرپايي (داخل صف يا درون سالن انتظار سينما) كامل ميكنند. علاوه برآن رقابت بين فيلمها نيز اين امكان را فراهم ميسازد تا حس كنجكاوي، پيشگويي و پيشبيني بينندگان پيگير تحريك شود و حاشيه جشنواره به كمك رونق سينما بيايد.