نسخه ايراني «استقلال»
محسن شريعتينيا
وزير محترم امور خارجه اخيرا مستقل بودن را سخت اما شيرين دانستهاند. ميتوان گفت كه مستقل بودن نيازمند نظريه هم هست. ايران نيازمند نظريه جديد استقلال است؛ نظريهاي كه لازمه موفقيت كنشهاي سياست خارجي در جهان جديد است. «استقلال» مفهوم غالب سياست خارجي ايران در دهههاي اخير بوده است. به ديگر سخن استقلالطلبي پيشران كنشهاي سياست خارجي ايران، بهويژه در تعامل/تقابل با قدرتهاي بزرگ بوده است. در اين فرآيند همچون بسياري ديگر از كشورهاي در حال توسعه، به تدريج دو نگرش به استقلالطلبي پديد آمد، «استقلال از جهان» و «استقلال در جهان».
نگرش استقلال از جهان كانون كنش را بر حداكثرسازي انفكاك از جامعه بينالمللي قرار ميداد. اين نگرش از مبارزات ضد استعماري كه در قالبهايي چون جنبش عدمتعهد تجلي يافت به صورتهاي مختلفي متاثر شد.
با پايان جنگ سرد، شدت يافتن فرآيند جهاني شدن و تولد جهان شبكهاي، استقلال از جهان با بحرانهاي فزايندهاي مواجه شد ا جايي كه كره شمالي نيز از آن رويگردان گشت.از همين رو كشورهاي مهم در حال توسعه همچون هند، چين و ويتنام كه بطور تاريخي به استقلالطلبي شهرهاند، استقلال در جهان را برگزيدند و كوشيدند پيچيدگيهاي زيست و كنش مستقلانه در جهان جديد را بياموزند.
اكنون و پس از گذشت سالياني از پايان جنگ سرد، اين كشورها نمادهاي مهم تحقق بخشي به «استقلال در جهان»اند. درجه بالايي از استقلال در كنشهاي سياست خارجي اين كشورها وجود دارد و از ديگر سو در جهان تنيده شده و از منافع جهان شبكهاي بهرهها ميبرند. كمتر صاحبنظري در روابط بينالملل امروز ميتوان يافت كه اين كشورها را وابسته بداند و كمتر اقتصادداني ميتوان يافت كه آنها را در ميان برندگان جهاني شدن و جهان شبكهاي جاي ندهد.
اما در ايران هنوز بر سر «استقلال در جهان» مناظرات جدي بوروكراتيك-رسانهاي وجود دارد. تجربه در حال دگرگوني برجام به عنوان مهمترين نماد گذار به استقلال در جهان نيز اين مناظرات را پيچيدهتر كرده است. از ديگر سو تجربه دو تحريم در دو دوره متفاوت اما نزديك به يكديگر نشان ميدهد كه ايران با وجود آنكه در دهههاي اخير همواره روابطي محدود و دشوار با هسته اقتصاد جهاني داشته، تا چه ميزان در زنجيره جهاني ارزش تنيده شده است. مباحث جاري در اقتصاد سياسي كشور در مورد تاثيرات تحريم از نفت تا پرايد و دارو به روشني ميزان تنيدگي ايران در اين زنجيره را نشان ميدهد.
نسخه ايراني استقلال در جهان نيازمند تئوريزه شدن است. اينكه چگونه ميتوان استقلال به عنوان يك ارزش كليدي در سياست خارجي را از انزوا متمايز نمود. اينكه چگونه ميتوان از كشور مستقل منفك به مستقل متصل يا مرتبط گذر نمود. چينيها در اواخر دهه 1970، هنديها و ويتناميها از سالهاي آغازين پس از جنگ سرد درگير مفهومپردازي در اين باره بوده و همچنان به آن ميانديشند. در اين ميان هند بيشك به گونهاي درخشان استقلال در جهان را مفهومپردازي و عملياتي نموده است.
اما در ايران صنعت ايدهپردازي درباره سياست خارجي كمتر جدي گرفته شده است. شوق به كنش پيشانظري چنان فراگير بوده كه كمتر مجالي به مباحث نظري داده است. از همين روست كه مراكز تحقيقاتي سياست خارجي عمدتا بنا به منطق «زينت» شكل گرفته و تحول يافتهاند تا منطق «ضرورت». اين مراكز عمدتا حاشيهاي بر بوروكراسيهاي عريض و طويل اجرايياند. از همين روست كه در ايران نظريهپردازي و اجراي سياست خارجي همپوشي يافتهاند. به ديگر سخن مجريان نظريهپردازان سياست خارجي نيز هستند.
مهمتر آنكه نظام دانشگاهي كشور در ايدهپردازي در مورد سياست خارجي كشور چندان جدي گرفته نشده، جدي گرفته نشدني كه ممكن است راه را برجاهطلبيهاي بوروكراتيك باز كند، اما بيشك آسيبهاي مهمي به منافع ملي ايرانيان وارد ميآورد.
فراتر از اين، مفهوم نوپاي منافع ملي هنوز از مناقشات جناحي تمايز چنداني نيافته است. اغلب فراموش ميشود كه مفاهيم پيچيدهاي چون سياست خارجي و منافع ملي از جهان ديگري به شرق راه يافته و نيازمند پردازشي جديدند. خلاصه آنكه كشورهاي مهم در حال توسعه سالهاست «استقلال در جهان» را تئوريزه كرده و به عنوان مفهوم غالب سياست خارجي خود برگزيدهاند. ايران به عنوان يك كشور مهم در حال توسعه نيازمند پردازش نسخه ايراني استقلال در جهان است. پردازش اين نسخه دشوار، پيچيده و زمانبر است، اما آن را ميتوان هسته منافع ملي ايران محسوب داشت.