هايكوي تلخ و زيبا
بهروز بهزادي
زماني كه درباره مولفههاي يك خبرنگار خوب يا حرفهاي سخن ميگوييم، چند ويژگي به ذهن متبادر ميشود. باهوش بودن و توجه به اطراف از جمله اين ويژگيهاست. زماني كه با خبرنگار حرفهاي اين پرسش را مطرح ميكنيد چطور سوژه خود را پيدا ميكند، پاسخ او اين است كه اطرافش مملو از سوژه است و تنها با نگريستن آنها را كشف ميكند.
در جامعه مطبوعات در ايران ما خبرنگاران زيادي داشتيم كه به خوبي براي اين كار تربيت شده و سوژه را به گونهاي براي مخاطبان باز ميكردند كه آنها چيز جاماندهاي را حس نكنند.
اما براي تبديل شدن به خبرنگار خوب، تنها درس و دانشگاه راهگشا نيست. خبرنگاري و روزنامهنگاري يك حس مانند شاعري و نويسندگي است و نميتوان آن را 100 درصد در فرد با آموزش تزريق كرد. دانشگاه به دانشجويان رشته ارتباطات و روزنامهنگاري كمك ميكند چگونه دنبال سوژه باشند و چه مولفههايي را رعايت كنند اما براي تبديل شدن به يك روزنامهنگار خوب به فراتر از اينها نيازمنديم. از اين روست كه تاكيد ميكنم روزنامهنگاري خصلتي است كه بايد در وجود فرد باشد و كساني كه فاقد آن هستند در سطح يك روزنامهنگار متوسط باقي ميمانند. حرفهايهاي اين حوزه خطر ميكنند و برايشان مهم نيست كه زندگيشان بر سر كارشان نابود شود كه نمونه آن را به ويژه در خبرنگاران جنگ و حوادث ميبينيم.
به خاطر دارم شبي در دهه 50 سقف فرودگاه مهرآباد به واسطه بارش شديد برف فروريخت و عده زيادي زير آوار ماندند. بسياري از روزنامهنگاران كه حتي حوزه خبري آنها نبود در فرودگاه مهرآباد حاضر شده و گزارشهاي بسيار زيبايي از اين فاجعه نوشتند. سخت است البته به اين گزارشها لقب زيبا داد، اما متن روزنامهنگاري مانند يك شعر، رمان و هايكوي تلخ اما زيباست.