يك نامه خواندني
سيدعبدالجواد موسوي
هنوز از خاطر نبردهام كلام آن بزرگواري را كه در ستايش رضا داوري اردكاني فرمود: داوري زمينه تفكيك تكلم از وراجي را براي ما فراهم ساخت. آنكه با كلمه نسبتي عميق دارد لزوما نبايد در يك دانشگاه معتبر سخنراني كند يا كتابي حجيم فراهم آورد تا ديگران متوجه اهميت سخنش شوند. گاه حتي با نوشتن يك نامه ساده هم ميتواند اهل معرفت را به تامل وادارد و زمينه نزاعهاي فلسفي و كلامي را فراهم آورد. نامه كوتاهي كه اخيرا دكتر داوري به بهانه عذرتقصير از عدم شركت در نشست علوم ديني و علوم انساني اسلامي به دبيرخانه اين همايش نوشته نمونه بارز آن چيزي است كه عرض كردم. نامهاي كه واژه واژهاش از صافي ذهن و ضمير مردي گذشته است كه اگرچه هيچگاه به تيتر يك روزنامهها بدل نشده اما سالهاست فارغ از سوداي سياستزدگان به اصليترين مسائل انسان ايراني ميپردازد. از فوتبال گرفته تا اسلامي شدن علوم. از ترافيك گرفته تا نسبت ما و توسعه. از تغيير كتابهاي درسي گرفته تا جهاني شدن. اگر در اين ستون مجال انتشار آن نامه كوتاه بود ترجيح ميدادم به جاي اباطيل هميشگي، آن نامه را منتشر كنم بلكه همه باهم دوكلام حرف حساب بشنويم اما متاسفانه اين كار امكان پذير نيست. اميدوارم همكاران من در بخش انديشه روزنامه اعتماد جبران مافات كنند و درباره اين نامه بيشتر از اينها حرف بزنند. غرض اينكه در ميان اين همه اخبار مايوسكننده و تلخ و دشنامهاي مجازي و حقيقياي كه صبح تا شب مجبوريم بشنويم، گاهي خواندن چندكلمه حرف حساب چه قدر ميتواند حالمان را خوش كند. راستي همين چند خط، حسابي كاسبكاراني را كه همواره ميخواهند با پسوند اسلامي، متاعي قلابي را عرضه كنند بر سر خشم آورده. آنها كه با آزادي و زيبايي همواره سر ستيز دارند از اينكه رييس فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي شعارهاي سطحي و سياسي آنها را مورد پرسش قرار داده و در مقام دفاع از آنان برنيامده، سخت برآشفتهاند و همين موضوع اين نامه را خواندنيتر ميكند.