فوتبال تقابل خير و شر نيست
رضا سالار
از روز پيدايش فوتبال تا به امروز و حتي تا روزي كه اين ورزش ادامه داشته باشد، فوتبال يك بازي است كه دو طرف ماجرا براي بردن بازي ميكنند. مانند كودكاني كه در بازيهاي روزمره خود ميخواهند عروسك يا كيك را براي خود نگه دارند. حتي اگر اين بازي به تقابل بين صنعت و سياست بدل شود، باز هم يك بازي است. جايي كه دو تيم با هم بازي ميكنند. تنها تفاوتي كه روزبهروز در اين فوتبال در حال تغيير بوده، تغيير مخاطب بوده. روزي كه دو گروه داخل زمين بازي كردند تا يك تفريح متفاوت را تجربه كنند تا به امروز كه اين تفريح به روي سكوها و خانهها و حتي به پشت ميز سياستمداران رسيده، فوتبال، فقط فوتبال بوده است. هر جايي كه اين فوتبال فراتر از اين بازي شد، تقابلها به جاي بازي، به يك جنگ خاتمه يافت. جنگها در طول تاريخ برنده و بازنده قطعي داشته. خون و خونريزي و هزينههاي بيبرگشت داشته. اما در فوتبال هيچ برنده و بازنده ابدي وجود ندارد. برنده امروز كه سر به آسمان ميزند، فردا يك بازنده است و بازنده امروز ميتواند فردا برنده شود.
جالب اينكه خود فوتباليستها كمتر دغدغه خارج از زمين دارند. آدمهاي خارج از زمين هستند كه اين تقابل را بيپايان ميدانند. اين بازي يك مسابقه بچگانه است كه نبايد به تقابل خير و شر تبديل شود. فرقي هم نميكند كه چند سالهاند. امروز كه علي كريمي نقش خير و فدراسيون و كي روش در نقش شر نشان داده ميشوند را بگذاريد كنار ۶ ماه پيش كه همين فدراسيونِ مملو از تهمت و كي روش بياخلاق، نقش منجي را داشتند. نبايد فراموش كنيم كه آوار كردن ديوار فوتبال، آسيبش تنها براي فدراسيونيها و كيروش نخواهد بود. همه آنهايي كه زير اين ديوار ايستادهاند خراب ميشوند. و بدتر آنها كه تماشاگر اين تقابل هستند. همانهايي كه قرار است باني بيشتر اين جذابيت باشند. همانهايي كه مدام بر طبل غيبتشان در استاديومهاي ورزشي ميزنيم.
اين چند خط در حمايت از فدراسيون و كيروش و تقبيح كار علي كريمي نيست. بلكه ميخواهد يادآوري كند اين بازي را تنها يك بازي بدانيم. در اين مسابقه يك نفر ميبازد و يك نفر برنده است. امروز ميتوان تمام مدارك كريمي را شامل مطالبي دانست كه اگر نگوييم همه؛ بايد گفت خيليها ميدانستند. بيان آن هم جسته و گريخته در محافل خصوصي و عمومي و رسانهاي مطرح شده بود. اگر فدراسيون پاسخ نداده بود يا از كنار آن رد شده بود دليلي بر صحت يا غلط بودن آن نيست. اين درد بزرگي است كه كسي خود را در قبال وظايفش پاسخگو نميداند و اگر يك نفر داد زد ميشود منجي! اما مساله اين است كه چرا تمام اين مطالب را كريمي يا كريميها در بزنگاههاي خاصي مطرح ميكنند. قلعهنوعي، دايي، مايلي كهن و خيليهاي ديگر با نتايج تيمهايشان زبانشان هم باز و بسته شده. آيا اينها ربطي به نتيجهگيري تيمهاي تحت هدايتشان دارد؟آيا اينها ربطي به دوري از زمين چمن و خالي شدن از مصاحبهها دارد؟ چرا امثال هاشميان و مهدويكيا و مجيدي كه در لفافه به مشكلات فوتبال ايران اشاره كردند و از هدايت تيمها شانه خالي ميكنند با اين رگ گردن بيرون زدن حرف نزدند؟ آيا آنها افرادي بزدل و ترسو هستند كه عافيتطلبي ميكنند؟ شايد آنها گمان ميكنند كه در جايي ديگر و به نوعي ديگر براي اين فوتبال كار كنند. شايد يكي دارد نسل آينده را با شخصيتتر و حرفهايتر آموزش ميدهد و ديگري مديريت را ميآموزد كه روزي مجبور نشود اينگونه گوشه رينگ گير كند؟ فوتبال، فوتبال است. تقابل خير و شر نيست. تمام اين ماجراها بايد در اندازه يك ورزش خلاصه شود و يك رويداد هيجانانگيز را بدل به يك ماجراي سياسي و امنيتي نكند. بگذاريد هنوز از شادي گلها لذت ببريم و خيال نكنيم كسي، جايي، گلها را براي تيمي يا پولي را براي كسي جاسازي كرده.