سازمان سنجشهاي موازي
محسن طلاييماهاني
والراشتاين در كتاب پرمغزش «نظام جهاني مدرن» از سده شانزدهم در اروپا ميگويد كه كمكم چهره يك جريان اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي قدرتمند جهاني شكل ميگيرد و محصول آن نظامي ميشود كه اكثر جوامع و كشورها را به دنبال خود كشيده و از منافع، ظرفيتها و امكانات آنها براي رشد و قدرتمند شدن خود استفاده ميكند. او همچنين تاكيد ميكند كه اين جامعه و ارگانيسم اروپايي كه قرار بود به منافع بسياري دست يابد و سردمدار ساير نظامهاي حكومتي و جوامع مختلف شود مهمترين و اساسيترين ويژگياش برخلاف تصور عام و متداول در فضاهاي آكادميك و دانشگاهي ما «دولتسالاري» و «مصلحت دولت» بوده است. منظور از دولتسالاري يا Statism به تعبير والراشتاين اين است كه دولت، اقتصاد يا سياست اجتماعي يا هر دو را تا حدي تحت نظارت خود درآورد. دولتسالاري دقيقا در برابر اقتدارگريزي قرار ميگيرد. به بيان ديگر پرهيز از هرگونه موازيكاري، آشفتگي، عدم شفافيت و رازآميزي از مقدمات رشد و تعالي توام با تداوم در هر يك از مقولات نظامهاي اجتماعي و اقتصادي است. اكنون با اين مقدمه به سراغ نظام آموزشي كشور ميرويم. اگر بپذيريم كه نظام آموزشي كشور يكي از نظامهاي مهم و تاثيرگذار با دامنه و عمق اجتماعي و فرهنگي بسيار در جامعه ايران است لازم است به يك ضرورت آشكار بپردازيم. پرهيز از چندگانگي، موازيكاري، آشفتگي و ندانمكاري.
اگر قرار باشد نظام آموزشي كشور سامان درست و پايداري بيابد بايد به حوزههاي آزموني و سنجش در اين نظام توجه و دقت كافي داشته باشيم. اين نظام نيازمند تقويت و حمايت از سازمان سنجش آموزش كشور به منزله يك واحد قدرتمند، معتبر و استاندارد است.
البته نقد و بازنگري در برخي سياستگذاريها، مواضع و اقدامات سازمان سنجش ضرورتي است انكارناپذير كه در جاي خود قابل بحث است اما ايجاد هرگونه نهاد و دستگاه موازي مانع سياستگذاري متحد، مقتدر و علمي در نظام سنجش، ارزيابي و آزمونهاي ملي و بينالمللي كشور خواهد شد.
معنا ندارد مركز آزمونسازي در دانشگاه آزاد اسلامي و اخيرا نهادي مشابه در وزارت بهداشت، درمان و آموزش كشور به طور موازي اقدام به برگزاري آزمونهاي ملي و سنجش آموزش كشور كنند. چطور ممكن است با سازمان سنجش آموزش كشور كه دهها سال تجربه دارد و انواع مصوبات و آييننامههاي قانوني در مجلس شوراي اسلامي، شورايعالي انقلاب فرهنگي و دولت را پشت سر گذاشته است و اكنون به چنان پختگي و بلوغي رسيده است كه ميتواند مسووليت برگزاري، نظارت و ارزيابي آزمونهاي مختلف در دستگاهها و نهادهاي مختلف را به عهده بگيرد، چنين برخوردي شود؟ آيا اقدامات عجولانه و به دور از تدبيري كه منجر به خلع يد اين سازمان ميشود و اختصاص بودجههاي هنگفت و نيروي انساني اضافي در ساير سازمانها و نهادهاي موازي منطقي و درست است؟
چرا وقتي چنين تجربه ارزشمند و پربهايي در اختيار ما قرار گرفته است آن را با انواع روشها، تصميمات و اقدامات نابخردانه تضعيف، تقليل و در نهايت تخريب ميكنيم. مگر اقتدار و رشد يك نظام به ويژه يك نظام آموزشي در گرو تجميع تجارب، وحدت تصميمگيري و سازماندهي در سياستگذاري و اجرا نيست؟
استاد دانشگاه