سربازبازي در زمان صلح
اسدالله امرايي
«صداي ناقوس ساعت هفت از يكي از برجها شنيده شد. آفتاب داشت به تپهها نزديكتر ميشد. تپههايي كه اكنون با آبي آسمان همرنگتر شده بودند و ديگر به سختي ميشد ميان آنها و ابرها فرقي گذاشت. از درختان حاشيه جاده عطري شيرين به مشام ميرسيد. باد عصرگاهي علفهاي كوتاه دامنه مرغزار دو سوي جاده را شانه ميزد؛ و ميشد ديد كه چه لرزان زير دستان ناديدني و آرام و بزرگش موج برميداشتند. قورباغهها در دوردست قورقور ميكردند. زني جوان از پنجره باز يكي از كلبههاي زرد پررنگ و كوچك حومه شهر به خياباني زل زده بود. با اينكه كارل يوزف هرگز او را نديده بود، سلامي سنگين و سراپا احترام به او كرد. زن با اندكي اكراه به نشانه تشكر سرجنباند. به نظرش آمد كه تازه پس از آن سلام با خانم اسلاما وداع كرده بود. زن، غريب و آشنا، چون قرارگاهي مرزي، ميان عشق و زندگي ايستاده بود. پس از سلامدادن به او احساس كرد از نو به زندگي بازگشته است. بر شتاب گامهايش افزود. راس ساعت يكربع به هشت به خانه رسيد و بازگشتش را مردانه و بيرمق و كوتاه و قاطعانه به پدر اعلام كرد.» مارش رادتسكي مشهورترين اثر يوزف روت و نيز آخرين رماني است كه او پيش از مهاجرت به پاريس نوشت. اين رمان با ترجمه محمد همتي در نشر نو منتشر شده است و از مطرحترين رمانهاي آلماني قرن بيستم است. ماريو بارگاس يوسا آن را از بهترين رمانهاي سياسي ميداند و سور بز را از آن الهام گرفته است. روت روايت زندگي سه نسل از خانواده فون تروتا را، كه عمري را در خدمت به امپراتوري اتريش مجارستان گذراندهاند، دستمايه روايت فروپاشي اين امپراتوري بزرگ قرار ميدهد. پدربزرگ، جان امپراتور را در نبرد سولفرينو نجات داده، پسر كارمندي عاليرتبه و نوه افسر ارتش است. نام كتاب، مارش رادتسكي، برگرفته از قطعه بسيار معروفي است كه يوهان اشتراوس پدر موسيقيدان و آهنگساز اتريشي به افتخار ژنرالِ برجسته ارتش امپراتوري، ژوزف رادتسكي ساخته است. اين مارش كه در جاي جاي داستان مترنم ميشود، به طور مرتب زير بالكن خانه آقاي بخشدار نواخته ميشود و از همانجا به يكي از ماندگارترين خاطرات كارل يوزف تبديل ميشود. مارشي كه در جهان آنقدر نواخته شده كه در همه كشورها شناختهشده است. عنصر ديگري كه در خاطرات كارل يوزف حضوري پررنگ دارد پرترهاي از پدر بزرگ او، قهرمان سولفرينو است. محمد همتي، مترجم رمان دومين نشان ابوالحسن نجفي را به خاطر
اين ترجمه گرفت.