برخيز و اول بكش (8)
در خون و آتش - هستههاي ترور
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
بارگيورا در وهله اول يك جنبش مردمي بود. اما هر چقدر كه يهوديهاي بيشتري از روسيه و اروپاي شرقي در سال به فلسطين ميرسيدند – بين سال 1905 تا 1914 ,35 هزار يهودي وارد شدند – با خودشان آن فلسفه عملگرايي صهيونيسم را ميآوردند.
همچنانكه يهوديهاي بيشتري كه همفكري زيادي با صهيونيسم عملگرا داشتند وارد «ايشوو»، نامي كه به جامعه يهودي در فلسطين داده شده بود، ميشدند اساسنامه جنبش بارگيورا هم در سال 1909 براي تبديل شدن به حاشمور (نام عبري محافظ) خشنتر و بهطور وسيع بازنگري شد. تا سال 1912، حاشمور از 14 شهركنشين محافظت ميكرد. با اين حال اين جنبش حالت تهاجمي خود را البته به صورت محرمانه توسعه ميداد تا براي آنچه صهيونيستهاي عملگرا آن را به عنوان جنگ اجتنابناپذير براي كنترل فلسطين ميديدند قابليتها را افزايش دهند. بنابراين حاشمور خودشان را هستهاي براي ارتش و اطلاعات آينده ميديدند.
هواداران حاشمور سوار بر اسبهاي خودشان به چند شهركنشين عرب هجوم بردند تا ساكنان آن را كه به يهوديها آسيب زده بودند، تنبيه كنند؛ گاهي اوقات آنها را مورد ضرب و شتم قرار ميدادند و گاهي اوقات هم آنها را اعدام ميكردند. در يك مورد حاشمور در مجمع محرمانهاي كه از اعضا تشكيل شده بود تصميم گرفت تا يك پليس باديه نشين به نام عارف الارسان كه به تركها كمك ميكرد و زندانيان يهودي را شكنجه ميكرد، حذف كنند. او در ژوئن سال 1916 با شليك گلوله كشته شد.
حاشمور نيز هيچوقت در استفاده از قدرت خود براي اعمال اقتدار بر ديگر يهوديها عقبنشيني نكرد. طي جنگ جهاني اول، حاشمور بهطور خشونتآميزي با گروه نيلي (NILI) كه يك شبكه جاسوسي از يهوديان بود كه براي بريتانيا در فلسطين امپراتوري عثماني فعاليت ميكردند، مخالفت ميكرد. وقتي كه آنها در متوقف كردن عمليات گروه نيلي يا تحويل دادن ذخاير سكههاي طلايي كه آنها از بريتانيا ميگرفتند شكست خوردند، تلاش كردند كه جان يوسف ليشانسكي، يكي از اعضاي آن گروه را بگيرند اما فقط او را توانستند زخمي بكنند.
در سال 1920 حاشمور تحولي ديگر كرد و به گروه حگانه (در عبري به معناي «دفاع») تبديل شد. با آنكه گروه حگانه مشخصا قانوني نبود اما مقامات بريتانيايي كه بر اين ناحيه براي تقريبا سه سال حاكم شده بودند گروه حگانه را به عنوان يك بازوي دفاعي شبهنظامي ايشوو تحمل كردند. هيستادروت، اتحاديه سوسياليستي كارگري يهوديها در اسراييل كه همان سال بنيان گذاشته شد و آژانس يهود كه يك گروه مقتدر و خودمختار وابسته به ايشوو بود كه چند سال بعد تاسيس شد هر دو توسط ديويد بن گوريون اداره ميشد كه بر اين سازمانهاي مخفي فرماندهي ميكرد.
بن گوريون كه با نام ديويد يوسف گرون در پلوريسك لهستان در سال 1886 متولد شد، از همان اوان كودكي به عنوان يك فعال صهيونيست جا پاي پدرش گذاشت. در سال 1906 او به فلسطين مهاجرت كرد و به خاطر كاريزما و عزمي كه داشت با وجود جوانياش يكي از رهبران ايشوو شد. او سپس نام خود را به بن گوريون كه نام يكي از رهبران قيام عليه روميها بود، تغيير داد.
حگانه در سالهاي اوليهاش تحت تاثير روح و تمايل خشن حاشمور بود. در اول ماه مه سال 1921، عربها در يك حمله 14 يهودي را در يك خوابگاه مهاجران در يافا قتلعام كردند. بعد از آنكه حگانه متوجه شد كه يك افسر پليس عرب به نام «توفيقبي» در حمله به اين خوابگاه كمك كرده است يك تيم را براي پايان كار او فرستاد و در 17 ژانويه سال 1923 او را در وسط يك خيابان در تلآويو به قتل رساندند. بر طبق گفتههاي يكي از افراد درگير در اين ماجرا «به عنوان يك افتخار» او را از جلو با گلوله زدند نه از پشت سر «تا به عربها نشان دهيم كه كار آنها فراموش نميشود و روز آنها هم خواهد رسيد حتي اگر تاخير داشته باشد.»
اعضاي حاشموري كه حگانه را در آغاز رهبري ميكردند، تمايل داشتند كه حتي عليه يهوديان همكار هم عمل خشونت باري انجام دهند. يعقوب هان متولد آلمان – يك يهودي ارتدكس – در اوايل دهه 1920 در بيت المقدس زندگي ميكرد. او براي اعتقادات هرادي كه فقط مسيح ميتواند يك دولت يهودي را تاسيس كند و اينكه فقط خدا به تنهايي تصميم ميگيرد كه چه زماني يهوديان به موطن اجدادي اشان برميگردند، تبليغ ميكرد. او معتقد بود انسانهايي كه تلاش ميكنند تا اين فرآيند – يعني بازگشت به موطن اجدادي – را تسريع كنند گناه مرگباري را مرتكب ميشوند. به بيان ديگر، هان يك ضد صهيونيست سفت و سخت بود و بهطور اعجاب آوري در نوسان دادن نقطه نظرات بينالمللي مهارت داشت. براي اسحاق بن زوي، كه حالا رهبر حگانه بود، هان يك فرد خطرناك به حساب ميآمد. بنابراين دستور مرگش را داد.
در 30 ژوئن سال 1924 - درست يك روز قبل از آنكه هان به لندن سفر كند تا از دولت بريتانيا بخواهد وعدهاش را براي تاسيس دولت يهود در فلسطين بازنگري كند – دو آدمكش در حالي كه از كنيسهاي در خيابان يافا در بيتالمقدس بيرون ميآمد سه بار به او شليك كردند.