اجازه بدهيد دلقك روي ميز باشد
علي قنبري
اباذري به براهني گفته است: «دلقك» و همه دارند درباره اين حرف ميزنند. همچنين جملاتي هم درباره موسيقي نامجو ايراد كرده است. ظاهرا موسيقي باب طبع اباذري موسيقي آتنال است، او از موسيقي تنال بيزار است، چه عالي!
اينكه ايراد نيست و خب اگر او حرفي ميزند كه اين قدر بازتاب دارد، بد نيست كه زده چون موسيقي نامجو به «نواختن» نياز دارد. اما از سويي به براهني گفته است «دلقك» اين حرفها تمثيل است، بسياري از اصحاب انديشه و فرهنگ و هنر به هم گفتهاند. همينگوي هم به فيتز جرالد ميگفت، برتون هم به دالي و پيكاسو.
اينها مواضع دارند، بعضي وقتها به طور كلان روبهروي همند اما همه جايگاه دارند، همه تاثيرگذار بودهاند، براهني توپولوژي دارد، جايگاه دارد، تاثير گذاشته است. اباذري را هم نميشود با اين حرف كه او مكتوب ندارد، اوت كرد. مكتوب ندارد؟ او سلسله مقالات بسيار دارد و همه مكتوب، همه هم مجلد؛ «درباره رمان»، «درباره شعر».
مساله اين است وقتي اباذري به براهني ميگويد «دلقك» از چه حرف ميزند، ما نميدانيم. او در كلاسش چيزي گفته كه انكادره پخش شده. اتفاقا اباذري در اين باره فروتن است؛ يكي از دوستان ميگفت وقتي از اباذري خواستم داور جايزه شعر شاملو شود، نپذيرفت، در حالي كه بازيگر تئاتر، گالريدار، متخصص مغز و اعصاب و كسي همتراز با اباذري پذيرفتند كه داور جايزه شاملو باشند. اباذري به عنوان يك جامعهشناس و اهل فرهنگ و كسي كه دغدغهاش جامعهشناسي ادبيات بوده، حق دارد نظرش را بگويد. براهني سياه نيست، اباذري هم نيست.
او دارد چيزي ميگويد كه ما نميدانيم. براهني يك عصبيت ابنخلدوني زيبا در ادبيات پايه گذاشته كه به هيچ عنوان با اين كلمات هتاكانه خدشهدار نميشود، از طرفي اين كلمات در تاريخ هنر باعث هتك حرمت نشده، نگران نباشيد!
نبايد بر اباذري چشم بست، او تاثيرگذار است و مواضع دارد. نميشود آدمها را بهشتي يا جهنمي خواند، اينجا كه پرسپوليس و استقلال نيست. بعضي ميگويند براهني قادر به پاسخگويي نيست، مگر براهني كه نسلي را در ادبيات پرورش داده در پيش روي اين نسل به طور فيزيكال حي و حاضر بوده، نگارنده اين متن خودش را وامدار
براهني ميداند.
براهني يك متن است، يك متن كلان و تاثيرگذار و به همين خاطر اباذري درباره او حرف ميزند. اباذري به براهني گفته «دلقك»، من كه براهني را ستايش ميكنم، ميپرسم، دلقك به چه معناست؟ و نميدانم. همانطور كه هنوز نميدانم چرا ماركسيستها با پست مدرنها مشكل دارند، آخر آنها كه آمدند و شكاف امر فرهنگي و امر اجتماعي را پر كردند، آنها هنر را از وضعيت هالهاي
خارج كردند.
با اين حال وقتي اباذري در برشي از يك فايل صوتي مربوط به سالهاي گذشته براهني را «دلقك» خطاب ميكند، اجازه بدهيد اين همچون يك پرسش روي ميز باشد. منظورم اين است كه (منظور بدي ندارم!) من نميدانم.